یک روز بلا بر سرمان می بارند
یک روز دگر عزیزمان می دارند
کس هیچ ندانست و نخواهد دانست
فردا چه به روزگارمان می آرند؟!
میگفت، ولی آنچه دلم خواست نکرد
یکبار به یاری ام کمر راست نکرد
قربان وفای دوست گردم که غمش
جز با دل من نشست و برخاست نکرد
#
به کوری میکشید ای کاش کارم بی تو چون یعقوب
ولی هرگز نمیدیدم عزیز دیگران هستی!
#
🌸🍃
آرام ِ دل گشتی و دل بی تاب رویت
مویت تو افشان کردی و من روبرویت
باد آمد و موی پریشانت به هم ریخت
با دیدگان از هر طرف گشتم به سویت
💔زنها وقتی دلگيرند،
هر چه بپرسی میگويند: هیچی؛ مهم نيست، میگذرد.
اين يعنی؛ هيچ جا نرو؛❤️
كنارم بشين دوباره بپرس.
دوباره پرسيدنهايت حالم را خوب میكند....!
هرگاه یک نگاه به بیگانه می کنی
خون مرا دوباره به پیمانه می کنی
ای آنکه دست بر سر من می کشی! بگو
فردا دوباره موی که را شانه می کنی؟
گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن!
باشد، ولی نصیحت دیوانه می کنی
ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی
در سینه ی شکسته دلان خانه می کنی؟
بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت
چون رنگ رخنه در پر پروانه می کنی
@BadMigam
عشق است و گفته اند که یک قصه بیش نیست
این قصه را به مرگ خود افسانه می کنی