برام تعریف میکرد و میگفت: تو سن ازدواج بودم با چند تا کانال عاشقانه مذهبی
آشنا شدم و شروع کردم قسمت به قسمت رمان هاشو میخوندم😍
بعد از خوندن چند قسمت دلم میخواست که کاش من هم مثل اونا ازدواج کرده بودم یا حتی یکی هم منو مثل شخصیت پسر رمان میخواست😔
میگفت میدونی اون رمان ها تمام روح و روان من رو ریخته بود 😢
بهم گفت دلم یکی رو میخواست که ریش هاش بور باشه ، هیئتی باشه، شلوار خاکی بپوشه ، از این بلوز هیئتی ها تنش کنه، انگشتر شرف الشمس تو دستش باشه وای که چقدر دلم می گرفت با این آرزوهای محال..🙄
همزمان با خوندن رمان ها چند تا پیج عاشقانه مذهبی رو تو اینستا فالو کرده بودم که کلی عکسای دونفره میذاشت و من با دیدن هر پستش،دلم کباب میشد و فقط غصه میخوردم و دلم همه اون فضاها و مکان ها رو با همسرم میخواست😔
مدام میگفتم خوشبحالشون چقدر خوشبختن..😍
خواستگار که برام میومد تا طرف رو میدیدم ردش میکردم آخه اونی که تو رویاهام ساخته بودم ای شکلی نبود من دلم یه پسر زیبا میخواست شبیه پسرای داخل رمان🙂
روز به روز ناامیدتر میشدم احساس میکردم که دیگه از من گذشت و دیگه چنین فردی پیدا نخواهم کرد.🙃
شب ها تو تاریکی گریه میکردم و از خدا میخواستم یه پسر مثل شخصیت اون رمان ها برام بفرسته😐🤦🏻♂
کم کم داشتم افسرده میشدم یه روز که دیگه خسته شدم از همه کانال های رمان و عاشقانه های مذهبی در اومدم تمام پیج های دونفره رو آنفالو کردم😉
از همشون بدم میومد😤
نشستم و با خدا دردودل کردم گریه کردم و گفتم خدایا؛دیگه برات تعیین تکلیف نمیکنم دیگه هرچی خودت صلاح میدونی..😕
راضی ام به رضای تو...🙂
همین شد که بعد از یه مدتی یه پسر اومد خواستگاریم نه ریش های بوری داشت و نه چشمهای روشن، نه شلوار خاکی پوشیده بود و نه بلوز هیئتی تنش بود.
ولی مومن بود و اخلاق و رفتارش همون بود که دلم میخواست..☺️🙈
حالا که عقد کردیم دلم نمیخواد عکسهای دونفرمون رو بذارم اینستاگرام آخه شاید یکی هم مثل من ببینه و حسرت بخوره میگفت تورو خدا به فالوراتون بگید عکسای عاشقانشون نذارن تو فضای مجازی🤭
واقعا سخته ببینی و نداشته باشی...😔
✨💫✨💫✨💫✨
🌸محجبه نوشت🌸
خواستم از خونه برم بیرون گفتم یه چک کنم ببینم همه چی سرجاشه!!
🥀نجابت: حاضر√
🥀حیا: حاضر√
🥀پاکدامی: حاضر√
🥀غرور: حاضر√
چادر:؟ 💐💐💐
چادر:؟💐💐💐
چادرم میگه:
اگر همگی حاضرند منم هستم وگرنه دوره من یکیو خط بکش که آبرو دارم!!
چه کنم چادر است دیگر!
بدون حیا جایی با من نمی آید..☺️✌️
استاد علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: عدّه از جامعه برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا درباره ی موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم؛ مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیّت آن است. معیار ارزش پول، پشتوانه ی آن است. امّا معیار ارزش انسان در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسان صحبت داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند. وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.
علّامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. جامعه شناسان که صحبت مرا شنیدند؛ برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ( نهج البلاغه، حکمت 81.): ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد.»
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدّس امیرالمۆمنین علی علیه السلام از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
علّامه در ادامه می فرماید: عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: آی!!! پنجاه میلیونی!!!. چقدر بدش می آید؟ در واقع می داند که این حرف توهین در حقّ اوست. حالا که تکلیف عشق حلال امّا دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی ارزش است!
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثارالله» (که برای اقا امام حسین علیه سلام) معلوم میشود. ثارالله اضافه تشریفی است؛ خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزشگذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است.