🔹🔸خداوند به موسی بن عمران (علیه السلام) فرمود: اگر کسی یک دینار برای حسین من خرج کند، تا از دنیا نرفته است پاداش او را هفتاد برابر خواهم داد.
#پویش_زیارت_اولی_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️پیشنهاد دانلود
وداع جانسوز دختر شهید زکریا شیری با پیکر پدر که پس از ۵ سال چشم انتظاری شان برگشته بود😭🕊️
فاطمه که به شدت وابسته به پدر بود در موقع شهادت پدر سه ساله بود🥹💔
#شهید_زکریا_شیری
#فرزند_شهدا
#شهدا_شرمنده ایم
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
📕مطالعه ی * کتاب کاش برگردی*
روایت مادرانه ی شهید زکریا شیری ؛
را به علاقمندان به کتب شهدایی پیشنهاد می کنیم👌
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
*گزیده ای از متن کتاب کاش برگردی*
دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟
یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد.
هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم.😭😭😭💔
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
ازعڪاسپرسیدنبدترین
لحظهیعڪسگرفتنتکی بوده؟
گفتسوریهکهبودمتااومدمازیهبچه عکسبگیرمفکرکرد
دوربین،اسلحهمنه
دستاشوبردبالا
#عجیباماواقعی!
#تــلنگــࢪانـہ
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
💠 شهیدی که امام حسین ع برایش نامه فرستاد 💌
هنوز اذان صبح رو نگفته بودند،
یهو دیدم با حالت عجیبی از خواب پرید.!!
بهم گفت: حاجی ! خواب قاصد امام حسین علیه السلام رو دیدم!!!
بهم گفت: امام حسین علیه السلام سلام رسوندند و گفتند به زودی میام به دیدارت...
بعد یه نامه از طرف آقا بهم داد که توش نوشته بود:
چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خونی؟!؟💌
گریه می کرد و حرف میزد😭
صورتش خیس خیس بود....
دیگه توی حال خودش نبود ...
چند شب بعد شهید شد🥀
امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد...
#شهید_محمدباقر_مومنی_راد
مزار مطهر: گلزار شهدای همدان
#چله_زیارت_عاشورا
#پویش_زیارت_اولی_ها
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
شب دوستان عزيزم بخیر 💟
با توجه به استقبال تون از داستان قصه دلبری و درخواست های مکررتون برای داستان های شهدایی، بنا داریم از امشب با یه داستان جذاب جدید در خدمت تون باشیم😍😍
خواندن این داستان را به همه ی عزیزان به ویژه بانوان و دختران جوان مون توصیه می کنیم 😉
《بسم الله الرحمن الرحیم 》
💣 اعترافات یک زن از #جهاد_نکاح
✒#قسمت_اول 1⃣
وقتی بهم گفتند: قراره با چه کسی
مصاحبه کنم جا خوردم ! به سر دبیر
گفتم: یک زن اینجا ! جهاد نکاح! 😳
چطور ممکنه؟
اصلا مگر تو ایران همچین آدم هایی هم داریم؟😱
سردبیرمون با حالت خاصی گفت: بله دیگه مدافعان حرم رو میگن، ولی این آدمها رو که دیگه نمیان بگن که!
به خاطر همین این سوژه
خیلی خاصه باید تا اتمام مصاحبه به
کسی چیزی نگید یه وقت سوژه نپره...متوجه هستید که! 🤨
کمی ابروهامو کشیدم تو همو و با بی رغبتی گفتم: نمیشه این مصاحبه رو خانم امجد انجام بدن؟😖😐
شما که می دونید من اصلا از
اینجور مصاحبه ها خوشم نمیاد... 🥺
با همون حالت خاصش گفت:
من میدونم شما از چه مصاحبه هایی
خوشتون میاد و از چه مصاحبه هایی
خوشتون نمیاد!😠
اتفاقا بخاطر همین گفتم: شما این مصاحبه را انجام بدین تا بدونید همه ی اونهایی که رفتن سوریه مدافع حرم نبودن!
جالبه بدونید یکی از بچه هایی که سوریه بود پیشنهاد این سوژه را داد که تا حالا شکار رسانه نشده... 😦
از طرز صحبت کردنش اصلا خوشم نیومد...😑
دلم می خواست سرش رو بکوبم
توی دیوار مردیکه ی... 🤭😤
حیف ،حیف که به این کار نیاز داشتم
والا یه لحظه هم زیر بار همچین مصاحبه ایی نمی رفتم....
ولی واقعا برای خودم سوال شده بود
چنین کاری از یک خانم چطور ممکنه!😲
جهاد نکاح!
جهاد نکاح!
حتی فکر کردن بهش هم وحشتناک بود با اون داعشی های آدمخوار....😈🔪💣
وای مو به تن آدم سیخ میشه...☠
در هر صورت چاره ایی نبود من باید مصاحبه را انجام میدادم زمان و محل
قرار مصاحبه را بهم گفتند. ✍
سه شنبه ساعت ده صبح ....
دو روز دیگه مونده بود تا با این سوژه
ملاقات کنم.🗓
حالا مگه فکر من آزاد می
شد از موضوع این مصاحبه....
از سوژه ایی که قرار بود ببینم....👀
از اینکه اصلا چجوری روش میشه مصاحبه کنه....👊
◀️ ادامه دارد ...
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
❌کپی بدون لینک کانال ممنوع❌