- ولی من همون موقع ک خودم حالم بد بود . . .
همون موقع ک چشام خیس بود!
همون موقع ک از شدت تپش قلب و عرق سرد میلرزیدم؛
همون موقع ک از شدت حال بد چشمامو نمیتونستم باز نگه دارم؛
بازم حال تو واسم مهم تر از حال خودم بود:)!📎'🌱'
‹ گلوم خشک شده ؛ فکر کنم از بی آبیه بدنمه!
آخه میدونی چیه؟ یه ۱۲ ساعتی هست که آب نخوردم بجاش دارم غصه میخورم!
فکر کنم غصه کالریش خیلی زیاده؛
آخه وقتی میخورمش اصلاً گشنم نمیشه . .
صدای معلم از تو لپ تاپ میاد احتمالاً داره صدام میکنه؛
ولی برای من اهمیتی نداره بزار انقد صدام کنه تا بترکه!
ببینم، من که دارم به تو فکر میکنم وسط این همه شلوغیه افکارم! تو داری چی کار میکنی؟
چه سوالایی میپرسم؛تو چرا باید به من فکر کنی آخه!
تو زندگیتو داری دغدغهی کارتو داری دوستاتو داری دلتنگی نداری غصه نداری، چرا باید بشینی مثل من به یکی دیگه فکر کنی؟
شایدم من دارم زیاده روی میکنم! نمیدونم؛
ولی ببین بیا قول بده بهم ، دوباره میای پیشم!
باشه؟ قول میدی؟!'☁️'🔓›
_قـولمـیـدی؟(:
Park Oshّaq².mp3
5.39M
''-راستے'!
جیگرگوشھیمنڪُجاست^^🖤🥀...
''-پیشنهاددانلود²! : )🚶🏼♂...
« 📻↫ #رادیـوبـٰاوان »
𝗣𝗮𝗿𝘁 𝘁𝘄𝗼🎚🎶
𝗠𝗮𝗵𝘀𝗮 𝗚𝗼𝗹𝗶🌾🎙
𝗔𝗺𝗶𝗿 𝗥𝗮𝘀𝘁𝗲𝗴𝗮𝗿🌾🎙
𝗯𝗮𝗱𝗲✍🏻🌱
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
هیچوقت نفهمیدم که دلیل واقعی دلتنگی چیه ؟!
نفهمیدم چی توی سرم بالا یا پایین میشه که قلبم میگیره و نفسم به شماره میافته !
چی باعث میشه که روزها و ماهها و سالها به یه نفر فکر کنم و از این دور باطل خسته نشم ؟!
چی باعث میشه از این زخم لعنتی بمیرم و لذّت ببرم ؟!
برای من دلتنگی یه زخمه ، زخمی که آدم به خودش میزنه و هیچکس غیر خودش نمیبیندش !
از او زخما که هیچکس جز خودت ، حالت رو نمیفهمه !
بعضی از زخما اولش سطحین ، امّا به مرور زمان عمیق میشن ؛ انقدر عمیق که میتونی خودت و آرزوهات رو توش گم کنی !
اگه دست من بود ، اگه میتونستم ذهنش رو تسخیر کنم ، کاری میکردم که دلش برام تنگ بشه !
اگه دست من بود ، بهش میگفتم من رو بخواه ، باهام حرف بزن ، همین الآن ؛ تو تنها کسی هستی که هیچوقت از شنیدن صداش خسته نمیشم : )🌿🙂 .
#پویا_جمشیدی ~ بــٰاۅاں
وقتی « دپرس بودم » بهم گفت :
حق داری ناراحت باشی ، عصبی باشی ،
حوصلمو نداشته باشی ؛ امّا
حق نداری تنهایی این رنج رو به دوش بکشی :)❤️🩹🌿
چونتـۅرامینگرم
مثلایناستکہاز پنجرھای
تکدرختمرا... سرشـٰارازبـرگ ،
درتبِزردِخزانمینگرم🌼˘˘
• فروغفرخزاد
جھـٰاناستوارنمیماند . .
مگرباسرےخمیدھ ،
بـرروےِشانہیکسیکہدوستشداریم(((=
• سوزانعلیوان✨ʙᴀᴀᴠᴀɴ
من دلم میخواست به تو برسم
که بعد از آن همه ترس برایِ از دست دادنت ،
یك شب بیوهم از رفتن و تا ابد نبودنت
چشم رویِ هم بگذارم !
من دلم میخواست به تو برسم
که وقتی پُر از تشویشم تنِ دردناکم را تکان دهم
و صورتم را برگردانم و نگاهت کنم ،
بعد آرامش مهمان تمامِ ثانیههایم بشود !
من دلم میخواست به تو برسم
که خیلی حسها را با تو تجربه کنم ،
که دستهایم صورتت را از بَر شود ،
و لبهایت خندههایم را از حفظ ،
که عطرِ تنت با عطرِ نفسهایم یکی شود
و شانههایت خانهام !
من میخواستم به تو برسم
که مزهِ دهانم به شوریِ اشكهایِ رویِ گونههایم نباشد ،
که بوسههایم رویِ لبهایم نماند و از دهان نیوفتد ،
که دوستتدارمهایم بیات نشود ،
و نوازشهایم رویِ سر انگشتانم خشك نشوند ، نمیرند !
من با تكتك سلولهایم میخواستم ،
بعد از آن همه نشدنها و قسمت نبودنها
و نرسیدنها به یکی که تو باشی برسم :)🌱🙂
فاطمه جوادی