عرفه را خوانده و نخوانده توی مسیر افتادهاند. قافلهای طویل. با صدای جرس شتران. بزرگمردی با وقار، ردای سبز بر دوش، پیشاپیش کاروان میرود و بلندقامتی استوار، علَم بر دوش، به گامی در پس او. اهل حرم، به جهازهای پردهپوش شتران؛ بچگان بهخنده و بازی دوان بین کاروان. سهساله دخترکی. پنجساله پسری. دختران هنوز چشم بر مرد بلندقامت قافله دارند. پسران هنوز پسر اند؛ شرایط مردشان نکرده هنوز؛ صدای خنده میان کاروان. مشکهای آویخته از زین اسبان، هنوز پر. احترام هنوز برجا. آنسوتر اما، سر سفیر بر سرنیزه است. و پیکرش از بام دارالاماره میان بازار افتاده. وصیتنامه در جیب: به پسرعمویم بگویید که راهِ آمده را بازگردد. زبانها با اوست ولی شمشیرها بر او.
-مهدیمولایی
« فقط حیدر امیرالمومنین است »
با مزین کردن پروفایل هامون به نام امیرالمومنین به استقبال بزگترین و مهم ترین عید شیعیان برویم 🎉
#عید_غدیر