✨️🇮🇷
امروز سالروز #شهادت شهدای #قنیطره، از جمله #جهاد_مغنیه، پسرِ نخبهی نظامی #حزب_الله، #حاج_عماد_مغنیه هست ... آقازادهای که #آقازاده نبود ... بقول #حاج_قاسم_سلیمانی، جهاد الگوی جوانان بود.
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_جهاد_مغنیه
#جانفدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_زینب
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🚨 شهادت یک مینی بوس دانش آموز
🔹️روز اول #بهمن، اعضای گروه #سرود #دانش_آموزان #مدرسه_قطب_راوندی #قم بر اثر اصابت #راکت در میان شعلههای سهمگین #آتش سوختند و به همراه مربی و راننده و نود نفر از شهروندان قمی به #شهادت رسیدند.
🔹️هواپیمای متجاوز بعثی که در سال ۶۵، #حقوق_بشر آمریکایی-اروپایی را میان شهروندان ایراتی توزیع می کرد در سه راه #بازار قم، این #جنایت دردناک را آفرید.
🔹️امروز آن #خلبان هواپیمای متجاوز و همرزمانش پیر و فرسوده شدهاند و پشت #رایانههای_متجاوز نشستهاند و دوباره دانش آموزان ایرانی را هدف گرفتهاند اما اینبار با #راکتهای_شیطانی #فضای_مجازی رها شده...
#لبیک_یا_خامنه_ای #سپاه #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_یکم 🔹 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_دوم
🔹 نگاهش میدرخشید و دیگر نمیخواست احساسش را پنهان کند که #مردانه به میدان زد :«از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟»
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند و صدایش به سختی شنیده شد :«من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به #همسرتون دارید، همین!»
🔹 باورم نمیشد با اینهمه #نجابت بخواهد به حریم من و سعد وارد شود که پیشانیام از شرم نم زد و او بیتوجه به رنجش چشمانم نجوا کرد :«میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!»
احساس تهنشین شده در صدایش تنم را لرزاند، در برابر چشمانی که گمان میکردم هواییام شدهاند، شالم را جلوتر کشیدم تا صورتم کمتر پیدا باشد.
🔹 انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت :«صبح موقع نماز سیدحسن باهام تماس گرفت. گفت دیشب بچهها خروجی #داریا به سمت حمص یه جنازه پیدا کردن.»
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت و من سختتر صدایش را میشنیدم که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد :«من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!»
🔹 گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید، رنگ از صورتش پرید و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد :«باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!»
همچنان مردد بود و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید :«خودشه؟»
🔹 چشمانم سیاهی میرفت و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود، قسمتی از گلویش پاره و خون از زیر چانه تا روی لباسش را پوشانده بود.
سعد بود، با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود و قلبم را از تپش انداخت. تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود جریان #خون در رگهایم بند آمده که مصطفی دلواپس حالم مادرش را صدا زد تا به فریادم برسد.
🔹 عشق قدیمی و #زندانبان وحشیام را سر بریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم که لبهایم میخندید و از چشمان وحشتزدهام اشک میپاشید.
مادرش برایم آب آورده و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده و بین برزخی از #عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
🔹 در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید و #تهدید بسمه یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم :«دیشب تو #حرم بهم گفت همین امشب شوهرت رو سر میبره و عقدت میکنه!» و نه به هوای سعد که از وحشت ابوجعده دندانهایم از ترس به هم میخورد و مصطفی مضطرب پرسید :«کی بهتون اینو گفت؟»
سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشکهایم خیس شده و میان گریه معصومانه #شهادت دادم :«دیشب من نمیخواستم بیام حرم، بسمه تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو میکشه و میاد سراغم!»
🔹 هنوز کلامم به آخر نرسیده، خون #غیرت در صورتش پاشید و از این تهدید بیشرمانه از چشمانم شرم کرد که نگاهش به زمین افتاد و میدیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش میزند.
مادرش سر و صورتم را نوازش میکرد تا کمتر بلرزم و مصطفی آیه را خوانده بود که به چشمانم خیره ماند و خبر داد :«بچهها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو #حرم بودید! یعنی اون کار خودش رو کرده بود، چه شما حرم میرفتید چه نمیرفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ...» و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و گونههایش از #خجالت گل انداخت.
🔹 از تصور بلایی که دیشب میشد به سرم بیاید و به حرمت حرم #حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها) خدا نجاتم داده بود، قلبم به قفسه سینه میکوبید و دل مصطفی هم برای محافظت از این #امانت به لرزه افتاده بود که با لحن گرمش التماسم میکرد :«خواهرم! قسمتون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، تا زهرش رو نپاشه آروم نمیگیره!»
شدت گریه نفسم را بریده بود و مادرش میخواست کمکم کند تا دراز بکشم که پهلویم در هم رفت و دیگر از درد جیغ زدم. مصطفی حیرتزده نگاهم میکرد و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده که با همه جدایی چندسالهام از هیئت، دلم تا #روضه در و دیوار پر کشید.
🔹 میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها #حضرت_زهرا (علیهاالسلام) را صدا میزدم تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دندهای از پهلویم ترک خورده است.
نمیخواست از خانه خارج شوم و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود که مقابل در اتاق رژه میرفت مبادا کسی نزدیکم شود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔴 هراس و وحشت «پمپئو» از انتقام ایران
پمپئو: دیگر زندگی عادی ندارم
#وزیر_خارجه ی سابق #آمریکا در کتاب خود نوشت : ما میدانیم که #ایران توانایی عملیات در داخل خاک آمریکا را دارد ، بنابراین یک سال و نیم پس از خروجم از کار در بخش دولتی ، من هنوز #پروتکلهای_امنیتی را حفظ میکنم . زندگی خودم ، همسرم و فرزندم تحت تاثیر قرار گرفته و آنها بدون #تدابیر_شدید_امنیتی نمیتوانند کارهای عادی و روزمره ی خودشان را انجام دهند . احتمالا دیگر هرگز با ماشین شخصی خود #رانندگی نخواهم کرد یا از آن سطح از حریم خصوصی که قبلا داشتم لذت نخواهم برد . اذعان #پمپئو به #هراس دائمی از جانش در شرایطی مطرح شده که اواخر دی ماه رسانههای آمریکایی خبر دادند که #واشنگتن حفاظت از او و برخی دیگر از افراد دخیل در #شهادت #سردار_سلیمانی و یارانش را تمدید کرده است.
#لبیک_یا_خامنه_ای #انتقام_خواهیم_گرفت #ایران_قدرتمند #قدرت_پوشالی_غرب #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
✨🌹 سلام بر قامت چون سرو ایستاده و صبورتان✨ «طرح زیبای تکریم مادر شهید» به همت خادمان خیریه قاسم ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
🎥 گزارش تهیه و توزیع اقلام غذایی توسط خیریه قاسم بن الحسن
اقلام توزیع شده شامل: روغن، رب، کنسرو ماهی، ماکارونی، عدس، برنج، سویا و قند در جهار بسته می باشد.
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #دهه_فجر #عشق #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
✨💔
#ساعت_عاشقی
ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند، #باغ هایی که #گل میدهند و #باغچه هایی که #لبخند میزنند و روزگاری که با نفسهای مردانی از جنس #سخاوت و #استقامت ، #صداقت و #شهامت خوشبو میشود؛ مردانی که #ریشه در تاریخ این خاک دارند، مردانی که نامشان، بینشانی و #درجه شان سر #بازی برای این #مُلک است تا در #ملکوت، در #فریاد های پرسکوت و در آخرین سنگری که برای ما مانده، دوباره بنام بودن، بسرائیم و بخوانیم؛ اینجا #مرز #شهادت بیکران است و ساحلش هم ناپیدا و کسی که پای در #آب کوبید، کسی که نفسش به دودِ #باروت آغشته شد دیگر راه بازگشت ندارد.
باید #عاشق بود و به #عشق لبخند زد، باید برای رفتن #عزم داشت و در عزیمت #بزرگ حواسمان به اینجا باشد، اینجا که نامش #ایران است و جا بهجایش #خون هایی از #عشق ریخته است و هر گلی که در گوشهای از این #خاک سر میزند، بوی یک #شهید دارد، نام یک عاشقِ #وطن را #فریاد میزند. در ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند به دنبالِ باغچههای پرگلی هستم که تو از آنجا گذشتهای...
#سلام به همه #فرزندان در خون خفته ایران برسان که #چشم به راه باز شدن #معبر_عشق هستیم...
#دهه_فجر
#ساعت_عاشقی
#رستم_ایرانشهر
#شهدای_مدافع_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
https://splus.ir/baghdad0120
✨️🇮🇷
♦️#عماد_مغنیه که به #مرد_سایه مقاومت شهرت داشت، از نظر سیاسی و جهادی، فرزند دو انقلاب یعنی #انقلاب_اسلامی_ایران و انقلاب #فلسطین بود.
♦️#حاج_رضوان بیشترین تعداد عملیات علیه #رژیم_صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت کرد.
♦️ بسیاری او را مغز متفکر #حزبالله قلمداد میکنند.
#فرمانده شجاع و دلاور #حزبالله_لبنان
فرماندهی که نزدیک به ۳دهه
#سازمان_سیا_آمریکا و #اسرائیل برای نابودی اوجایزه گذاشته بودند
او کسی بود که با فرماندهی با تدبیر خود در سال ۲۰۰۶ در جنگ ۳۳ روزه به ۶۰ سال افسانه ی شکست ناپذیری #رژیم_صهیونیستی پایان داد.
♦️#عماد_مغنیه در پی انفجاری در منطقه کفرسوسه #دمشق در ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ به #شهادت میرسد.
#حاج_عماد
#حاج_قاسم
#قاسم_بن_الحسن
@Baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_هفتم 🔹 از چشمانشان به پای حال خرابم خنده میبارید و تنها حضور حرم #حضرت
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_هشتم
🔹 تازه میفهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از خونش رنگ گُل شده بود، کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین نوری که به نگاهش مانده بود، دنبال من میگشت.
اسلحه مصطفی کنارش مانده و نفسش هنوز برای #ناموسش میتپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم.
🔹 گوشه پیشانیاش شکسته و کنار صورت و گونهاش پُر از #خون شده بود. ابوالفضل از آتش اینهمه زخم در آغوشش پَرپَر میزد و او تنها با قطرات اشک، گونههای روشن و خونیاش را میبوسید.
دیگر خونی به رگهای برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال #شهادت سنگین میشد و دوباره پلکهایش را میگشود تا صورتم را ببیند و با همان چشمها مثل همیشه به رویم میخندید.
🔹 اعجاز نجاتم مستش کرده بود که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد، صورتش به سپیدی ماه میزد و لبهای خشکش برای حرفی میلرزید و آخر نشد که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست و سرش روی شانه رها شد.
انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
🔹 شانههای مصطفی از گریه میلرزید و داغ دل من با گریه خنک نمیشد که با هر دو دستم پیراهن #خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لبهایم روی صورتش ماند و نفسم از گریه رفت.
مصطفی تقلّا میکرد دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم که هر چه بیشتر شانهام را میکشید، بیشتر در آغوش ابوالفضل فرو میرفتم.
🔹 جسد ابوجعده و بقیه دور اتاق افتاده و چند نفر از رزمندگان مقابل در صف کشیده بودند تا زودتر از خانه خارجمان کنند.
مصطفی سر ابوالفضل را روی زمین گذاشت، با هر دو دست بازویم را گرفته و با گریه تمنا میکرد تا آخر از پیکر برادرم دل کندم و بهخدا قلبم روی سینهاش جا ماند که دیگر در سینهام تپشی حس نمیکردم.
🔹 در حفاظ نیروهای #مقاومت مردمی از خانه خارج شدیم و تازه دیدم کنار کوچه جسم بیجان مادر مصطفی را میان پتویی پیچیدهاند.
نمیدانم مصطفی با چه دلی اینهمه غم را تحمل میکرد که خودش سر پتو را گرفت، رزمنده دیگری پایین پتو را بلند کرد و #غریبانه به راه افتادیم.
🔹 دو نفر از رزمندگان بدن ابوالفضل را روی برانکاردی قرار داده و دنبال ما برادرم را میکشیدند. جسد چند #تکفیری در کوچه افتاده و هنوز صدای تیراندازی از خیابانهای اطراف شنیده میشد.
یک دست مصطفی به پتوی #خونی مادرش چسبیده و با دست دیگرش دست لرزانم را گرفته بود که به قدمهایم رمقی نمانده و او مرا دنبال خودش میکشید.
🔹 سرخی غروب همه جا را گرفته و شاید از مظلومیت خون شهدای #زینبیه در و دیوار کوچهها رنگ خون شده بود که در انتهای کوچه مهتاب #حرم پیدا شد و چلچراغ اشکمان را در هم شکست.
تا رسیدن به آغوش #حضرت_زینب (علیهاالسلام) هزار بار جان کندیم و با آخرین نفسمان تقریباً میدویدیم تا پیش از رسیدن تکفیریها در حرم پنهان شویم. گوشه و کنار صحن عدهای پناه آورده و اینجا دیگر آخرین پناهگاه مردم زینبیه از هجوم تکفیریها بود.
🔹 گوشه صحن زیر یکی از کنگرهها کِز کرده بودم، پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی کنارمان بود و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود.
در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید و حس میکردم هنوز روی پیراهن خونیام دنبال زخمی میگردد که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم :«من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!»
🔹 نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد :«پشت در که رسیدیم، بچهها آماده حمله بودن. من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.»
و همینجا در برابر #عشق ابوالفضل به من کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد :«وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.»
🔹 من تکانهای قفسه سینه و فرو رفتن هر گلوله به تنش را حس کرده بودم که از داغ دلتنگیاش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا میکرد :«قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.»
چشمانش از گریه رنگ #خون شده بود و اینهمه غم در دلش جا نمیشد که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت و تاب دیدن آنها را هم نداشت که آشفته دور خودش میچرخید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_هشتم 🔹 تازه میفهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از خون
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_نهم
🔹 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
🔹 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
🔹 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
🔹 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
🔹 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
🔹 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
🔹 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
🔹 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
🔹 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
🔹 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 🎥 گزارش تهیه و توزیع اقلام غذایی توسط خیریه قاسم بن الحسن اقلام توزیع شده شامل: روغن، رب، کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
🎥 عملیات اهدای بسته غذایی در یکی از روستاهای تبریز
بایاری خدا و اهلبیت و کمکهای شما خوبان
و همت خادمین خیریه قاسـم بن الحســن
در قدم سبزی دیگر، توفیق یاری رساندن به
اندازه وسع صندوق، در قالب پنج بسته ی
غذایی تقدیم پنج خانوار نیازمند شد.
اقلام اهدایی در پنج بسته شامل؛
عدس، ماکارونی، رب، روغن، قند،
مرغ، دستمال کاغذی و تن ماهی
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #دلار #جنگ_اقتصادی #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
baghdad0120
⭐این صدقه دادن های اول صبح... صبح را با صدقه آغاز کنید✨🌸 🔺️امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ تَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌸
برگزاری جشن نیمه شعبان در دبستان دخترانه شهید رجایی در یزد بهمراه اجرای برنامه و مولودی با همت خادمان مجموعه بغداد۰۱۲۰
این برنامه های فرهنگی باهدف آشنایی نسل کودک و نوجوان با امام مهدی (عج) و انتشار تفکر مهدویت انجام میشه شما هم میتونید تو این کارهای قشنگ سهیم باشید.
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #دلار #جنگ_اقتصادی #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
ذکاوت این است که بین دو مرگــ
اختیاری و اجباری، انسان بتواند
آن مرگ اختیاری را انتخاب کند...
#شهادت
#امام_زمان
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
فیلمی از دعای شب قدر و لحظه شهادت #آیت_الله_سلیمانی و تصویری پس از شهادت
اگر ایمان داشته باشیم باید بفهمیم که ایشان عاقبت به خیر و #شهادت شدند.
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨💔
#ساعت_عاشقی
ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند، #باغ هایی که #گل میدهند و #باغچه هایی که #لبخند میزنند و روزگاری که با نفسهای مردانی از جنس #سخاوت و #استقامت ، #صداقت و #شهامت خوشبو میشود؛ مردانی که #ریشه در تاریخ این خاک دارند، مردانی که نامشان، بینشانی و #درجه شان سر #بازی برای این #مُلک است تا در #ملکوت، در #فریاد های پرسکوت و در آخرین سنگری که برای ما مانده، دوباره بنام بودن، بسرائیم و بخوانیم؛ اینجا #مرز #شهادت بیکران است و ساحلش هم ناپیدا و کسی که پای در #آب کوبید، کسی که نفسش به دودِ #باروت آغشته شد دیگر راه بازگشت ندارد.
باید #عاشق بود و به #عشق لبخند زد، باید برای رفتن #عزم داشت و در عزیمت #بزرگ حواسمان به اینجا باشد، اینجا که نامش #ایران است و جا بهجایش #خون هایی از #عشق ریخته است و هر گلی که در گوشهای از این #خاک سر میزند، بوی یک #شهید دارد، نام یک عاشقِ #وطن را #فریاد میزند. در ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند به دنبالِ باغچههای پرگلی هستم که تو از آنجا گذشتهای...
#سلام به همه #فرزندان در خون خفته ایران برسان که #چشم به راه باز شدن #معبر_عشق هستیم...
#ساعت_عاشقی
#رستم_ایرانشهر
#شهدای_مدافع_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
https://splus.ir/baghdad0120
1.67M
برای ورود به خیمه ی سیدالشهدا جان باید آماده شویم و چه رَختی نیکو تر
از رَخت ِ شهادت ... ؛
که فرمودند: جآن باید شهید شود ...
#محرم
#شهادت
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
◾️امروز سالروز اسارت #شهید مدافع حرم محسن حججی هست
📌محسن #حججی درچنین روزی اسیر و در روز هجدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ سرش توسط تروریست های داعش بریده شد. #حاج_قاسم سلیمانی در زمان #شهادت او گفته بود قسم به حلقوم بريده #شهيد_حججی زمين را از لوث داعش پاک میکنيم. ۴ماه بعد #شهید_سلیمانی پایان سیطره داعش را اعلام کرد.
#محرم
#قاسم_بن_الحسن
✨
#ساعت_عاشقی
#شهادت مزد خوبان است...
🔸شهید #منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند.
#شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش میمیرد و #لذت زیستن را نیز هم او می یابد نه آن کس که دغدغه #مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد.
#قاسم_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
baghdad0120
۴ شهید در ۲۴ ساعت گذشته💔 #امنیت_اتفاقی_نیست #اربعین #قاسم_بن_الحسن
✨
دو شهید عزیزی که #رفاقت آنها تا #شهادت ادامه داشت.
این دو رفیق که بیشتر ماموریت ها همیشه با هم بودند ..همیشه موردهای فوریتی را با هم انجام می دادند.و آخر این رسم رفاقت به همراهی در شهادت جاودانه شد .وقتی داخل بیمارستان بودیم که اول شهید زاده احمدی شهید شد امید داشتیم چون شهید شفیعی یک کم بهتر بود ولی تیر به سر رفته بود.می خواستیم حداقل یکی از این رفیق ها بماند .ولی چه می شود که قرار است هر دو با هم پرواز کنند، تا رفاقت با شهادت ابدی گردد.
🔹استوار یکم امیر حسینزادهاحمدی و گروهبان یکم محمداحسان شفیعی
https://eitaa.com/baghdad0120/10775
#امنیت_اتفاقی_نیست
#رفاقت_تا_شهادت
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#شهید کربلای چند لبخند تو خواهم شد
تو لبخندی بزن، شاید #شهادت سهم من باشد
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنوید صحبتهای مردی که چندین نفر از اعضای خانواده اش شهید شدند
هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست
بی #شهادت، مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
همینقدر مظلوم
همینقدر مقاوم
#کرمان_تسلیت
#شهید_القدس
#قاسم_بن_الحسن ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا جبهه مدرسه است
رزمندگان و خصوصا شهدای #حزب_الله این روزها برامون یاداور اخلاص و صفای مثال زدنی شهدا و رزمنده هامون در دفاع مقدسن
و چه خوب این معنویت و عشق به #شهادت نسل به نسل منتقل میشه
اللهم ارزقنا ✨
#وعده_صادق
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا مکتبی که #شهادت برای مردانش پیروزیست، قابل ازبینبردنه؟
شادی روح #شهید_سنوار
#صلوات
#یحیی_سنوار
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب به این جمله های #حاج_قاسم دقت کنیم و قدر فرماندهان جهاد و #شهادت و خون و آتش را بیشتر بدانیم.
سرتیپ #شهید_نورعلی_شوشتری
#قاسم_بن_الحسن ✨🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین مطلبی که شهید سید هاشم صفی الدین ساعاتی قبل از #شهادت خطاب به امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشت
#امام_زمان
#قاسم_بن_الحسن ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خجالت میکشیدم بگویم از شهادت پسرم شاد شدم
روایتی از بانوی مقاومت: وقتی خبر #شهادت پدر و برادرم را شنیدم بسیار ناراحت و غمگین شدم ولی وقتی خبر پسرم را به من دادند بسیار خوشحال شدم انگار بخشی از من در بهشت است زیرا معتقدم قطعا جای او در بهشت است.
#وعده_صادق
#قاسم_بن_الحسن ✨