eitaa logo
بانوی دو عالم 🥀
52 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1هزار ویدیو
19 فایل
-بِسمِ ربِّ مادرِ پهلو شکسته- -اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏- جرم ِ فاطمه ، حب ِ علی بود. ناشناسمون:https://harfeto.timefriend.net/17011693123934
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
كارهاى خوب، انسان را از "مرگهاى بد"🌸 نگه مى دارد... "صـدقه" پنهانى خشم خدا را خاموش مى سازد... "صله رحم" "عمـر" را زياد مى كند و هر كار "نيكى"صدقه است..🌸 🥀🍃@Banooydoaalam
چرا میگیم "بزنم به تخته" ؟؟؟؟؟!!!! نمی گیم "ماشاءالله" ؟؟؟؟؟؟ یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود. بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood) سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب...!! بهش گفتم چه چیز عجیبی بود؟! اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند...!! تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله ٬ به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!😳 ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم. تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم. اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم. چون ما مسلمانیم. بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️❤️❤️ لطفاً این متن را برای دیگر دوستان هم به اشتراک بگذارید. 🥀🍃@Banooydoaalam
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رویای_مادرانه 💖 ۱۵۱ اسماء به همراه یاس مشغول کار شد. یاس دستش در کار کردن تند بود. سالها کار کردن در کافه ها و غذاخوری ها او را در کار فرز و چابک کرده بود. همانطور که کار می کردند یاس گفت: می خوام درسم رو ادامه بدم! اسماء دست از کار کشید و به او نگاه کرد: بری آمریکا؟ یاس لبخندی به اسماء زد: نه بابا! می خوام اینجا شروع کنم! اسماء خیالش راحت شد دوباره مشغول به کار شد: خیلی خوبه! خاله خوشحال میشه. حالا چی می خوای بخونی؟ یاس گفت: مطمئن نیستم چی می خوام! اسماء نفس عمیقی کشید و گفت: این درد همه است اما خیلیا نمی فهمن و با جو پیش میرن، بعد از ده سال درس خوندن می فهمن من اصلا این رشته رو دوست ندارم! ببین از دنیا چی می خوای و می خوای چکار کنی برای بهتر شدن دنیا، بعد تصمیم بگیر! یاس متفکر چاقو را روی تخته رها کرد گفت: نمی دونم از دنیا چی می خوام! اسماء: پس اول هدفت رو پیدا کن! مراسم آن شب هم به خوبی برگزار شد. اسماء کنار باس نشست و گفت: دستت درد نکنه، خیلی خسته شدی! یاس به محسن و علی اکبر که روی زمین نشسته و پاهایشان دراز بود و چشم ها، بسته اشاره کرد: خسته تر از ما زیاده! چرا نمیرن بخوابن!؟ اسماء گفت: از خستگی زیاد! برم رخت خواب بندازم براشون. یاس به یاد آورد روزی که حسین به خانه آمد و تختش را باز کرد. بعد در جواب سوالات خانواده اش تنها گفت: من که زیاد خونه نیستم، خیلیا به این تخت محتاج تر هستن تا من! و تخت را برد. و بعد از شهادتش محسن فهمید تخت را به پیرمردی داده است در آن سر شهر، جایی که انگار ته دنیاست و از ما نیست. پیرمرد زمین گیری که دائم حسین را دعا می کرد و نمی دانست حسین دیگر نیست! محسن و اسماء هم از تخت هایشان دل کندند. مثل حسین! همیشه مثل حسین بودند و امروز هم مثل حسین اند! یاس بلند شد تا به اسماء کمک کند. رخت خواب محسن و علی اکبر را همانجا که نشسته بودند انداختند. محسن خود را روی تشک کشید و با گلایه از حسین فکر کرد: ببین دست تنهامون گذاشتی دردونه حاج احمد! جور تو رو من و این داماد بدبخت داریم می کشیم! این را گفت و خوابید. خوابید ولی با گریه بیدار شد. خوابید ولی با درد بیدار شد. خوابید ولی.... حنانه دورش می گشت: چی شده مادر؟ درد و بلات به جونم! چی شده امید مادر؟ چرا اینجوری شدی؟ حاج احمد حنانه را گرفت و گفت: آروم باش خانم! بزار بچه آروم بشه اول! حنانه دستش را به دهان برد و برای حرف نزدن، دستش را به دندان گرفت که اسماء گفت: بابا دستش رو پاره کرد! مامان جان حتما خواب دیده دیگه! احمد دست حنانه را آرام از میان دندانهایش بیرون کشید و به رد دندان روی دستش نگاه کرد: چکار کردی؟ حنانه به بغض گفت: بچم رو ببین چه حاله! علی اکبر که شانه محسن را می مالید گفت: الان خوب میشه مادر! نگرانی نکنید شما! یاس، چادر به سر، دم در اتاق به چهار چوب تکیه داده بود و محسن را نگاه می کرد‌.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رویای_مادر 💖 محسن با گریه خوابش برد. یاس با خود اندیشید« چه چیزی مرد به این بزرگی را اینگونه به گریه انداخته است؟» حنانه بالای سر پسرش نشست و آرام ذکر گفت. برای نماز صبح همه بیدار شدند. چراغ ها روشن شد و بساط صبحانه مهیا! محسن سر میز صبحانه هم چیزی نخورد و در جواب سوال و جواب ها تنها به گفتن« خواب بدی دیدن، خیلی بد» اکتفا کرد. چند روزی محسن پریشان بود، به طوری که واضح وزن کم کرد. هیچ وقت آدم پر خوری نبود اما این روزها به چند لقمه اکتفا کرده و بیشتر وقتش را سر سجاده حسین نشسته بود. حنانه نگران بود و احمد رخت در دل شستن را تجربه می کرد. پنج روز گذشته بود. حنانه و اسماء نشسته بودن که یاس از اتاق بیرون آمد و گفت: راستی اسماء بهت گفتم این دختره همسایه روبرویی دماغش رو عمل کرد؟ اسماء جواب داد: نه، مبارکش باشه. یاس گفت: تو چرا دماغت رو عمل نمی کنی؟ حنانه گفت: مگه دماغش چشه بچم؟ به این قشنگیه! یاس گفت: یکم قوز داره. برداره خوب میشه ها! اسماء گفت: تو خودت چرا عمل نمی کنی؟ یاس شانه ای بالا انداخت: از خودم راضیم! اسماء گفت: منم از خودم راضیم! یاس دوباره اصرار کرد: اما تو ایران همه عمل می کنن! اسماء لبخند زد و گفت: همه که نه! اغراق نکن دیگه. محسن در زد و یا الله گفت و حنانه جواب داد: بیا تو مادر، خسته نباشی! محسن تازه از حوزه برگشته بود. سلامی کرد و خواست به اتاق برود که اسماء کن: داداش! دماغ من نیاز به عمل داره؟ محسن ایستاد. پشتش به آنها بود. نفس گرفت و آرام و سر به زیر برگشت: نه عزیزم! مواظب امانتیت باش! محسن خواست به اتاق برود که یاس پرسید: کدوم امانتی؟ اسماء خندید: سوالای یاس شروع شد! من برم چایی بیارم! محسن هم لبخندی زد و روی مبل نشست. بدون نگاه به یاس جواب می داد و یاس دیگر به حجب و حیای ذاتی این خانواده عادت کرده بود. محسن: بدن ما امانته دست ما!ما روحی داریم که از خداست. خدا برای این زندگی ما، این لباس رو به ما قرض داده! شما وقتی از کسی لباس بگیری، اگه برات تنگ باشه، یا گشاد باشه یا بلند و یا کوتاه باشه، می تونی بهش دست بزنی؟ نه! چون امانته!ما این بدن رو امانت داریم برای این زندگی و وقت سفر به سرزمین بعدی، این لباس رو همینجا میذاریم و میریم. در دنیای بعد هم خدا لباسی مناسب به ما میده! یاس اعتراض کرد: اما من شنیدم اون دنیا خیلیا شکل حیوان میشن! این چه لباسیه؟ محسن با سر تایید کرد: بله، لباس حیوانیت به تن بعضیا میکنن چون در این دنیا مثل اون حیوان زندگی کردن! انتظار دارید خدا به افرادی که همش پاچه دیگران رو گرفتن و با داد و فریاد هاشون مردم رو ترسوندن چه لباسی بده؟در واقع اون رو خودمون این دنیا دوختیم و فرستادیم برای زندگی بعدی! کسی که میگه « هیچ کس از نیش زبون من در امان نیست» و خودش رو حاضر جواب و « یکی داد ده تا پسش دادم» میدونه، چه لباسی جز مار برای خود دوخته؟ اصلا مردم دربارش چی میگن؟ یاس آرام گفت: زبون مار داره! محسن حواست بلند شود که گفت: پس مواظب امانت خدا باشید. یاس فورا پرسید: یعنی اگه دماغمون بشکنه، بذاریم همونجوری بمونه؟ یا سرطان گرفتیم، درمان نکنیم که بدنمون آسیب نبینه؟ محسن دوباره نشست: خدا عقل و علم رو به انسان داده تا از خودش مراقبت کنه! دماغی که شکست اگه درست نشه، مشکل تنفسی پیش میاد و به دنبال تون، هزار تا مشکل برای بدن درست میشه! ما سعی می کنیم لباسی که خراب مردیم رو به بهترین نحو رفو کنیم! رفو یعنی تعمیر، نه تغییر! درمان سرطان، نجات لباس از خرابی بیشتره! لباسی که داره میسوزه رو نباید خاموش کرد؟ یاس گفت: این درست، حالا یک سوال دیگه! چرا با لاک و کاشت ناخن مشکل دارید؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رویای_مادرانه💖 محسن لبخند آرامی زد: مشکل نداریم! یاس غر زد: دارید! هی میگید وضو نداره، غسل نداره! محسن جواب داد: اول این رو میگم که از نظر پزشکی هم مشکل داره چون کاشت ناخن باعث میشه در زمان اورژانسی که تیم پزشکی نیاز پیدا میکنه به بررسی سطح اکسیژن خون، ناخن مانعه و برای کادر درمان مشکل ایجاد می کنه! پس شما هم دیگران رو به زحمت میندازید، هم سلامت خودتون رو به خطر! زدن مداوم لاک به ناخن هم باعث میشه ناخن شما دریافت اکسیژن نداشته باشه و دچار بیماری های قارچی بشه! قارچ هایی که حتی ممکنه در نهایت به افتادن ناخن ختم بشه! اسلام به فکر سلامت شماست! خدا دشمن نیست، نمی خواد اذیت کنه شما رو! خدا فقط طراح و سازنده ای هست که دفترچه راهنمای شما رو کامل نوشته و فرستاده تا زمانی که عمر کالا تموم شد و بازگشت به کارخونه صورت گرفت، این بازگشت به علت خرابی نبوده باشه! شما هر چی تو دفترچه راهنمای ماشین لباسشویی نوشته رو میخونید و «میگید چرا اینطوری؟ نمی خوام! میخوام اینطوری باهاش کار کنم؟ چرا گفته اینطوری کار کنم؟» یا بدتر, « اصلا نمی خونیدش و میندازیدش کنار و هر جور خواستید استفاده می کنید؟ یاس اخم کرد: من نمی گم خدا دشمنه، اما چرا اینقدر امر و نهی میکنه؟ اینجوری نماز بخون، اینجوری روزه بگیر، اینجوری حجاب بگیر؟ محسن جوابش را با آرامش داد: پدر مادر شما دشمن شما هستن؟ یاس متعجب گفت: نه محسن پرسید: پس چرا می گن «اینجوری غذا بخور، اینجوری بشین، اینجوری لباس بپوش، اونجا این رو بگو، اینجا این رو نگو؟» غیر از اینه که به کمال شما فکر می کنن؟ به این که شان و شخصیت داشته باشید؟ دستورات خدا برای کمال ماست و کمال ما در اطاعت از خدا! خدا بگه اینجا چهار رکعت بخون باید بگی « چشم» ! بگه دو رکعت بخون هم باید بگی «چشم»! برای خدا چشم گفتن شما مهمه نه رکعت نماز! شما که مسافر هستی بگی« نه من برای خدا کامل نماز می خونم، چرا شکسته؟» خدا قبول می کنه؟ نه! چون به حرفش گوش نکردی! چرا دو رکعت، چرا چهار رکعت، چرا اینجا روزه بگیرم، چرا اینجا روزه نگیرن به ما ربطی نداره! ما مامور به اطاعت هستیم! در اصول دین هر چی سوال بپرسی درسته! اما اگه دین رو پذیرفتی؛ اگه پذیرفتی این خدا، این پیامبر، این امام، این معاد،این قیامته؛ دیگه سوال نداریم، همش اطاعته! کسی که از اینها سوال داره که چرا اینطوریه نماز یا روزه، یعنی اصول رو نفهمیده! وگرنه خدا نماز رو طور دیگه هم میگفت، میگن چرا اینطوری؟! میدونید چرا هر کس به سن تکلیف برسه باید مرجع تقلید داشته باشه؟ یاس: نه محسن: الان هرکس عقل خودش رو از مراجع بیشتر میدونه! اما یک سوال« شما اگه سرطان داشته باشی، دور از جونتون، خودتون نسخه میپیچید؟» یاس : نه محسن: پس چرا کسی که ده ها سال بیشتر از اون پزشک درس خونده رو قبول نداریم که میگه احکام خدا رو چطور درست اجرا کنیم؟ تقلید یعنی اطاعت از مرجع در زمان نبود امام، وقتی امام بودند، تمام سوالات شیعیان از اونها پرسیده میشد، بعد از غیبت بر اساس احکامی که آموزش داده شده بود، به مردم منتقل میشد. تا مدت ها ( حدود هفتاد سال) نواب خاص امام با امام در ارتباط بودند. بعد از غیبت کبری بود که مراجع اومدن! مراجع کسانی بودند که به قرآن و احکام دوازده امام و هزاران چیز دیگه مسلط بودند. البته فکر نکنید امام ما رو رها کردند و رفتند! نه! گاهی که علماء در مورد سوالی به بن بست میرسیدند، خود امام جواب رو بهشون میرسوندن! یادتون باشه اطاعت از مرجع تقلید یا اطاعت از ولایت فقیه، یعنی اطاعت از امام زمانمون و اطاعت از امام زمان یعنی اطاعت از خدا!
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻امام ورامین: ارتباط اسرائیل با اجنه​ قابل انکار نیست/ همانطور که جن​ کافر داریم، جن مومن هم داریم. حدود ۲۰ سال پیش بود که سازمان سیا، تعدادی از مرتاضان هندی، برزیلی و دیگر کشور‌ها را جمع کرد تا بتواند کار‌هایی انجام دهد. 🥀🍃@Banooydoaalam
اسرائیل به ما حمله کرده دلار اومد پایین سکه اومد پایین بورس سبز شده خداییش حمله اسرائیل بیشتر از همتی رو بازار ما تاثیرگذاره😐
🔺معجزه انار 🔹زیبایی و لطافت پوست 🔹تصفیه خون 🔹کاهش سردرد 🔹کاهش ترک پوستی 🔹ضد سکته و سرطان 🔹ضد آلزایمر 🔹بهبود اشتها 🔹ضد اسهال و انگل 🔹خون ساز 🔹ویتامین سی بیشتر از پرتقال 🥀🍃@Banooydoaalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮واکنش ایرانی ها به حمله ناموفق موشکی سرائیلی ها پناهگاه؟ نه ممنوون میریم پشت بوم 🤣 🥀🍃@Banooydoaalam