『آیندهســاز🌱』
🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 #رمان_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_پنجاه_و_نه مامان_ زینب بیا این میوه هارو بزار رو میز. الان م
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_شصت
به روایت امیر حسین
مدام نگران این بودم که بابا سرد برخورد کنه یا حرفی بزنه که ناراحتشون کنه. بلاخره با افراد مذهبی میونه خوبی نداره . اما خوشبختانه این خانواده انقدر خون گرم و مهربون هستن که هم مامان هم بابا خیلی زود باهاشون صمیمی شدن و همچنین پرنیان با نامزد امیرعلی فاطمه خانوم. اما اون خانومی که فهمیدم خواهر امیرعلی بوده و اسمش هم حانیه ؛ نه تو بحثی شرکت میکنه نه حرفی میزنه ، وای مدام سعی میکنم بهش توجه نکنم اما همش فکرم درگیرشه و همین منو عذاب میده. بلاخره نامحرمه ، همون مسجد هم که باهاش چشم تو چشم شدم کلی توبه کردم و چند روز حالم داغون بود.
امیرعلی_ امیرحسین. اینجایی؟
_ جان؟
امیرعلی_ کجایی داداش ؟ عاشق شدی؟
_ چی ؟ من ؟ نه بابا
امیرعلی_ ? . میخوای من سکوت کنم به توهماتت برسی پسرم ؟
_ نه پدرم ادامه بده. ?
.
.
.
مامان حانیه خانوم _ خب دخترا میاید کمک سفره بندازیم؟
با این حرف، مامان و پرنیان و فاطمه خانوم و حانیه خانوم بلند میشن و به سمت آشپزخونه میرن و بلاخره بعد از تعارف معمول که نه شما بفرمایید و این حرفا؛ همه خانوما میرن تو آشپزخونه
.
.
.
چندبار سر جام غلط میزنم .” وای خدا دارم دیوونه میشم “. الان یه ساعته که میخوام بخوابم ولی خوابم نمیبره. تصمیم میگیرم کمی مهمونی امشب رو مرور کنم ، واقعا شب خوبی بود ، خیلی خوش گذشت. با این وجود که خانواده مذهبی بودن اما بابا خیلی خوب باهاشون کنار اومد اما اون اوضاع حجاب حانیه خانوم اون روز دربند و اون شب برام عجیب بود ، از یه خانواده مذهبی همچین حجابی؟ البته حجاب اون شبش به خاطر کار اون……
با حرص دندونامو رو هم فشار میدم و چشمام رو میبندم . آیه الکرسى مسکن خوبیه…….
.
.
.
با صدای آلارم گوشی سریع از جام بلند میشم. با حرص گوشی رو خاموش میکنم و میندازمش اون سمت.
” وای امروز ، دانشگاه نه ”
.
.
.
محمدجواد_ میگما امیر این خواهرمون چی بود اسمش؟ اها خانوم مقیمی. اخ ببخشید بیتا خانوم.
بعد لحنشو زنونه میکنه و میگه _ خواهر فکر کنم میخواد مختو بزنه.
_ خیلی مسخره ای جواد. میدونی ازاین شوخیا بدم میادا.
محمدجواد_ اوا خواهر . خب به من چه ؟
_ بسته برادر.
محمد جواد_ خب حالا بی جنبه جانم. امروز میخوایم با بچه ها بریم بیرون فکر کنم یه شش هفت ماهی هست که اصلا جایی نرفتیم ، فقط تو هیئت همدیگه رو دیدیم. میای دیگه ؟
_ صددرصد
محمدجواد_ سنگین باش خواهرم.
_ برادر تقبل الله
با نشستن دستی روی شونم برمیگردم عقب ، از چیزی که میبینم متعجب و فوق العاده عصبی میشم. چشمامو میبندم و چندتا صلوات زیر لب زمزمه میکنم. مغزم از کار افتاده و واقعا نمیدونم چیکار میتونم بکنم. دستم میارم بالا که با تمام قدرت بزنم تو صورتش اما گذشت بهترین کاره. تمام نفرتم رو تو چشمام میریزم و سریع پشتم رو بهش میکنم که از برم بیرون از دانشگاه. چشمم به اطراف که میوفته با دیدن جمعیتی که همه با تعجب زل زدن بهم عصبانیتم بیشتر میشه. دستم رو مشت میکنم و تمام حرصم رو سعی میکنم رو دستم خالی کنم. دختره بی حیا خجالتم نمیکشه.
سریع از در دانشگاه خارج میشم و به سمت ماشین میرم. با اینکه من کاری نکردم اما خودم رو گناهکار میدونم.
بهترین مهد آرامش برای من مزار شهدا بود ، پس پیش به سوی بهشت زهرا
#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
"کسۍ کہ زیباییِ اندیشھ دارد
زیبایۍ ظاهرشرا
به نمایشنمۍگذارد..."
-شهیدمطهرۍ🖤
🖇@Ba_velayat_tashahadat
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفی پور
🔺 خودتو دستِ کم نگیر👌🏻
💢 فعالان مهدوی ببینند!
🔥https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
🔴 به روز باشیم!
💬 زمانی که ترامپ از توییتر تهدید حمله به ۵۲ نقطه فرهنگی ایران میکرد از نظر توییتر خطری متوجه کسی نبود اما با حمله به کنگره تازه معنی خشونت را فهمیدند. البته که خشونت در برابر مردم خاورمیانه کاملا مشروع و وسیله دموکراسی است.
#دشمن_شناسی
#پست_سیاسی
@Ba_velayat_tashahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی حاج قاسم...
این آقا اصرار دارن که عکس که انداختن با حاجی بد افتاده و دوباره عکس بگیرن....
فدای خنده هات😭
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
❄️https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
.•🌿•.
#شهیدانه
…بہانہ زیاد بود براۍاینکہ کار را ول کنیم و بریم،ولۍمصطفۍخواب و خوراک نداشت.حاج آقا(آیت اللہ خوش وقت)گفتہ بود #رهبر چقدر پیگیر بحث هستہ اۍست.ورد زبان مصطفۍشده بود:)
بایــدڪارۍڪنیم
از دغدغہ هاۍآقـا
ڪم بشــہ...
پ.ن:
دغدغه ی #شهدا، این بود که از دغدغه های #حضرت_آقا کم بشه،
#دغدغه من و تو چیه رفیق؟!
🙌🏻#تلنگرانه
🌱#شهيد_مصطفی_احمدی_روشن
•• ↷
@Ba_velayat_tashahadat