عملیات هوایی شهید فکوری باعث حیرت جهانیان شد
🔹سرهنگ خلبان جواد فکوری؛ شخصاً در طراحی و اجرای عملیات اچـ۳، حمله به پایگاههای نیروی هوایی عراق در جوار مرز این کشور با اردن، شرکت داشت. حمله به اچـ۳ کنار کمان۹۹ جزو موفقترین عملیاتهای نظامی نیروهای هوایی مدرن هستند.
🔹همسر شهید جواد فکوری میگوید: " بعد از شهادتش فهمیدیم که همسرم سرپرستی پنج شش خانواده را بر عهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب می کرد. البته هیچ وقت به من نمیگفت. یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تاکید کرد: می خواهم شما هم راضی باشید، گفتم: آنچه سرهنگ فکوری می کند مورد قبول و رضایت من است."
🔹وی بهدنبال اولین انتخابات ریاستجمهوری و پس از تشکیل کابینه محمدعلی رجایی او با حفظ سمت بهعنوان وزیر دفاع برگزیده شد و به عضویت دولت درآمد.
#معرفی_شهید
#خلبان_شهید
وقتی خلبان ایرانی با جنگنده فانتوم با موتور خاموش پرواز میکند
🔹حمله به اچ ۳ از لحاظ فنی یکی از پیچیدهترین عملیاتهای هوایی جهان به شمار میرود و از نظر دستاوردهای نظامی نیز با توجه به نابودی کامل ۴۸ هواپیمای عراقی در رده بزرگترین و موفقترین عملیاتهای نظامی جهان قرار میگیرد. در اين عمليات كه از پيچيدهترين و خطيرترين ماموريتهای جنگی تاريخ است شهید علی خسروی يكی از خلبانان شركت كننده بود و اين نشان دهندهی تبحر بالا و جسارت او بود كه اجازه داشت در اين عمليات ويژه شركت كند. اين عمليات با موفقيت تمام انجام شد و خلبانان با طرحي ويژه با گذشتن از مرز ايران وارد خاک عراق شدند و بين مرز سوريه و عراق با ارتفاع پايين چند بار سوختگيری كردند و حدود ٧٠ هواپيمای عراقی را در دورترين نقطه از مرزها نابود كردند و به سلامت به وطن باز گشتند.
#معرفی_شهید
#شهید_خلبان
سند ازدوج من، سند شهادت من است
🔸شهید حمید کارگر به خاطر سپاهى بودن و حضور در باختران و اين تصور كه عمر پاسداران كوتاه است، در خواستگاریهایش جواب منفى میشنيد. از آن به بعد از ازدواج حرفى به ميان نمىآورد و میگفت: «با اين شغلم به دختر مردم ازدواج را تحميل نكنيد.»
🔸حميد کارگر روز خواستگارى خطاب به همسر آيندهاش گفت: " امروز سند ازدواج من سند شهادت من است، سعى كن با آگاهى تمام و سنجيده تصميم بگيرى و امضا كنى. در ايران مرا بدرقه میکنى اما جنازه ام را در لبنان يا فلسطين مییابی. "
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
امید یک شهید فقط به خداست
🔹یکی از همرزمان شهید دستواره میگوید: " در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو، دیدهبان ما خبر داد که دشمن طی تغییر و تحولاتی قصد حمله دارد. وقتی رفتیم این جریان را به شهید دستواره بگوییم، بیرون از سنگر خوابیده بود. به یکی از همرزمانم گفتم که چرا حاجی بیرون از سنگر خوابیده، ممکن است بر اثر اصابت خمپارههای دشمن آسیبی به او برسد. بیدارش کردم و گفتم: حاجی چرا اینجا خوابیدهای؟ وقتی بیدار شد، سئوالم را با این قطعه شعر جواب داد: گرنگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.»
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
شهیدی که لباس رزم خود را حتی شب عروسیاش در نیاورد
🔹خواهر شهید مسعود آخوندی میگوید: " مسعود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهرات دانشجویی علیه رژیم پهلوی فعالیت گستردهای داشت، یکبار نیز در همین تظاهرات دستگیر شد و به زندان ساری افتاد و سه ماه را در زندان سپری کرد و به مدت دو سال از تحصیل در دانشگاه محروم شد. پس از آزادی از زندان فعالیتهای خویش را هوشمندانهتر ادامه داد".
🔹مسعود آخوندی در سال ۱۳۶۰ با دختری مؤمن و متعهد به اصول اخلاقی از آشنایان، ازدواج کرد و خطبه عقد ایشان را مرحوم آیتالله مشکینی جاری کرد. در نیمه شعبان جشن ازدواج خود را به سادگی برگزار کرد، دو جعبه شیرینی خرید و بر سر مزار برادر شهیدش برد و خیرات کرد.
🔹شهید آخوندی شب ازدواجش لباس فرم سپاه را از تن در نیاورد. پدرش دائم میگفت: «مسعود لباس سیاه را امشب به خاطر عروسیت از تن خارج کن و لباس دامادیت را بپوش.» حتی خانواده همسرش نیز بارها متذکر شدند ولی او در پاسخ آنان میگفت: «این لباس برای من بسیار مقدس است.» در آن ایام، گروههای مخالف نظام بسیار بودند و بارها از راههای مختلف مانند دادن نامه او را تهدید به ترور کرده بودند.
#معرفی_شهید
#شهید_ترور
📷شهیدی که با لب تشنه از دنیا رفت
🔹مادر شهید مهدی بیات میگوید: " پسرم به زاهدان رفت که یکساله برگردد اما دو سالی در آنجا بود. سال دوم وقتی ایام عید و تعطیلات رسید و همه به خانههایشان برمیگشتند، تصمیم گرفت به جای یکی از دوستانش که زن و بچه داشت، بماند. به ما تلفنی گفت: من جای دوستم میمانم تا او بتواند به زن و بچهاش سر بزند و پیش آنها باشد. روزی که کارش تمام شده بود و قرار بود به تهران بازگردد، یک عملیاتی پیش آمد. در عملیاتی که پیش از عزیمتش به تهران پیش آمد و در آن حضور داشت، به شهادت رسید."
🔹این مادر شهید به برخی از خصوصیات اخلاقی شهید اشاره کرد و بیان میکند: " مهدی با مرام و معرفت و مؤدب بود. با لب تشنه از دنیا رفت. مهدی همیشه وقتی از دانشگاه به خانه برمیگشت یک شاخه گل در دستش داشت که برای من گرفته بود. وقتی میرسید اول دست من را میبوسید و بعد یک جای خاص در خانه برای شاخه گلش داشت که آن را آنجا میگذاشت و میگفت بضاعت یک دانشجو در حد همین شاخه گل است. ۱۰ سال از شهادتش میگذرد ولی من هنوز هم جای گل او در خانه را با یک گل مصنوعی نشان کرده و یادش را زنده میکنم."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
#قیمت_آنلاین
@Bamaberoozbashidd
سرداری که با صندلی چرخدار به جبهه برگشت
🔹شهید حسن شوکت پور، سردار بزرگ دوران دفاع مقدس که در عملیات والفجر ۸ بر اثر اصابت ترکش توپ قطع نخاع شد، اما شوق شهادت او را با همان صندلی چرخدار نیز به پشت خاکریزهای دفاع از ایران کشاند و تا پایان دفاع مقدس در جبههها و کنار همرزمانش ماند.
🔹حسن شوکت پور با پایان جنگ به سمت فرماندهی لجستیک نیروی مقاومت و جانشین فرماندهی آماد نیروی زمینی سپاه منصوب شد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
#قیمت_آنلاین
@Bamaberoozbashidd
محبوبه؛ سرسخت در کشف حقیقت و شجاع در مبارزه
🔹شهیده محبوبه دانشآشتیانی بارها برای یافتن پاسخ سؤالاتش با شهید مفتح بحث میکرد و تا به جواب نمیرسید، دست بر نمیداشت. همین درایت، ذهن پویا و مطالعه زیاد باعث شد که محبوبه از نظر فکری بسیار فراتر از همسالان خود بیندیشد. یکی از همکلاسیهایش در اینباره میگوید: «همه کارهایی را که ما تازه در دبیرستان شروع میکردیم، او در سالهای راهنمایی انجام داده بود. واقعاً سنش با تجربهها و بهخصوص استقلال و قدرت فکریاش نمیخواند.»
🔹با شدتگرفتن فعالیتهای مبارزاتی معلمان و دانشآموزان مدرسه رفاه، این مدرسه توسط دولت تعطیل شد و محبوبه دانشآشتیانی و دیگر دانشآموزان مبارز این مدرسه مجبور شدند به دبیرستان هشترودی بروند؛ مدرسهای که فضایی غیر دینی و کاملاً متفاوت با مدرسه رفاه داشت و نفوذ ساواک در آن زیاد بود. با این حال آتش مبارزه که در جان محبوبه و دیگر دوستانش روشن شده بود، نه تنها در فضای نامساعد دبیرستان هشترودی خاموش نشد، بلکه شعلهورتر هم گردید؛ چراکه آنها با راهانداختن انجمن اسلامی، فعالیتهای مبارزاتی خود را بیش از پیش توسعه دادند.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
خلبان جاویدالاثر شریفی، حماسهساز گمنام عملیات مروارید
🔹شهید ابراهیم شریفی علاقه به پرواز بارها و بارها در وجودش شعله ور میشد. یک آزمون خلبانی در پیش بود بعد از گذراندن دورهی دبیرستان به تهران رفت و در این آزمون شرکت نمود، از بین ۳۰۰ نفر داوطلب جمعاٌ ۱۲ نفر قبول شدند که ابراهیم جزء نفرات برتر بود.
🔹ابراهیم شریفی برای ادامه آموزش به ایالت می سی سی پی در کشور آمریکا اعزام شد، مراحل آموزشی هواپیمای جنگنده F4 را آغاز کرد مدت سه سال آموزش وی را خلبانی لایق ساخته بود
🔹شهید شریفی با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزیهای بزرگی بدست آمد پیرویهایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکلههای نفتی عراق با نام البکر و العمیه، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند، این عملیات بهعنوان عملیات مروارید نام گذاری شده بود.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
۱۱ سال مشکی پوشی به یاد شهید
🔹همسر شهید مسعود میرزایی با یادآوری خاطرات همسرش در دوران انقلاب میگوید: " در مهرماه ۵۷ پیوند ما سر گرفت و با هم ازدواج کردیم، البته در دوران نامزدی هر دو فعالیتهای سیاسی علیه رژیم انجام میدادیم. هر دویمان یک دوربین داشتیم که به بهشتزهرا میرفتیم و از شهدا عکس میگرفتیم، مسعود عکسهای شهدا را چاپ میکرد و به بهانه گرفتن دارو در داروخانهها پخش میکرد و مردم را از جنایت شاه آگاه میساخت.
🔹همسر مسعود میرزایی با اشاره به این نکته که یاد و خاطره مسعود همچنان در ذهن و یاد وی زنده است، میافزاید: " ۱۱ سال به یاد مسعود مشکی پوشیدم و ازدواج نکردم و امروز نیز ادامه دادن راه شهدای ۱۰ دی ۵۷ را وظیفه خود می دانم. "
🔹وی در ادامه خاطراتش بیان میکند: " ما در منزل همیشه دو گالن بنزین در حیاط نگهداری میکردیم و مسعود میگفت اینها باید ذخیره باشد. یکی از روزهای راهپیمایی مسعود زخمی میشود و سپس او را به مطب دکتر موسوی از پزشکان قدیمی ورامین بردند و از آنجا با یک آمبولانس به سوی تهران میفرستند. درست روبهروی خیابان بختیاری (محل سکونتمان) بنزین آمبولانس تمام میشود و مسعود که هنوز میتوانسته صحبت کند نشانی منزل را به تکنسین آمبولانس میدهد و میگوید به در منزل ما برو و بگو بنزین برای مجروحین میخواهم تا به شما بنزین بدهند.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
#قیمت_آنلاین
@Bamaberoozbashidd
شياكوه لرزيد اما انشایی نلرزيد
🔹شهید عبدالحميد انشایی ديدبان منطقه شياكوه بود. جايی كه برای آزادیاش ايثارها شده، تمام حركات دشمن را زير نظر داشت . منطقه شياكوه ارتفاعاتي در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگير در جنگ حائز اهميت بود.
🔹عبدالحميد انشایی گرای دشمن را به توپخانه ارسال میکرد و با بیسيم موقعيت دشمن را اطلاع میداد و توپخانه نيز انجام وظيفه میکرد. در مدتی که در گيلان غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، در هر كدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش كرد كه به فقرای محل بدهند.
🔹در لحظات آخر ناگهان بیسيم به صدا در میآید، بله صدای عبدالحميد است: « از قول من به امام و مادرم بگوييد شياكوه لرزيد ولي انشایی نلرزيد»، ديگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بیسيم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده ! اما ديگر صدایی نيامد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس