‹ بابحِطّة ›
یا فاتح خیبر مدد″
أنا الَّذی سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَ
سال هفتم ه.ق _ غزوه خیبر
بعد از شکست سپاه اسلام و فرار مسلمانان در دو روز متوالی به فرماندهی خلیفه اول و دوم بود که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
فردا پرچم را به مردى میدهم که حملههایش را تکرار کند، نه اینکه فرار کند. کسى که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و خداوند خیبر را به دست او فتح میکند...
نقل کردند که آن شب، بیشتر اصحاب، خواب جانشینی و خلیفه شدنِ بعد از نبی را میدیدند...
در این میان امّا حیدر کرار علی بن ابیطالب علیهالسلام از بیماری رنج میبرد...
صبح روز ۲۴ رجب، پیامبر از اصحاب پرسیدند:
-علی کجاست؟
+چشم دردى دارد که حرکت برایش مشکل است...
-او را آماده کنید.
علی علیهالسلام آماده نبرد شد...
پیامبر سر حضرت علی را در بر گرفت و از آب دهان مبارک به چشمان نورانى على مرتضى زدند و دعا کردند:
خداوندا! زحمت گرما و سرما را از او بردار...
زره خود را بر او پوشاندند و ذوالفقار را بر کمر او بستند و پرچم اسلام را به آن حضرت سپردند و سوار بر مرکبش نمودند و ادامه دادند:
جبرئیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ، عزرائیل از پیش رو و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بالاى سر و دعاى من نیز از پشت سر تو است علی جان!
پس از موعظه و نصیحت، عدهای براى جنگ با کرار لافرار آمدند...
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بر آنها تاختند و آنها را به درک واصل کردند.
آنگاه برادر مرحب با عدهای آمد...
حضرت آنان را هم به قعر جهنم فرستادند.
حالا نوبت مرحب پهلوان و شجاع بود که به خونخواهى برادرش بیاید...
هنگامی که مرحب علی علیهالسلام را دید به سویش شتافت و زمانی که مشاهده کرد حضرت او را بزرگ و با اهمیت نمیبیند ناراحت شد و برایش بسیار سنگین تمام شد...
جلو میآمد و در حالی که میگفت:
من کسی هستم که مادرم مرا مرحب نام نهاد.
اسدالله علیهالسلام به پیش میآمدند و فرمودند:
من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامید...
صحنه عجیبی بود...
بیچاره از ترس آنچه که دایهاش او را منع نموده بود فرار میکرد...
بله منع جنگ با علی را میگویم...
ابلیس در چهرۀ دانشمندی از دانشمندان یهود بر او مجسّم شد و گفت:
-مرحب کجا میروی؟
+این جنگجو خود را حیدر میخواند!
-مگر حیدر کیست؟
+دایهام مرا از رزم با مردی به نام حیدر بیم میداد و میگفت: او تو را خواهد کشت...
-ننگ بر تو!
تو سخن زنان را میپذیری در حالی که آنان بیش از آنچه درست بگویند به خطا میروند. حیدر در جهان فراوان است...
اینک بازگرد شاید تو او را از بین ببری. پس اگر او را کُشتی بر قوم و قبیلهات سَروَری و آقایی مییابی و من پشتیبان تو میباشم.
به مقدار زمان دوشیدن شیر از شتر بود که مرتضی ضربتی بر او وارد کرد و مرحب با صورت بر زمین افتاد و یهودیان در حالی که میگفتند مرحب کشته شد، مرحب کشته شد، مشغول فرار بودند...
امیرالمومنین علیهالسلام در کنار قلعه قموص که بزرگترین، شدیدترین و استوارترین قلعه خیبر بود بودند که مردی ضربه ای وارد کرد و سپر از دست مبارک افتاد و ناگزیر حضرت علی علیهالسلام دری که نزدیک قلعه بود، سپر خود قرار دادند و پیوسته با آن جنگیدند تا آنکه قلعه را به دست او مفتوح دیدند و مژده فتح خیبر را برای پیامبر فرستادند...
فتح سرنوشتساز خیبر به دست امیرالمومنین علی علیهالسلام بعد از فرار خلیفه اول و دوم از معرکه جنگ به گواه راویان متعددی سینه به سینه و نسل به نسل به ما رسیده است...
16150669290609168691675.mp3
4.41M
هر کــــس گره افتــــاد به کــــارش
خبــــر کنید،روضــــه بــــه نــــام
بـــــاب الحوائج است...
یــــا بـــــاب الحوائج ادرکــــنی🌱
‹ بابحِطّة ›
بیست و پنج رجب شهادت امام موسی بن جعفر است
« السلام علی الساق المرضوض بحلق القیود » يک جمله بس است.
رض در لغت چیست؟ رض يعنی كوبيدن. چيزی كه كوبيده شد؛ مرضوض است.
حالا هفت سال آهن روی اين پا با اين استخوان چه میکند؟ آن هم كجا؟ في ظلم المطامیر. مطموره چيست؟ آن گودالهایی كه زير زمين میكَنند اسمش مطموره است. زندان گودال زير زمين بود...
- آقا وحید خراسانی
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از ۳۵ سال طول عمر امامت امام کاظم(ع) ایشان فقط حدود ۴ سال در زندان بوده اند، از آن ۴ سال نیز حدود ۸ ماه در سیاه چال بوده است.
آن ۳۱ سال دیگر امام کاظم(ع) به انواع فعالیتهای مبارزاتی، تبلیغی، سیاسی و فرهنگی پرداخته اند.
تصور ما از تاریخ اهل بیت علیهم السلام بسیار محدود و موردی است.
شاعرانه ترین قسمت مبعث اونجایی هست که امشب شب زیارت مخصوص حضرت امیرالمومنینه. چرا؟ چون به تمام بزرگی حضرت رسول قسم که اصلا برگزیده شد که بفرمایند علی ولی الله. خوشبحال هر کی نجفه.
قرآن بخوان؛ بگو که خدا واحد است و بس!
هرکس ادلّه خواست... علی -علیهالسلام- را نشان بده!..