eitaa logo
بيت الشـھـ🥀ــدا مدافعان حرم ولایت
368 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.7هزار ویدیو
190 فایل
به‌بیـت‌الشـھــ🕊ـــد🥀 مدافعان حرم ولایت خۅش‌آمـدید با شرکت درچله ها ومتوسل شدن به چهارده معصوم(ع) وشهدای والامقام به درجات معنوی خود سازی برسیم👌 حضور شما در این کانال اتفاقی نیست❣️ پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/1735933 @BEIT_Al_SHOHADA
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید حاج احمد سلیمانی🌷 «شهیدی که حاج قاسم به نیابت از او حج انجام داد» 📖: در یکی از روزهای بهاری سال 1336 در روستای " قنات ملک" از توابع شهرستان بافت در خانواده ای عشایری به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد و در نوجوانی برای کار و ادامه ی تحصیل روانه کرمان شد. در کرمان وارد جلسات مذهبی شد و با روحانیون مبارز شهر آشنا شد به طوری که در بهار 1357 یکی از برگزار کنندگان این جلسات در کرمان بود. با آغاز جنگ احمد نیز سلاح برداشت و برای دفاع از انقلاب عازم جبهه شد. در عملیات بیت المقدس مجروح شد اما بعد از بهبودی باز به جبهه ی نبرد بازگشت. احمد سلیمانی با عنوان های معاون اطلاعات و عملیات و جانشین لشکر 41 ثارالله در عملیات های مختلف شرکت کرد و زمینه ساز پیروزی های بزرگی شد. او با اینکه در یکی از رشته های مهندسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شده بود اما نبرد علیه دشمن بعثی را بر مهندس شدن ترجیح داد و در جبهه ماند تا اینکه در مهر ماه سال 1363 در ارتفاعات میمک روح احمد سلیمانی آرام گرفت. نام او و دیگر یارانش بر روی بلندترین قله ارتفاعات تا ابد خواهد درخشید. از سردار شهید احمد سلیمانی یادگاری به نام زینب مانده است. 🥀پیکر شهید در مزار شهدای قنات ملک در جوار همرزمانش تدفین شد. 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ای از : درباغ بزرگی زیردرخت انار نشسته بودم که دیدم زنی به سویم می آید. لباسش مانند لباس ما عشایر نبود ،چادر عربی داشت و سینی بزرگی هم در دستش بود. تااو برسد من از جا برخواستم و سلام کردم .پرسید: صغری تویی؟ گفتم :منم. زن عرب سینی را به طرفم دراز کرد و با خوشرویی گفت: بگیر این هدیه برای توست. کف سینی پارچه ی قرمزی بود وروی آن کیف کوچکی بود به رنگ دانه های سرخ انار .وقتی به طرف خانه راه افتادم دختران عشایر که نمی شناختمشان سر راهم را گرفته بودند و شادی می کردند. شنیدم که می گویند داخل این کیف مهره ی قیمتی است. . از خواب که برخواستم هنوز صدایشان درگوشم بود. مهره ی قیمتی؛ هدیه امام حسین . عرق سردی بر پیشانیم نشسته بود .داخل چادر تاریک بود .از صدای نفس های گل خانم و شوهرم محمد می شد فهمید هنوز نیمه شب است.اما شوقی در خودم احساس می کردم که نمی توانستم تا صبح صبر کنم.خواستم بیدارشان کنم و تایادم نرفته خوابم را بگویم ولی این کار رانکردم ودر انتظار صبح ماندم . برادرم ملای ایل بود.خوابم راکه شنید به فکر رفت، بعد پرسید: بارداری؟ سرم را پایین انداختم و نتوانستم چیزی بگویم. گفت: انشا الله که پسر است. راستی گفتی رنگ هدیه ی آقا سرخ بود ؟!گفتم: بله. باز به فکر رفت. خواست چیزی بگوید اما ناگهان حرفش راخورد و ساکت شد. نگران شدم .گفت: نگران نباش صغری انشا الله این بچه در خط امام حسین خواهد بود .اما نمی دانستم این همه حرفش نیست. انگار او چیز دیگری هم می دانست اما نمی خواست بگوید. پنج ماه بعد که ایل از ییلاق برگشته بود و ما در زمین های روستای قنات ملک اتراق کرده بودیم، هنگام آمدن آن مهره ی قیمتی رسید. من پس از سه روز و سه شب درد کشیدن، امانتم را بر زمین گذاشتم. حالا بخش اول آن خواب تعبیر شده بود و من در انتظار تعبیر بخش دوم بودم .همان که برادرم نخواسته بود بگوید آن چه بود ؟ 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🟢شهید حاج احمد به روایت حاج قاسم: دست تقدیر این بود که من که از دوران کودکی با احمد بودم در زمان شهادتش هم بالای سرش حاضر شوم و اگر بخواهم کلمه‌ای را اختصاصاً و حقیقتاً‌ به عنوان مشخصه این شهید ذکر کنم بایدبگویم انسان پاک لایق این شهید بزرگوار است. در واقع کسانی می‌توانند این مفهوم را داشته‌ باشند که بعد از معصوم،به درجه‌ای از صالح بودن برسند. شهید سلیمانی از موثرترین فرماندهان لشکر ثارالله بود. در عملیات طریق القدس در کانالی که کنده بودیم، شهید سلیمانی هم حضور داشت؛وقتی من در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوته‌ها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم پشت بوته رفته بود.و در طول جانشینی فرماندهی لشکر ثارالله هیچ گاه خودرا درجایگاه فرمانده نشان نداد و هیچ کس احساس نکردکه او مسئولیتی درجبهه دارد. با همه فرمانده‌ها ارتباط داشت و حتی برای اینکه بتواند در عملیات‌ها به جبهه و صحنه جنگ نزدیک باشد،یک موتورسیکلت داشت که پیوسته خودرا به آتش‌ها می‌رساند. وقتی که درشب شهادتش مشغول خواندن دعای کمیل بود، حال عجیبی داشت از اول تا آخر دعا سر به سجده بود و انگار الهام شده بود که قرار است فردا ۱۰ صبح به شهادت برسد. چهره او را که پس از شهادت دیدم،نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً‌ آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه عمرم در دوران دفاع مقدس باشد» 🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھـ🕊ــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶🔸شهید حاج قاسم سلیمانی در سخنرانی بعد از تشییع پیکر و در اجتماع مردم در بیاناتش درخصوص شهید احمد سلیمانی فرمود: «با رفتن و شهادت احمد کمرم شکست». شهید احمد سلیمانی و حاج قاسم سلیمانی اهل یک روستا بودند و از همان دوران کودکی با هم عهد و پیمان بسته بودند که همیشه کنار هم باشند؛ در بازی‌های کودکانه، مسجد، مکتب، مدرسه، فعالیت‌های انقلابی و در آخر هم جبهه. هر دو شهید بر عهد خود ماندند تا اینکه شهادت احمد در ۲۶ مهر ۱۳۶۳ قرار این دو رفیق دیرینه را بر هم زد. شهادتی که حاج قاسم را هم بیقرار کرد. حاج قاسم بر بالین خونین احمد حاضر شد، او درخصوص شهید احمد سلیمانی می‌گوید: «چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف دیگر صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه‌های عمرم در دوران دفاع مقدس باشد.» شدت علاقه این دو رفیق آنقدر زیاد بود که حاج قاسم بعد از شهادت احمد و و احمد را هم و روی آن نوشت: . 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 «سرداری از ایل سلیمانی‬‏‫»: اقتباس از زندگی شهید حاج احمد سلیمانی 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌فرازهایی از : بسم الله الرحمن الرحیم بار پروردگارا ! بار تکلیفی فوق طاقت به دوش من است و ببخش گناه ما را و بر ما رحمت فرما ، تنها سلطان ما و یار و یاور ما تویی ما را بر مغلوب کردن گروه کافران یاری فرما. (آیه 286 سوره بقره) سلام علیکم؛ سلام بر منجی عالم بشریت و نایب برحقش. گرچه لیاقت شهادت را در خود نمی دانم اما نوشته ای چند خطی را برای خودم تکلیف می دانم. امروز ما به راهی قدم گذاشته ایم که به حقانیتش واقفیم. ما مبارزه با باطل را از اسلام که تو به خاتم الانبیا محمد(ص) پیام آور وحی الهی آموخته و درس شجاعت و شهامت را از مولایمان علی (ع) و شهادت را از امام حسین (ع) فرا گرفته ایم. بار پروردگارا ! اگر چه گنه کارم، اما به فضلت امیدوارم برایم هر چه مقدر باشد در این عملیات رضایم در صورتی که رضای تو باشد. من از آن بیم دارم با بار گناه از دنیا بروم. •┈┈•❀🕊🖤🕊❀•┈┈• در فرازی دیگر از شهید حاج احمد سلیمانی چنین میخوانیم: «…این دنیا سرابی است که ما درآن چند روزی بیش نیستیم. این دنیا پراز رنگ ها و نیرنگها و دلبستگی های پوچ می باشد که مانند ماری خوش خط و خال انسان را به خود مشغول میکند و ما دو راه بیشتر نداریم یا ماندن و غوطه ور بودن دراین منجلاب دو روزه و یا دل کندن و جهش کردن و روح را پروازدادن به ملکوت اعلی و کمک خواستن از معبود که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد…» 🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا