«...از 1400 سال پیش تاکنون پیام عاشورا زنده است، خون شهید حججی نیز همینگونه است..»، محبی تصریح میکند: دیدیم که شبکههای خارجی نیز گزارش دادند که خون این شهید در ایران اتحاد وصف ناشدنی ایجاد کرده است و داعش این موضوع را نمیداند، اما ما تا ریشهکن کردن این شجره ملعونه از پای نخواهیم نشست.
دو روز قبل از رفتن به سوریه گفت دعا کنید موثر باشم
همرزم شهید حججی درباره اینکه چرا محسن آرزوی دوبار شهادت را داشت میگوید: محسن همواره میگفت دوست دارم دوبار شهید شوم، این ویژگی کسانی است که به راحتی چشمان خود را به روی زندگی مادی بسته و پا را روی همه آن چیزهایی میگذارند که برای آنها عزیز است، ما امثال حججی زیاد داریم، در همین مجموعه مقدس سپاه افراد زیادی هستند که برای دفاع از انسانیت و حریم اهل بیت حاضرند جان خود را فدا کنند.
دو روز قبل از رفتن به سوریه گفت دعا کنید موثر باشم و صرفاً حضورم مطرح نباشد، اکنون دیدیم که چطور خون او موثر شد. با شهادت محسن همواره یاد این شعر میافتم که: «خورشید که در اوج فلک خانه اوست همسایه دیوار به دیوار شماست.»
هنر مردان خدا گمنامی است
کسی که به دنبال پست و مقام و آشکار کردن خود است به این مقام نمیرسد، محسن در گمنامی زندگی کرد و خدا نیز مزد او را داد. هدف او فقط رسیده به خدا بود و تلاشش به نتیجه رسید.
محسن به آنچه که آرزویش بود رسید
میدانستیم محسن شهید میشود، وقتی خبر شهادت او را شنیدم طبیعی بود که ناراحت شدم اما انتظارش را هم داشتم، از سوی دیگر محسن به آنچه که آرزویش بود رسید، امیدواریم بتوانیم در بصیرت و ولایت پذیری راه او را ادامه دهیم و شفاعت او نیز نصیب ما شود.
امیدواریم رسالت او یک بیداری ایجاد کند، رسالت شهید همین است که به جامعه شوک وارد کند، ما گاهی از مسیر حقیقی خارج میشویم و نیاز به چنین شوکی داریم تا به مسیر اصلی برگشته و بیدار شویم، همان طور که دو سال پیش خبر بازگشت شهدای غواص بار دیگر در جامعه یک شوک معنوی ایجاد کرد امروز نیز اینگونه شد.
او معرکه کرد
در یک جمله به محسن میگویم معرکه کردی، دست ما را هم بگیر، تو اینطور آسمانی شدی و ما مقابلت کم میآوریم،
امیدواریم محسن دست ما و جوانان این کشور را بگیرد، شهید مقام شفاعت دارد و خیلیها از شهدا حاجت میگیرند، خداوند شهدا را انتخاب میکند و محسن هم انتخاب شده خدا بود، دعا میکنیم دست ما را هم بگیرد.
#محسن_حججی
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
❣گفتگو با مادر بزرگوار شهید مدافع حرم محسن حججی🕊
☘شهید فرزند چندم شماست و متولد چه سالی است؟
محسن بیست و یک تیر ۱۳۷۰ به دنیا آمد، آن زمان من 25 سال داشتم.
من پنج فرزند دارم و محسن فرزند سوم من است. 16 سالم بود که ازدواج کردم و زود هم بچهدار شدم. دو پسر و سه دختر دارم.
☘چقدر بچههایتان را تشویق میکردید که در راه اسلام و مبارزه با دشمن پیشرو باشند؟
ما خانوادهای مذهبی هستیم. عموهای شوهرم روحانی هستند. ما خیلی به مبارزه در راه اسلام اعتقاد داشتیم. محسن هم از بچگی خیلی به امام حسین(ع) علاقه داشت. در همه مجالس مذهبی او را با خود میبردم. شبهای جمعه پدربزرگش مراسم داشت. همیشه در آن مجالس حضور داشتیم.
زمانی که هفت سالش بود زیارتنامه عاشورا را یاد گرفته بود و از حفظ آن را میخواند. چون او را به مراسم مذهبی میبردم، علاقه زیادی به امام حسین(ع) و ائمه داشت.
پدرش هم قبل از ازدواج ما و در دوره عقد همیشه جبهه بود. من هم همیشه بچههایم را تشویق میکردم و برایشان از خاطرات جبهه رفتن پدرشان میگفتم.
به آنها میگفتم پدرتان چند سال در جبهههای جنگ بود شما هم اگر جنگی پیش آمد میتوانید بروید و من مانع تان نمیشوم.
☘از حرفهایتان متوجه شدم که فرزندتان استعداد خوبی در یادگیری داشتند، در دوران مدرسه چقدر علاقه به درس داشت؟
درسش خوب بود اما علاقه شدیدی به قرآن و درس دینی داشت.
اغلب بچههای مدرسهشان صدای خوبی داشتند و در مراسم صبحگاه شرکت میکردند اما محسن همیشه جلوتر از همه اعلام آمادگی میکرد که قرآن و دعا را بخواند. کتاب خواندن را خیلی دوست داشت مخصوصا به کتابهای مذهبی علاقه شدیدی داشت.
زمانی که هشت سالش بود به کانون مقداد میرفت. آنجا گروه سرود تشکیل دادند و قرآن میخواندند و فعالیتهای هنری و مذهبی زیادی انجام میدادند.
نجفآباد شهری مذهبی است و از دوره جنگ تحمیلی تاکنون شهدای زیادی از این شهر نامشان به یادگار مانده است. سردار احمد کاظمی، شهیدان حجتی و... حتما فرزند شما در مقطعهای مختلف تحتتاثیر این افراد بوده است، مخصوصا در دوه نوجوانیاش که دیگر خبری از جنگ نبود.
بله، علاوه بر خانوادهاش، محیطی که در آن زندگی میکرد هم بر روحیاتش تاثیر داشت. او عاشق سردار قاسم سلیمانی بود. حتی تا روز آخر که داشت میرفت باز تکرار میکرد که من چه زمانی میتوانم سردار را ببینم. بعد ازخدمت سربازی اشتیاقش برای حضور داوطلبانه در سپاه بیشتر شد و رفت ثبتنام کرد و قبولش کردند. البته شرایطش را داشت و با توجه به این مساله همان روز اول در سپاه پذیرفته شد. جزء افراد لشکر هشت زرهی شد. بچههای زیادی از این لشکر تاکنون شهید شدهاند. بچه من دهمین شهید این لشکر است.
☘البته من شنیدهام پسر شما قبل از اینکه به این لشکر بپیوندد در موسسات فرهنگی زیادی فعالیت داشته و همیشه دوستان و نزدیکانش را به کتابخوانی دعوت میکرد؟
بله، مخصوصا در موسسه شهید کاظمی خیلی حضور فعالی داشت. با دوستانش کتابهای قدیمیتر، کتاب شهر را تحویل میگرفتند و میفروختند و پولش را برای مناطق محروم میفرستادند. از این دست فعالیت زیاد انجام میداد. محسن هیچ وقت برای کمک به مردم محروم چیزی دریغ نداشت بلکه برایشان بیتابی هم میکرد.
خانوادهها در نجفآباد بسیار قانونمند به ازدواج سنتی هستند.
☘زمانی که پسرتان در آستانه ازدواج بود شما بهعنوان مادرش در انتخاب همسر چه قدر نقش داشتید؟
در کتاب شهر نمایشگاهی راهاندخته بودند تا کتابها را برای کمک به مردم مناطق محروم بفروشند. همانجا با همسرش که او هم در همین راه فعالیت میکرد آشنا میشود. یک روز به من گفت باید بروی خواستگاری. من هم چون میدانستم محسن کسی را انتخاب میکند که با خودش همفکر و همعقیده است، حرفش را گوش کردم و برایش به خواستگاری رفتم.
10 روز است که من در این شهر هستم و در این 10 روز چهار شهید مدافع حرم آوردهاند پس میتوانیم نتیجه بگیریم کسی که به سوریه میرود تصمیم خودش را برای شهادت در راه حق گرفته است.
☘وقتی پسرتان میخواست به سوریه برود شما چه حال و هوایی داشتید؟
سری اول که یک سال پیش رفت، به من نگفت. من هم موافق نبودم. سری آخر که میخواست برود ما را برد مشهد، آنجا از ما رضایت گرفت وگفت مامان دعا کن من بروم سوریه شهید شوم.
دعا کن یکبار دیگر قسمت شود و من بروم و شهید شوم. نمیدانم چرا شهادت نصیبم نمیشود، نارنجک بغلم میافتد منفجر نمیشود، گلوله از بیخ گوشم رد میشود ولی به من نمیخورد. مامان برایم دعا کن.
دو ماه قبل از رفتنش که ماه مبارک رمضان هم بود برای من و پدرش بلیت گرفت و ما را برای 10 روز به مشهد برد. تمام این 10 روز زیارتنامه عاشورا و نماز میخواند و در حرم بود. فقط سحر و افطار میدیدمش.
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
✨ادامه👇
روزهای آخر دیگر سحر و افطار هم نمیآمد، درحرم میماند. آن شب که رضایت میخواست بیستویکم ماه رمضان و شب احیا بود. من هم دیدم خیلی بیتاب است که برود، گفتم به خاطر اینکه این راه را انتخاب کردهای و این راه را دوست داری رضایت میدهم بروی.
☘یعنی از سال 95 به سوریه میرفت؟
سال 95 به مدت 45 روز رفت و بعد آمد. بعدش تا یک سال دیگر نرفت. در همین یک سالی که این جا بود حال و هوای دیگری داشت. اصلا در حال خودش نبود. اگر چیزی از او میپرسیدی جوابت را میداد اما گویا حواسش اینجا نبود. فقط فکر رفتن بود و میگفت مامان دعا کن من یکبار دیگر بروم. من هم مخالفت میکردم. اما وقتی دیدم علاقه دارد و واقعا میخواهد به خاطر حضرت زینب(س) و دفاع از حرم ایشان برود حرفی نمیزدم. میگفت اگر ما نرویم ما هم میشویم مثل این کشورها و اگر نرویم ما هم امنیت نداریم، من هم رضایت دادم و گفتم برو، سپردمت به حضرت زینب(س).
☘چه آرزویی را برای علی فرزند شهید و همسرش دارید؟
انشاءا... به سلامتی بزرگ شود و راه پدرش را ادامه دهد و در این راه قدم بگذارد. برای خانمش آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم بتواند بچهاش را طوری تربیت کند که مثل محسن من در راه امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) قدم بردارد.
#محسن_حججی
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🌷جوانی متولد سال ۱۳۷۰، فرزندی صالح برای پدر و مادر؛ همسر و پدری نمونه برای تنها یادگارش، علی آقا؛ به گفته همسرش، عاشق ولایت بود و در آرزوی شهادت؛ آرزو کرده بود جوری شهید شود که هم مثل امام حسین (ع) باشد و هم مثل مادرش حضرت زهرا (س)؛ همه اینها تنها گوشهای از ویژگیهای شخصیتی پاسدار شهید محسن حججی بود.
ویژگیهایی برجسته که محسن را به آرزویش رساند و او را حجت خداوند روی زمین قرار داد؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی، پس از شهادت محسن حججی در دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی از استانهای یزد و همدان، شهید حججی را نمونهای درخشان از رویشهای اسلامی و انقلابی خواندند و گفتند: شهید حججی عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
❇همسرت که حسینی باشد تو را زهیر خواهد کرد💗
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🌻🍃فرازهایی از وصیت نامه شهید والامقام محسن حججی
❣برای بانوی صبر:
السلام ای بانوی سلطان عشق
السلام ای بانوی صبر دمشق
زینت دنیا و عقبی علی
شرح مدح لافتی الا علی
در مسیر شام غوغا کرده ایی
شهر را آشوب برپا کرده ایی
خطبه خواندی از غریبی حسین
زنده کردی کربلا در عالمیین
گر نبودی کربلایی هم نبود
گریه و شور و نوایی هم نبود
رنج هایی ست فراوان دیده ایی
خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
گریه کردی پا به پای قافله
بسم الله النور…
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا”سلام علیک”
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
💫هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما…
چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود…نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم…نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم…به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم…
نمیدانم چه شد که سرنوشت، مرا به این راه پر عشق رساند… نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد…
بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است…
عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام… و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم…
خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم…
چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند…
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین…
اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید…
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند…
همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد…
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان… حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد…
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست… پس صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود…
مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام ۴جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید…
برادر عزیزم
اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد…
مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید…
خواهران خوبم
لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهل حرم بیشتر بدانید…
اما چند وصیت کلی:
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است.
از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید…همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز…
از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید…
خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود…
محسن حججی
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
📚معرفی کتاب های شهید حججی:
⚡سربلند
⚡محسن حججی
⚡ زیر تیغ
⚡ سرمشق
⚡محسن ما
⚡ آرام بی سر
╼🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
17.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#حجت_خدا
امام خامنه ای: خداوند متعال شهید حججی را مثل حجتی امروز، در مقابل چشم همه گرفت
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم
غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
✨قرائت 100 صلوات _ زیارت عاشورا_ سوره یس🎁
🕯️به یاد شهید محسن حججی و چهارده معصوم علیه السلام
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
🎁فایل pdf متن و ترجمه زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6008
___🌤🌺🌤_____
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
زیارت عاشورا آسان 🌈.pdf
1.2M
📜 متن و ترجمه Pdf
🕌 زیارت عاشورا امام حسین (ع)
🆎 با فونت درشت و خوانا
ترجمه مقابل متن جهت درک معانی
✅◽️نگارش ساده جملات دعا
✅◽️تقسیم بندی به عبارات کوتاه
✅◽️ترجمه روان ساده و توضیحی
مخصوص به اندازه صفحه گوشی
👌 بسیار ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ عالی
فایل صوتی زیارت عاشورا با صدای علی فانی👇
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6007
#اربعین
#امام_حسین
#امام_زمان
_🌤🌺🌤___
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
✅ ماموریت ویژه ی
یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر شهید_محسنحججی
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش.
※※※※
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!"
● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم:
*پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟!"😡😭😬
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*"😥😭😭
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم:
*بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.*😭😫
■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
😴😥 😨
بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟😭
گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔🤲
راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم
#نثار_روح_پاک_شهدا_صلوات
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
#شهید_محسن_حججی بسیار به ابراهیم هادی علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یڪ بسته ڪتاب هدیه داد ڪه یڪی از آنها سلام بر ابراهیم بود. بارها ڪتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد.
✨ابراهیم الگوی محسن بود. شهید محسن حججی خالصانه و بدون_سر_و_صدا برای خدا زحمت ڪشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...
📚 برگرفته از ڪتاب حجت خدا. داستان هایی از زندگی #شهید_محسن_حججی اثر گروه #شهید_ابراهیم_هادی
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🕊#عاشقانهمذهبی♥️
موقع پرو لباس مجلسی بهم گفت:«هنوز نامحرمیم،تا بپسندی برمیگردم.»
رفت و با سینی آب هویج بستنی برگشت.برای همه خرید بود جز خودش! گفت میل ندارم. وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که روزه گرفته است. ازش پرسیدم حالا چرا امروز ؟! گفت: می خواستم گره ای تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم.
به نقل از همسر شهید
منبع📚:
کتاب سربلند(زندگینامه شهید محسن حججی)
#یادش_با_صلوات
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
✍خودتان را برای ظهور امام زمان(روحی لک الفدا) و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آمادهکنید کهآنروزخیلینزدیک است
برادر شهیدم
شهید محسن حججی...🌷
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شهادت شهید محسن حججی
🔸امیدواریم خانواده شهید #حججی هیچ وقت این کلیپ رو نبینند....
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج