eitaa logo
⸤♥️̶̶ⷮ ⷩ ̶ⷷ𖡬𝀗𝄄بـاوان⸣
36.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
578 ویدیو
89 فایل
⬪ مگرمی‌شودازکسی‌گذشت‌کہ تمام‌شعرهایت‌رامدیونِ‌چشم‌هایش‌هستی: )𖨥🎻𖥷 باوان˼جگرگوشـ˒˒♥️˓˓ـھ˹ - - تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3400269970Ccc320fc010 ‌‌‌‌‌‌ کپی‌حرام!تابع‌فوروارد استفاده‌شخصی‌مانعی‌ندارھ‌‌رفیق☁️.
مشاهده در ایتا
دانلود
🫀🌱✨ "𝗟𝗶𝗺𝗲𝗿𝗲𝗻𝗰𝗲" به حالتی گفته میشه که فرد در اون شیفته‌ی دیگری شده به عبارتی مجنون وار کسی رو دوست داشتن،جوری که دردش، دردت باشه و شادیش لبخندِ رو لبات : )
- چه میدانی تو از جانی، که در شب های تنهایی میانِ بستری بی‌تو ، برایت شعر می بافد !🧶•• - پروانه حسینی 𝑬𝒊𝒕𝒂𝒂.𝒄𝒐𝒎.𝒃𝒂𝒂𝒗𝒂𝒏
بـہ‌نـٰام‌خ‌ـدایی‌کـہ‌مهربـٰان‌ترین‌است🌱..
-_ قصہ ِ ابـــر هـۅا را تـــو بخــوان ، و بـمـٰان بـا منِ تنھا، تـــو بـمـان . . 💕 • ! (= ⥽𝙴 𝚒 𝚝 𝚊 𝚊 . 𝚌 𝚘 𝚖 . 𝚋 𝚊 𝚊 𝚟 𝚊 𝚗
🌸🍃 ● • ولـےبھ‌چشـم‌نمـےآیـَد‌آنچــہ‌بسیـٰار‌اسـت
من که از حافظه‌ی شعر خودم هم رفتم تو چرا دلخوشِ هم بستریِ بیتِ منی؟ آنچنان در منی و دور، که می‌پندارم وصله‌ای هم تَنی و نا تنیِ پیرهنی ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ| 💚
. • ‹ من‌کنار‌تو‌تنها‌ترین‌تنها و‌بی‌نیاز‌تر‌از‌هر‌زمان‌به‌ کسی‌هستم‌تو‌برایم‌با‌ یکی‌بودنت‌جای‌همه مردم‌دنیا‌را‌پر‌میکنی محبوب‌دل‌انگیزم 🌿›
ـــــــــــــــــ ــ ـ دیگر قوۍ شدم ؛ میبینم ، میخندم و رد میشوم . 𝐄𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦.𝐛𝐚𝐚𝐯𝐚𝐧
☽︎داشتم از گرمـا مـےمُـردم. بہ رانندھ گفتم دارم از گرمـا مـےميرم. رانندھ ڪہ پير بود گـفت: «اين گرمـا ڪسۍ رو نمی‌ڪشہ.» گفتـم: «جالبہ‌هـا، الان داريم از گرما كباب می‌شيم، شش مـاه ديگھ از سرمـا سگ لـرز مۍزنيم.» رانندھ نگاهـم ڪرد. كمۍ بعد گفت: «من ديگہ سرمـا رو نمـےبينم.» پرسيدم: «چـــرا؟» رانندھ گفت: «قبـل از اينڪه هوا سرد بشه می‌ميرم.» خنـديدم و گفتم: «خدا‌نڪنہ.» رانندھ گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه مـاه ديگہ بيشتر زندھ نيستم.» گفتم: «شوخی می‌ڪنيد؟» رانندھ گفت: «اولـش منم فكر كردم شوخيہ، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم . . ! ولـے الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به رانندھ نگاه كردم. رانندھ گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجایی كه نميشہ ديد.» به رانندھ گفتم: «پس چرا دارين كار می‌كنين؟» رانندھ گفت: «هم براۍ پولش، هم برای اينڪہ فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم؟!» به رانندھ گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور؛ باورم نميشه امسال زمستان را نمی‌بينم، باورم نمی‌شه ديگه برف و بارون را نمی‌بينم، باورم نمی‌شه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چھارشنبه، آخرين چهارشنبه 16شھریور عمرمه.» به رانندھ گفتم: «اينجورۍ كه نمی‌شه.» رانندھ گفت: «تازه الآنـه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟» ديگر گرما اذيتم نمی‌ڪرد، ديگر گرما نمی‌كشتم !(: ☾︎ ✍🏻›››
'بہ‌نام‌بال‌های‌پروازۅشۅقِ‌رهایـے🕊 . . .'