- تو دفتر خاطراتش به زیبایی نوشته بود :
‹ بغلِ یه سری از آدما حکم زندگی دوباره رو داره !
اینجوریِ که به محضِ اینکه بغلت میکنن ؛
زخم هایِ روحت جوونه میزنه .
از این آدما یا بهتر بگم فرشته هایِ نجات داری?!
امیدوارم داشته باشی :)!💚'🎼🫂 ›
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
هدایت شده از ᯓ𝚁𝚊𝚑𝚒❫رهـی
اما اون به اندازه ای که من دوستش داشتم
دوست داشتنی نبود :)
محبوبم
دلِ من خسته بود ، شما آمديد ،
ناگهان خستگی از دلم در آمد :)🌿🫀
•
مــےگـُفـت تـو لـیـٰاقتِ گـل دمِ در خونـت و قهوه سـر صبح رو دارۍ ،
تـو لیـٰاقتِ یـادداشتِ روۍ داشبـوردت و بستنے ساعت سہ صبح رو دارۍ،
تـو هـر روز لیـٰاقتِ صداقت و هـر ساعت لیـاقتِ بۅسیدهـ شدن رو دارۍ،
تـو لیـٰاقت دارۍ ڪه بهـت یادآوری شه چقدر زیبایۍ،
و اگـࢪ بهـم اِجازهـ بدی،
هـر روز نشونـت میدم . . . ✨🤭♥️
↝ᴇ ɪ ᴛ ᴀ ᴀ . ᴄ ᴏ ᴍ . ʙ ᴀ ᴀ ᴠ ᴀ ɴ
⌝ گفتم بستهست دلم
گفت منم قفل گشا ! ⌞
اینجوریدلِماروبرددیگه! :)🌿
|مولانا|
[أحببتك و أنت بعید♥️]
تو را دوست داشتم، در حالی که دور بودی!
• محموددرویش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــ شب . !🚶🏿♂
𝐄𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦.𝐛𝐚𝐚𝐯𝐚𝐧