اینهمہتندمرو
شعرمرا
خستہمکن
منکہدرهرغزلـم
سویتو
راهآمدهام..🌱🚶🏻♀
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوان
یڪ جایـے میرسـد کہ ادم دست بھ خودکشـے میزند نھ اینکہ تیغ بردارد رگش را بزند،نہ!
قید احسـٰاسش را میزند...🚶🏿♂!
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوانـ
آدم ها بھ اندازهۍ نـٰاگفتہ هایشـٰان از هم دور مـےشوند نہ بہ اندازهۍ قدم هایشـٰان🚶🏿♂!
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوانـ
سخنعشقتویی؛آنکہبرآیدبرزبانم...
رنگرخسـٰارخبرمیدهدازحالنھانم...
-
-
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوان
رکعت چندم...کجا بودم...
نمی دانم ولی، بُرد نامت را کسی؛
یادت نمازم را شکست...🚶♀
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوان
یک روزی، یک جایی، آدمهای هم فرکانس،
همدیگر را پیدا میکنند!
می شوند دوست، رفیق.
آرام میگیری با حرفهایشان؛
و بعد فکر میکنی کاش زودتر پیدا میشد!
حضور هیچکس در زندگی اتفاقی نیست
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوانـ
منهیچذلتیرا،ازاینبالاترندیدم؛
کھدلمبهکسیمشغولباشد،
کھدلشازمنفارغاست..."🌿
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوان
کاش کسی بیاید
که بلد باشد کاری کند ؛
که فراموش کنم امروز جمعه است ...!
وحید آبدار باشی
ɓᴀVᴀNب⃟ـٰاوانـ