💢 بصیرت سایبری 💢
داستان 《کف خیابون》 👈 زندگی بچه های امنیت، سکوتی است که فریادش را کسی نمیشنود... #کف_خیابون_قسمت6
داستان 《کف خیابون》
👈 زندگی بچه های امنیت، سکوتی است که فریادش را کسی نمیشنود...
#کف_خیابون_قسمت7
اون روز و اون شب هم به هر ترتیبی بود گذشت. اون از صبحش و جلسه اداره... اون از پیش از ظهرش و مجلس روضه ی خانمم... اون از اون همه لیچار و حرفی که بارم کرد... اون از پرواز و ترافیک بعدش... اون از جلسه اداره و معرفی اجمالی پرونده و مترو و اون خانمه... اینم از بساط مانور شبش!
داشتم از خستگی میمردم... گفتم تحویل پرونده را بذارید واسه صبح... الان دارم دیوونه میشم از بی خوابی... تا روی تخت دراز کشیدم، دیگه نفهمیدم چه شد...
بلافاصله بعد از نماز صبح، رفتم بیرون واسه ورزش... معتقدم که دویدن و ورزش کردن حتی توی «پارک» های تهرون هم اشتباهه چه برسه به خیابون ها و کوچه هاش... از بس هوا آلوده است... یه کله پاچه ای هم همونجاها بود، یه دست کامل زدم بر بدن... جاتون خالی... تا یه کم به خودم رسیدم و جمع و جور کردم، حدودا ساعت 7 شد...
اولین کسی بودم که جهت تحویل اصل پرونده اقدام کردم. کسی که قرار بود پرونده را بهم تحویل بده، قبلا از همکاران مستقیم شهید شاهرودی بوده... خیلی با هم حرف زدیم...
گفت: «من سر این پرونده که احتمالا سریالی هم باشه، خیلی آسیب دیدم. حتی نزدیک بود خانوادم را از دست بدم! به خاطر همین از شما خواسته شده که تنهایی و مجردی تشریف بیارید تهران و اینو دنبال کنید! شهید شاهرودی، داماد ما بود. با هم شروع کردیم و با هم دنبال میکردیم. به نتایج خوبی هم رسیدیم. ترجیح میدم به جای اینکه بخوام توضیح اولیه بدم، خودتون به صورت کامل مطالعش کنید.»
گفتم: «بسیار خوب! نکته دیگه ای هست که بخواید قبل از مطالعه پرونده بدونم؟!»
گفت: «نکته دیگه... نه... الان چیز خاصی به ذهنم نمیاد... فقط اگر احساس کردید جایی ازش سر در نیاوردید، خودم درخدمتم و میتونید به خودم مراجعه کنید.»
گفتم: «من به محل ثابت کاری و منزل غیر سازمانی نیاز دارم.»
گفت: «حق با شماست. محل کار شما شعبه چهارم اداره است که در خیابون سمیه واقع شده. منزل هم شما منطقه اش را مشخص کنید ببینم چیکار میتونم بکنم.»
گفتم: «پس اجازه بدید اول پرونده را بررسی و آنالیز کنم تا بتونم منطقه ای که منزل لازم دارم را عرض کنم.»
قرار شد اصل تمام پرونده را همین الان روی میز کارم در شعبه چهار خیابون سمیه تحویل بگیرم. خدافظی کردم و وسایلمو برداشتم و با یه تاکسی سرویس به طرف خیابون سمیه رفتم. طرفای خیابون مفتح و هتل مارلیک.
دم در شعبه چهار پیاده شدم. تابلو نداشت اما پیداش کردم. رفتم داخل و پس از معرفی و صدور کارت تردد و کارهای اداری مربوط به حضور و ورود و خروج و میزان دسترسی به اطلاعات و منابع و ... را ظرف دو سه ساعت انجام دادم. خیلی همکاری خوبی داشتند و مشکلی از لحاظ اداری نداشتم.
شعبه چهار، یه ساختمون چهار طبقه با مساحت شاید حدودا 500 متر و کلی اتاق و سالن و ... که طبقه زیر زمین اولش نمازخونه باصفایی داشت و طبقه دوم زیر زمینش هم سالن غذا خوریش بود...
رفتم توی اتاقم... یه اتاق حدودا 20 متری در طبقه دوم که یه پنجره باحال هم داشت. گلدون گل نداشت که سفارش دادم. قرآنم را آوردم بیرون و کنار آیینه کوچیک اتاقم قرار دادم. اسلحه و تجهیزات مختصری هم که باهام بود، درآوردم و آویزون کردم.
دو تا سیستم... دو خط تلفن... تعدادی کتاب مربوط به عملیات های شهری و مدیریت سیستماتیک و... عکس امام و حضرت آقا... میز و چند تا صندلی و...
در را از پشت قفل کردم... جانمازم را از کیفم درآوردم و انداختم... عادت کردم که قبل از هر پرونده، دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا بخونم... تا نخونم دست به سیاه و سفید نمیزنم... وضو داشتم... ایستادم رو به سجاده... السلام علیک یا فاطمه الزهرا... نیت کردم... دو رکعت هدیه و استغاثه به بی بی... الله اکبر...
#ادامه_دارد...
بنظرم ترامپ بیاد نماینده های مارو بدزده ببره واسه پارلمانشون موفق تر عمل میکنه!!?
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا آمریکا مجبور به دادن معافیت به واردکنندگان نفت ایران شد؟
@BASIRAT_CYBERI
💢 بصیرت سایبری 💢
داستان 《کف خیابون》 👈 زندگی بچه های امنیت، سکوتی است که فریادش را کسی نمیشنود... #کف_خیابون_قسمت7
سلام دوستان
💢از امروز این مطالب تو کانال نشر داده نمیشه
مثل اینکه نویسنده کتاب راضی به نشر کتاب به اینصورت نیستن❌
🌹تو کانال خودشون #تلگرام مطالب رو قبلا نشر دادن😊
شرمنده دوستان هستیم که بدون هماهنگی این کتاب رو نشر میدادیم
علاقه مندان از #خودکتاب استفاده کنن..
دوستانی هم که تلگرام دارن فقط کافیه سرچ کنن (کف خیابون)
باقی دوستان بخاطر این کتاب تلگرام #نصب_نکنن
که در اینصورت حق الناسی بزرگتر به گردنمون میندازید 👉
یاعلی
وقایعی که پس از #شهادت_پیامبر در مدینه رخ داد ثمره چنددهه #نفوذ یهود بود که خواسته یا ناخواسته به دست مسلمانان رقم خورد و امت اسلامی را نسبت به عمیق شدن در مفاهیم اسلام و انتشار آن کُند یا بعضا متوقف کرد
حواسمان باشد که صهیونیسم با نفوذ، همین بلا را بر سر ما و انقلاب نیاورد
یه دختر ۲۸ ساله ایرانی وارد مجلس آمریکا شده اگه ما بتونیم آمریکاییها را متقاعد کنیم انتخابات ریاست جمهوری بعدی به یه ایرانی تو مایه حسن خودمون رای بدن می تونیم تلافی تمام تحریم ها رو سرشون دربیاریم.😅
کاخ سفید را کویرلوت میکنیم😁
﷽
#زمان_شاه
✖️توهم بزرگِ ارزانی #قبل_انقلاب!
✅ نسل امروز با شنیدن نرخ کالاهای زمان #پهلوی حسرت ارزانی آن زمان را میخورند. این در حالی است که مقایسه نسبی قیمتهای آن زمان و اکنون گواه نادرستی ادعای ارزانی قبل از انقلاب است!👇
◀️ سال ۴۹، حقوق یک کارمند در ماه ۲۰۰ تومان و حقوق یک معلم ۵۰۰ تومان و قیمت یک خودروی پیکان ۱۸۰۰۰ تومان بود. اگر کارمندی قصد خرید پیکان داشت با پسانداز حقوق ۹۰ ماه و یک معلم با پسانداز حقوق ۳۶ ماه خود قادر به خرید پیکان بود. درحالی که امروز یک کارمند با حقوق حداقل ۱.۵ میلیون تومان میتواند با پرداخت ۱۵ ماه حقوقش صاحب پراید شود .
◀️ در سال ۵۰ ، دستمزد روزانهی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی ۲۵ تا ۳۰ ریال بود یعنی یک کارگر اگر سه روز و نیم کار میکرد میتوانست یک دلار بخرد در حالی که امروزه کارگری با مزد ۳۵ تا ۴۰ هزارتومان در روز با مزد روزانهاش قادر است ۸ دلار خریداری کند.
◀️ در سال ۵۴ ، یک حلب ۴.۵ کیلویی روغن نباتی ۲۹ تومان قیمت داشت که معادل مزد ۵ روز کارگری با حقوق روزانه ۶۰ ریال بود اما امروزه یک کارگر با مزد کمتر از یک روز خود یک حلب روغن میخرد.
◀️ سال ۵۴ ، مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته میشد. یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزانهاش راپرداخت میکرد نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری میکرد در حالیکه امروزه یک کارگر با مزد روزانهاش حداقل ۴ کیلو مرغ میخرد.
◀️ در زمان پهلوی قیمت نان سنگک ۵ ریال بود و کارگری که در روز ۶ تومان مزد دریافت میکرد میتوانست 12 نان سنگک بخرد ولی امروزه یک کارگر با مزد ۳۵ هزارتومان قادر است ۳۵ عدد نان سنگک بخرد.
📚منبع: آرشیو روزنامه های دوره پهلوی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ (بیداری ملت)
@BASIRAT_CYBERI