eitaa logo
بانو نگار
509 دنبال‌کننده
294 عکس
82 ویدیو
6 فایل
رسانه بانوان انقلاب اسلامی ارتباط با ما👇 @elhamghafari @Abaspoor98 انتشار مطالب با ذکر نام کانال مجاز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنفکری و مطالعات زنان! اینکه مقوله مطالعات زنان در افواه عمومی با روشنفکری قرین شده است، جای تعجب ندارد.. احتمالا از همین باب هم هست که مطالعات زنان، نه تنها مقبولیت عرفی نداشته بلکه از سوی سنتی اندیشان متحجر، تکفیر هم می‌شود.. گونه‌ای که اغلب فعالان این عرصه، به سرعت با عنوان نشان‌دار می‌شوند و اگر از صبغه‌ و سبقه‌ای مذهبی داشته باشند، عنوان پرطمطراق لقب خواهند گرفت.. همین رویکرد است که علاوه بر عدم غنای این رشته، در دهه‌های اخیر، مانع از پرداخت فارغ از سوگیری جناحی به مسائل زنان در جامعه ایرانی شده است.. جالب است رشته مطالعات زنان در ابتدای ورود فرمایشی خود به ایران، دارای سه گرایش بوده است که امروزه یکی از آنها نابود و دوتای دیگر فقط در مقطع ارشد ارائه شده و در نتیجه دوره دکتری مطالعات زنان در ایران، تنها دارای یک گرایش یعنی زن در اسلام است. حال باید دید مقصر این اتفاق، روشنفکران و عمل‌کرد و برونداد فکری ایشان بوده است که این‌چنین بستر ظلم به مطالعات زنان را فراهم آورده و یا ایراد از قانون‌گذاران عرصه آموزش عالی است که بدون بسترسازی و بومی‌سازی و بدون توجه به نیاز واقعی کشور این رشته را وارد کرده‌اند و یا نقص کار از سوی فعالان و فارغ‌التحصیلان مطالعات زنان است که هنوز و علیرغم گذشت دو دهه از عمر این رشته در کشور نتوانسته‌اند جایگاه بایسته‌ای به آن بخشند. بایسته به این معنا که عمیق باشد، دقیق باشد، جامع باشد و پویا، پراکنده و ایستا نباشد. به موقع باشد و به‌هنگام، دور و دیر نباشد. مناسب باشد و متناسب، عرف را دقیق شناخته باشد و فقه اسلام را اصیل فهم کرده باشد. واقع‌نگر باشد و عملیاتی، انتزاعی و موهوم و وام‌گیرنده از این طرف و آن طرف نباشد. طبیعی است که این همه، سخت است و باید برای رسیدن به آن تلاش کرد، برنامه داشت، هدف‌گذاری کرد و البته روشن‌فکر و جست‌وجوگر و پویا و حقیقت‌بین و واقع‌نگر بود... به امید آن روز. ✍الهام غفاری https://www.instagram.com/p/CaCjeNOLJ2k/?utm_medium=share_sheet
♦️بانو نگار رسانه تخصصی اندیشه ورزی زنان پیج بانو نگار را دنبال کنید👇 🆔 https://www.instagram.com/p/CaFtU-eoAzu/?utm_medium=share_sheet @banou_negar
بانونگار برگزار می کند: سلسله نشستهای واکاوی ابعاد جامعه شناختی قتل دختر اهوازی نشست دوم؛واکاوی ابعاد جامعه شناختی این قتل با حضور: دکتر غلامرضا حسنی جامعه شناس خانواده استاد دانشگاه فردوسی مشهد دکتر خدیجه برزگر هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب قم دکتری مطالعات زنان،؛ گرایش مطالعات نظری جنسیت فعال سابق سازمان دفاع از قربانیان خشونت کارشناس مجری زهرا عباس پور زمان: شنبه ۱ اسفند ساعت ۲۱ https://www.instagram.com/p/CaHo0Ruobcv/?utm_medium=share_sheet
🔺بانونگار برگزار می کند: سلسله نشستهای واکاوی ابعاد جامعه شناختی قتل دختر اهوازی نشست سوم؛ واکاوی ابعاد فقهی و قانونی این قتل با حضور: 📍حجت الاسلام مجید دهقان هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده 📍سکینه السادات پاد وکیل پایه یک دادگستری دانش پژوه مقطع دکتری حقوق عمومی. 📍کارشناس مجری الهام غفاری زمان برگزاری لایو: یکشنبه ۱ اسفند ساعت ۲۱ 🆔https://www.instagram.com/p/CaJ3lgZLF2p/?utm_medium=copy_link
خود خصم خودیم ورنه گردون با خلق ضعیف کین ندارد اتفاقی که چندی پیش در اهواز افتاد و جامعه را به شوکی عظیم فرو برد، از جنبه های گوناگون واکاوی و بررسی شده است. روزهای بعد از قتل مونا، نشست در پی نشست بود که برگزار شد و ابعاد مختلف حادثه به بحث گذاشته شد. گاه به قانون تاخته شد که قدرت بازدارندگی ندارد، گاه به غیرت، که اشتباه فهم شده و تیغی شده در دست جلاد، گاه به فضای یله مجازی تاخته شد که اسباب غفلت دختر را فراهم کرده و گاه .. . نکته مغفول در این میان اما، پرداختن به این مساله بود که شرایط خانوادگی و محیطی زندگی این زوج و زوج های مشابه به لحاظ سنتی و فرهنگی به چه صورت بوده است که مقدمات رقم خوردن چنین حادثه ای را موجب شده است؟ مقام معظم رهبری در دیداری که در اسفند ۱۳۷۵ با زنان خوزستان داشتند، تاکید کردند: "در طول زمان برخی عادات جاهلی و غلط در جامعه اسلامی به وجود آمده است، اما این عادات جاهلی که متأسفانه در مناطقی از شهرهای مرکزی و خوزستان نیز وجود دارد، به احکام نورانی اسلام مربوط نمی‌شود. از نظر اسلام مجبور کردن دختر به ازدواج با پسر عموی خویش ...، یک امر غیراسلامی و خلاف شرع بین است." به نظر می رسد پیش از هر اقدام و تحلیلی، نیاز به اصلاح تفکر و سنت های غلط رایج در منطقه در زمینه ازدواج باشد تا چنین آسان به جان و آبروی مردم چوب حراج زده نشود. ✍️ دکتر مرضیه شعربافچی دکتری حقوق زن در اسلام و استاد دانشگاه تهران @Banou_negar
زنان در گردباد «تعصبات مدرن» 👇 https://www.isna.ir/news/1400121713297/
📍روزی به نام «زن» یادداشت(۱) خیلی مهم است چرا یک روز، به نام یک نوع از ابنای بشر نام می‌گیرد. در واقع نیت‌ها مهم هستند. حتی گاهی بیشتر از شکل‌ها و نتیجه‌ها.. 📌روز هشت مارس روز زن نام گرفت دلیلش هم این بود که روز یکشنبه بود و تعطیل! البته ریشه شکل گیری آن، بزرگداشت یادبود اعتصاب «اتحادیه جهانی زنان کارگر صنایع پوشاک» توسط حزب سوسیالیست آمریکا در سال ۱۹۰۸ بود. اعتصابی که در اعتراض علیه دستمزد نابرابر توسط کارگران زن امریکایی انجام گرفت و منجر به کشته شدن دردناک و فجیع چندین زن کارگر در کارخانه‌ای ریسندگی گردید. حالا و پس از گذشت سال‌ها در این روز توسط فعالان حوزه زنان به پاس ارج‌گذاری به جنبش‌های زنانه در دفاع از حقوق زنان جشن‌ها و یادبودهایی برگزار می‌گردد. برخی نیز از این فضا برای رساندن صدای اعتراض خود نسبت به خشونت علیه زنان استفاده می‌کنند. 🔻خلاصه اینکه هشتم مارس، که یک تاریخ قراردادی برای تلاش در جهت اجرای برابری جنسیتی نام گرفته است، در ذات خود دارای گزاره‌ای ناهمخوان با حقیقت دنیوی به نام «برابری» بوده که همین واقعیت، علیرغم تلاش‌های روزافزون، مانع از رسیدن به بهره‌ای حداقلی در باب ایجاد «برابری» در گستره‌ی تاریخ بشری است. 🔺در واقع در دنیایی که ساخت و بافتش نابرابر است و تصادم، تقابل و تعامل همین نابرابری ها، اصلِ آزادی و شکوفایی را رقم زده است، سخن از برابری، بدون توجه به حقیقت‌هایی هم‌چون مبدا، سنخ، نوع، قدر، اندازه، غایت و جهت بشری، سخنی اغواگرانه، فریبی سرگرم‌کننده و دروغی ضلالت‌بار است. اما چیزی که این میان مغفول از یادهاست، اصل رشد و بندگی است. در واقع نیاز بشر، نه به تأمین برابری و نه حتی عدالت، بلکه تأمین اصل آزادی از جبرهای درون و بیرون، برای شکوفایی و رشد و بهره های انسانی است. حقیقتی که در نهایت، بشر را به «انسان» برساند و حرکت او را در این دنیای رفتنی، سهل، ممکن و شکوفا سازد. ❗️مسأله‌ی مهم این میان، زمینه‌سازی برای رهایی از ظلم است. ظلم، در منظر دینی یعنی چیزی سر جای خودش نباشد. ظلم یعنی برای حرکت از بشر تا آدم، زمینه‌سازی نکنیم. ظلم یعنی اجازه ندهیم انسان ها، انسان باشند. ظلم یعنی عروسک بسازیم از بزرگ ترین مخلوق بشری و حرکتش بدهیم در هر جهتی که می‌خواهیم. در این معنا و منظر، ظلم هم به زن اتفاق می‌افتد و هم به مرد. هم به کودک و هم به جوان و هم به پیر... ✍ الهام غفاری_ دانشجوی دکترای مطالعات زنان @Banou_negar
📍روزی به نام"زن" یادداشت(۲) تلاش برای رفع ظلم در این نگرش، احقاق حقوق بشری نیست بلکه زمینه‌سازی برای انتخاب‌های اساسی در جهت رشد بشری است. 🔺با این حساب ما نیازمند یک روز برای تلاش احقاق حقوق از دست رفته زنان نیستیم. بلکه هر روز و هر لحظه بایستی تلاش کنیم تا حقوق انسان، چه زن و چه مرد، شناخته شود، محترم شمرده شود، به او ظلم نشود، یعنی انسانیتش در جایگاه رفیع خودش بنشیند. راستی که حق انسان، متناسب با قدرها و داشته های او تبیین می شود. ❗️اصل مهمی که جنسیت بردار نیست. انسان به ما هو انسان، ورا و فرای جنسیتش، محترم است. قدر و اندازه ای بزرگ تر از این عالم دارد که باید شناسایی و به راه اندازی شود. این باید را هم خود فرد و هم جامعه و هم دولت و هم حکومت ها، عهده دارش هستند. 🔻طبیعی است این میان اگر به شخصی از اعضای انسانی، فارغ از جنسیتش و یا به دلیل جنسیتش، ظلم علیحده شود، محتاج مراقبت، دقت نظر و اصلاح و برخورد عمیق است. ❗️قانون، همان بازوی نظارتی و اصلاحی است. لذا ضمن محترم شمردن حقوق زنان، دقت شود که تا زمانی که در این زمین، حقوق انسان ها شناخته و محترم شمرده نشود، حقوق زنان محلی از اعراب نخواهد داشت. 🍂 وقتی از حقوق زنان حرف می زنیم، منظور دقت در زمینه‌هایی است که از حقوق انسانی او دفاع شود. این حقوق انسانی را خداوند به انسان اعطاء کرده است و قوانین بشری، در حداقلی‌ترین رسالت خویش، جایگاه مراقبت از احیای این حقوق دارند. ❗️نگرانی آنجاست که این قوانین بشری، در طول تاریخ بشریت، هرگاه از اصول الهی خارج شدند، به پشتوانه دنیا و گاه به دلیل خوانشی نارسا و ناصحیح، سلیقه‌ای و دگم از دین، خودشان ابزاری برای نابودی حقوق الهی انسان در دو جنس زن و مرد شدند. 🔹گفتمان انقلاب اسلامی، تلاش دارد، با رویکردی الهی به موضع و موضوع زنان به عنوان انسانِ امانتِ الهی بپردازد و شأن و جایگاه حقیقی او را که گاه زیر یوغ دنیاپرستی و گاه زیر چماق جهالت سنتی و مدرن و گاه زیر فشار عدم دقت و بصیرت دینی، به بیراهه رفته است، به او بازگرداند. 🔸این نگرش، انسان را، چه زن و چه مرد را عظیم‌تر از این دنیا و این لحظه می‌داند و برای او ادامه‌هایی قائل است و او را در بی‌شمار رابطه می‌پندارد. لذا او را بزرگ‌تر از این می‌داند که خرج خودش، دنیا و جلوه‌هایش و شیطان و وسوسه‌هایش شود. 🔹 همچنین این نگرش، جنسیت را عامل ظلم ندانسته و به کسی حق نمی‌دهد که به دلیل جنسیت، یک جنس را به یوغ جنس دیگر بکشد؛ لذا هر خوانش به ظاهر دینی که تلاش در وابسته کردن یک جنس به دیگری برای خرج شدن او در راه خودش باشد، خارج از حیثیت اعتباری دینی است. به امید آنکه نیت‌ها، نگاه‌ها و اقدام‌های ما از سطح بشری کمی بالاتر آید تا روزی که همه‌اش الهی شود... ✍الهام غفاری- دانشجوی دکترای مطالعات زنان، حقوق زن در اسلام @Banou_negar
فمنیسم و مدل حکمرانی زنانه یادداشت(۱) ♦️فمنیسم مفهومی است که درجهان بر بسیاری از مسائل حوزه زنان سیطره انداخته است. می توان گفت «برابری جنسیتی » که همان«تشابه جنسیتی» و تقابل با «جنسیت» است، راهبرد این جریان جهت حل مسائل زنان درجهان است. بر این اساس در عرصه سیاست عمده زنانی که وارد امر حکومت داری شدند زمانی توانستند در این عرصه تبدیل به یک سیاستمدار موفق شوند، که دارای خلق و خوی مردانه باشند از این رو زنان سیاستمداری همچون مارگارت تاچر، آنگلا مرکل، ترزا می و.. به لقب «بانوی آهنین» و «بانوی مرد سیاست» نامیده شدند. در بریتانیا مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار می‌کرد به گونه‌ای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند. آنچه این زنان از خود نشان دادند « مردانگی» بود حتی بیش از دیگر مردان سیاستمدار. بر این اساس که از ظاهر تا باطن سعی کردند خود را با آن نمایش دهند بر این اساس حتی بر روی لباس و صدای خود نیز تغییراتی دادند. تاکید بر «قدرت لباس» (Power dressing ) در به رسمیت شناخته شدن در دنیای سیاست، باعث گردید این زنان در پوشش خود از کت با اِپُل¬های بزرگ و شانه‌های پهن که نشانی از پوشش مردانه بود استفاده نمایند. نمونۀ این تاثیرگذاری را در پوشش هیلاری کلینتون هم می‌¬توان دید، ظاهر او در مقام بانوی اول آمریکا در مقایسه با زمانی¬که مقام مستقل سیاسی از همسرش یعنی سناتوری و وزارت خارجه را کسب کرد چرخش کاملا محسوسی داشت و از الگویی شبیه به پوشش مارگارت تاچر استفاده می‌کرد. شاید هیچ گاه این سیاستمداران زن خود را فمنیسم نخوانند اما این زنان نشان دادند با تبعیت از راهبردهای فمنیسم زمانی سیاستمدار موفقی هستند که سرتا پا مردانه تغییر و به دنیای سیاست ورود نمایند. بر خلاف آنچه فمنیست های غربی در رویکردی پسا مدرن، مرد سالاری غربی را مورد اعتراض قرار دادند و ادبیات مرد سالارانه تورات و انجیل را در خلقت زن مقدمه ادبیات مردسالارانه و حذف زنان از تصمیم گیری های کلان دانستند، خودشان در این نظام مردسالاری مورد انتقاد هضم گردیدند. ✍ زهرا عباس پور https://www.instagram.com/p/Ca7OnTbosyR/?utm_medium=share_sheet @Banou_negar
فمنیسم هراسی یادداشت(۲) در یادداشت قبل سعی کردم نشان دهم فمنیسم در حوزه های متعددی در جهان غرب اثر گذار بوده است از جمله حکمرانی زنان. در این یادداشت قصد دارم از "فمنیسم هراسی" درجامعه ایران به عنوان عاملی که مانع از دیدن عمیق و دقیق مسائل زنان در کشور گردیده است بگویم. در جهان معاصر مملو از "ایسم ها"شکی نیست مکتبی می تواند اثر گذار باشد که برای زندگی افراد و سوالات پیرامون مسائل زندگی او پاسخ های کافی و وافی داشته باشد. «جنسیت» پس از ظهور مدرنیته به عنوان یکی از مباحث دارای قدرت استراتژیک در جهان مطرح گردید جریان فمنیسم با اشکال و انحای مختلف در دل نحله ها و جریانات متعدد خود سعی نمود به این مفهوم مبتنی بر پارادایم اومانیستی خود پاسخ دهد. از این منظر در حوزه زنان ادبیات گفتمانی و نظری بسیاری تولید نمود. پس از انقلاب اسلامی در کشور ما مسائل زنان توسط رهبران و نظریه پردازان انقلاب به رسمیت شناخته شدند اما سیطره فکری و نظری فمنیسم همواره از دو دیدگاه دارای اهمیت بود: 1- عده ای آن را به عنوان جریانی که پاسخی برای مسائل روز زنان به لحاظ نظری و برنامه ای دارد و بدون هیچ ویرایش و نگاه نقادانه ای مبتنی بر مدل های بومی و دینی از مدلهای آماده جهانی این جریان در همه عرصه های خصوصا مباحث توسعه استفاده نمودند. 2- عده دیگری آن را به عنوان مکتبی که در تقابل با آموزه های اسلام قرار دارد و باید از صدر تا ذیل از آن دوری کرد معرفی نمودند. و از این منظر مساله زنان را به رسمیت شناختند. اگر نگاه اول را وامداری فکری و برنامه ای فمنیسم بدانیم که سعی در همراهی و هماهنگی با برنامه های جهانی پیرامون این مکتب، باوجود تقابل با مبانی دینی بود و منجر گردید جامعه متعارضی را در حوزه جنسیت با خود به همراه آورد، می توان گفت نگاه دوم نیز "فمنیسم هراسی" را بیش از "فمنیسم شناختی" با خود به همراه آورد چرا که اساس مبارزه با هر جریان فکری متعارضی شناخت دقیق آن است. سیطره فمنیسم از منظر "فمنیسم هراسان" آنقدر بزرگ به جامعه معرفی گردید که گریزی از آن تصور نمی شد از این منظر هر فرد و جریانی معتقد به مسائل زنان باشد، ناگریز از غوطه ور شدن در آن نیست! بر این اساس تلاشی برای فهم مسائل زنان در کشور به صورت همه جانبه صورت نمی گیرد و از اولویت کارکردی بسیاری از نهاد های فرهنگی خارج می شود و صرفا از منظر "فمنیسم هراسی" به مسائل زنان نگریسته می شود. غافل از آنکه در واقعیت جامعه این رویکرد باعث گردید صرفا فضایی برای استفاده از مدل های وارداتی حل مسائل زنان در کشور باز گردد چرا که زنان و مسائلشان قابل پاک شدن نیستند بلکه ناظر به نیازهایشان از پاسخ های آماده تر عرضه شده در جامعه استفاده می نمایند. سخن پایانی آنکه هرگاه در جامعه: "فمنیسم شناسی" بیش از "فمنیسم هراسی" اگر اتفاق بیفتد، "نظریه سازی دینی" در حوزه جنسیت اگر بیش از "نظریه هراسی" فمنیسمی اتفاق بیفتد، برنامه سازی جهت ارایه پاسخ به مسائل و نیازهای زنان مبتنی بر الگوی بومی، اگر بیش از مدل فمنیسم هراسی اتفاق بیفتد، می توان امیدوار بود در گام دوم انقلاب از "فمنیسم هراسی" عبور کنیم و به مدل سازی نظری، گفتمانی و برنامه ای مبتنی بر الگوی دینی جنسیت نزدیک شویم. ✍ زهرا عباس پور @Banou_negar
قرنِ مادر! ✍️یاسر عرب ✅بسیاری از اندیشمندان ایرانی جنبش تحول‌خواهانه‌ای که امروز زیر و روی پوست کشور شاهدش هستیم را «انقلابی زنانه» می‌دانند. آنها معتقدند در نتیجه‌ی رشد جریان‌های افراطی، دست راستی، و اقتدار گرا، تمامیت خواهی ساختاری به فرمی مردانه / نرینه ظهور کرده است. رهبرانی چون ترامپ، بن سلمان، هبت‌الله آخندزاده، ...، و پوتین، نمونه‌هایی از این سرکردگان هستند. ایشان معتقدند ساختارهای «ضد جمهوری» (دیکتاتوری، مافیای اقتصادی، مافیای ایدئولوژیک، مافیای ترکیبی) که اداره کشورها را به دست گرفته اند همچنان، فرایندهای زندگی بشر را هر چه بیشتر متصلب می‌نمایند. نتیجه‌ی این اقتدارگرایی مردانه (و حتی عبور از پدرسالاری به نر سالاری) غریزی شدن بیش از پیش سیاستمدارن و سیاستگذارن است و رشد قتل‌های زنجیره‌ای داخلی (قتل 81 شهروند عربستان همین دیروز) و یا جنگهای خونین خارجی (اوکراین) است... اینجاست که ایشان از «جنبش زنان» دعوت می‌نمایند تا خود را هر چه بیش از پیش به ظهور اجتماعی رسانده و با طرح مطالباتِ به حق خود، جریان اقتدار گرایی مردانه را کند یا تلطیف نمایند. ✅به باور حقیر اما این فراخوان که نمونه‌ی دیگری از «زیست واکنشی» است، نه تنها راه به جایی نمی‌برد بلکه از دل این مقاومت/ جنبش زنانه می تواند نوع دیگری از تمامیت خواهی در ورژن زنانه‌ی آن ایجاد کند. قبل از پرداخت به ادامه متن بهتر است یادآوری شود، وضعیت کنونی توسعه نیافتگی ما در ایران نیز دقیقا در همین زمین (توسعه واکنشی) رقم خورد. جامعه‌ی ایرانی (به مثابه اقلیت شیعی) که قبل از مشروطه خود را در آیینه اهل سنت برانداز کرده و از ایشان «دیگری» ساخته بود، پس از مشروطه ناگهان آیینه را چرخاند و غرب را دیگری خود برساخت کرد و با سرعت نور رسید به این پرسش که «چرا عقب مانده‌ایم؟» حالا جامعه‌ای که در زیر ساختهای معرفتی، در بنیان‌های اجتماعی، در خلقیات اجتماعی، تمرین راه رفتن در زمین توسعه را نیز نداشت به شکل «واکنشی» و «شتابان» سعی کرد تا به سرعت دوی صد متر فرایند «مدرنیزم» را طی کند و ره چهارصد ساله غرب را چهل ساله طی نماید. این احساس عقب ماندگی و توسعه‌ی واکنشی به چنان شتابی دامن زد که تاکنون با هزینه‌های بسیار، سه حکومت و ده‌‌ها دولت عوض کرده اما متاسفانه به رضایت‌مندی نسبی نیز دست پیدا نکرده و اینک حتی در فکر «ترک زمین توسعه» (مهاجرت) است. ✅به میدان آوردن امر زنانه در تقابل با اقتدارگرایی مردانه دقیقا تکرار همین روند واکنشی و افتادن درون لوپ تاریخی خطای روش شناختی است. به باور حقیر در روزهای پایانی قرن گذشته و در آستانه‌ی ورود به قرن تازه، مفهومی که «ایرانِ صد سال آینده» نیازمند توجه خاص و دست یابی به آن است کلان پروسه‌ی «توسعه‌ی مادرانه» است. و مادر در اینجا نه شانی بیولوژیک یا ژنتیکی و نه زایشی زیستی بلکه «مقام معنوی» و «توسعه روانی» است که پدر نیز با تحمل سختی و رنج و تربیت کودک خویش و رسیدن به مقامِ حلم، پرورش دهندگی و ربوبیت به آن دست پیدا می‌کند. ✅پاسخ اقتدارگرایی مردانه تبرج و فریاد «سهم خواهی» زنانه نیست، چه، این هر دو جریانی هایی هستند برخاسته از منیت افسار گسیخته که نه به عدالتخواهی رسیده (حداکثر فساد ستیز میمانند) نه فضیلت خواه می شوند و نه رهایی بخشی از این واکنش‌ها حاصل میآید. پس تا درون وضعیت و زیست واکنشی مانده‌ایم بعید است افق گشایی، درون معرفتِ جمعیِ جامعه‌ی ما رخ دهد! ✅روح کلی حاکم بر سه کلمه‌ی «ام»، «امام» و «امت» روحِ پرورش دهندگی مادرانه است و در این خوانش امام «مادر جامعه» است نه پدر آن! علی (ع) که مردم را چون «پاره‌های جگر خویش» تصور می‌کند، چون مادر در نیمه شب نیز از خواب راحت زده و دغدغه‌مند فقرای جامعه‌ی خود است. و «امت» به مثابه کلان جامعه‌ی توحیدی «بستر رشدی مهربانانه و دلسوزانه» برای فرد باید باشد. ✅ما ایرانیان برای عبور از «پدر سالاری آمرانه» و «نر‌سالاری تمامیت خواهانه» نیازمند «فهم مادرانه»، «روایت مادرانه»، «کلام مادرانه»، «زیست مادرانه»، «سیاست‌گذاری مادرانه» و «توسعه‌ی عشق ورزانه» هستیم. اینچنین جامعه‌ای عاشقانه چقدر شبیه «بهشت» می‌شود و حالا می‌توان درک کرد چرا گفته‌اند «بهشت زیر پای مادران است!» @yaser_arab57 https://eitaa.com/Banou_negar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین نژاد استاندار خراسان شمالی در جلسه صبح امروز: به این زن‌ها رو بدیم کل کشور رو هم تصرف می‌کنند!
بانو نگار
حسین نژاد استاندار خراسان شمالی در جلسه صبح امروز: به این زن‌ها رو بدیم کل کشور رو هم تصرف می‌کنند!
مردساختگی وضعیت روزگاری است که مردان تدارک دهنده‌های ساختارها، نهادها، ایجادکننده‌ی ارزش‌ها و به‌طورکلی فرهنگ‌ها هستند. جنسیت آنان در پیکره‌ی این وضعیت نمایان و قابل موشکافی است. به عبارتی مردساختگی از سرریز اوصاف جنسیتی در قامت یک جامعه صحبت می‌کند. مردساختگی زیربنای جامعه و تعیین‌کننده شکل و شمایل روبنایی آن است. تا زیربنای مردساخته با خالقیت و عاملیت انتقادی و فعالانه زنان تعدیل نشود، در روبنای زندگی روزمره، همواره زندگی زنان با دردسر و چالش‌های ساختاری و فرهنگی مواجه است. در تجربه‌ی تاریخی، مردساختگی زیربنایی دو سنخ از روبنای جامعه را پدید آورده است: پدرسالاری و مردسالاری. هر دو به‌واسطه خاستگاه مردساخته‌شان، مرد را اصل و زن را طفیلی در نظر می‌گیرند. در هر دو هرچند به شکلی متفاوت زن انسانی ثانوی و جنس دوم است. در ساخت جامعه پدرسالار شخص مردان دارای اقتدارند و در جامعه مردسالار این مردانگی است که پیشران و منبع تغذیه سلطه است. جامعه پدرسالار استبدادی است و شاه در سرزمین، کدخدا در ده و پدر در خانواده حاکم است و در جامعه مردسالار علی‌رغم ظاهر دموکراتیکش، مردانگی تعیین‌کننده است. زنان در جامعه پدرسالار فاقد هرگونه فاعلیت اجتماعی و تاریخی هستند اما در سنخ مردسالار، فقط عاملیت زنان به رسمیت شمرده می‌شود و نه خالقیت آنان. زن پدرسالاری فاقد اراده و استقلال است اما زن مردسالاری اراده دارد اما از استقلال بی‌بهره است؛ به هر ترتیب جوامع مردساخته با خالقیت زنان میانه‌ی خوبی ندارند. در جامعه پدرسالار زن و در جامعه مردسالار زنانگی غایب است. «کنش و میدان» در این جوامع این‌گونه توزیع می‌شود: زنان جامعه پدرسالار بی نقش هستند و زنان جامعه مردسالار تنها در دیالوگ‌های از پیش‌نوشته‌شده، بازیگرند درحالی‌که در هر دو کارگردان و خالق میدان عنصر دیگری است. در هر دوی این جوامع مردان صاحبان قدرت‌اند اما نحوه اعمال قدرت آنان متفاوت است. اعمال قدرت در جامعه پدرسالار عیان، استبدادی و سیاسی است اما در جامعه مردسالار، قدرت به نحو مزوّرانه و منافقانه‌ای به‌صورت پنهانی و از طریق دستگاه فرهنگ جاری می‌گردد. درحالی‌که زن در جامعه متعادل، به‌اندازه‌ی مرد دارای هویت و کاراکتر اول‌شخص متکلم است، زن پدرسالار نقش سوم‌شخص غایب و زن مردسالار نقش دوم شخص مخاطب را به عهده می‌گیرد. جامعه پدرسالاری با انگاره‌ی ناقص‌العقلی برای زن، عقلانیت را در مردان منحصر کرده و احساساتی بودن را برای زن به‌مثابه یک نقطه‌ضعف برجسته می‌کند. جامعه مردسالار قدرت عقلی زن را به رسمیت می‌شناسد، اما قدرت عاطفی و روحی او را به هیچ می‌انگارد. برداشت من این است که به نحو ناخودآگاهی جوامع پدرسالار و مردسالار در پشت پرده بده‌بستان دارند - چرا که از یک آبشخور تغذیه می‌کنند - هرچند که در روی صحنه جامعه مردسالار در مدیریت تأثیرگذاری بسیار قوی‌تر عمل می‌کند. جامعه پدرسالار خیلی رک و بی خجالت زن را تحقیر می‌کند (رک نظر محمدرضا پهلوی در مورد زنان)، اما جامعه مردسالار همین تحقیر را با اغوا و فریب (مدگرایی و پورنوگرافی) انجام می‌دهد؛ بنابراین سنخ نمونه جامعه پدرسالار، شیران ماکیاولی و جامعه مردسالار، روباهان اوست. بدن زنان نیز از میدان نظارت جوامع مردساخته مصون نیست. فیزیک زنانه در جامعه پدرسالار مایه شرم پدر و فساد جامعه است و این تصور در نگاه آنها ذات زن مربوط است؛ لذا زن باید مستور و پرده‌نشین باشد. در مقابل جامعه مردسالار اتفاقاً زن را به‌واسطه همین ویژگی ذاتی به منتهی‌الیه نمایش و تماشا کشانده و او را زینت‌المجالس قرار می‌دهد (رسانه، هنر و حتی سیاست). به هر صورت در جامعه‌ای که ارزش‌های مردساخته، یک‌جانبه و غیر متعادل بر آن حاکم است، زن در حاشیه‌ی مرد است، چه پنهانش کند و چه او را در ویترین بگذارد. در هر دو، زن موجودی ذاتاً جنسی است، با این تفاوت که بدن او در جامعه پدرسالار مایه عقب‌ماندگی و دردسر (برخلاف بدن مرد که مایه ترقی خانواده و کشور است) و در جامعه مردسالار سودآورترین سرمایه و مرغوب‌ترین کالای بازار است؛ لذا اجازه بدهید به وضعیت تعادل اجتماعی جنسیت به چشم یک آرمان دلچسب نگاه کنم ... مهدی تکلّو @Mahdi_Takallou بانو نگار رسانه بانوان انقلاب اسلامی https://eitaa.com/Banou_negar https://t.me/Banou_negar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله ______________ روی این سخن اول خودم، که هیچ مسئولیت رسمی در جمهوری اسلامی ندارم ولی انبوهی از مسئولیت غیر رسمی در قبال جمهوری اسلامی بر دوشم سنگینی می کند ... و سپس تک تک مسئولینی که ولو یک صندلی کوچک اداری را در عرصه حاکمیتی تصاحب کردند و تک تک شما عزیزان... ان شاالله این یادآوری باری را از شانه مردم کم کند، سرمایه اعتماد مردم را لگد نکند و یادمان بیاندازد معنای حقیقی جایگاه مسئولیت پذیری در این انقلاب یعنی چه؟!!! نکته: هر بار که به حاشیه شهر می روم، میبینم فشار اقتصادی چه با باورهای مردم کرده است... بدتر از آن را وقتی میبینم که مسئولی فسادش بر ملا شده یا سبک زندگی خانواده اش نفاق‌‌حرف و عملش را عریان کرده.. پناه بر خدا از دزدیده شدن اعتماد و همدلی این مردم با انقلاب مستضعفین... ساده_زیستی_صداقت_مسئولین_بترسید_از_مردم ✍زهرا عباس پور
آسیب شناسی الگوی سوم زن نزدیک به ده سال از پیام رهبر انقلاب که به مفهوم «الگوی سوم زن» اشاره داشته اند می گذرد. مفهومی که بیشتر در حد یک ویترین تشریفاتی جهت سند نویسی و زینت المجالس همایش ها و کنفرانس ها و.. کاربرد داشت و کمتر اثرات مدل برنامه ای این مفهوم ،به طبقه میانی زنان و مردان جامعه رسیده است. حتی فراتر از آن، این مفهوم در میان طیف دینی، مخصوصا عالمان دین مدار کمتر محل بحث و نظر بوده است. یکی از عمده آسیب های پیرامون این مفهوم آن است که بدون آسیب شناسی الگوهای دیگر تمرکز را بر الگوی سوم بگذاریم و آنقدر کلی گویی کنیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب! آسیب بعدی آن است که فارغ از پاسخ به این سئوال؛ که چرا این الگو صرفا برای زنان مطرح شده است؟ باز به تبیین این مفهوم بپردازیم! سوال دیگری که در آسیب شناسی الگوی سوم مطرح می شود آن است که چرا رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی را مبدع ایده الگوی سوم می دانند؟ اگر الگوی سوم یک الگوی صرفا دینی و اسلامی است می بایست نشانه های آن را در کشوری که بیش از هزار سال از اسلام آوردنش می گذرد در میان علما و زعمای آن دید. اما وقتی برخی متون دینی و گفتار و منش برخی علما را بررسی می کنیم نشانه هایی خلاف الگوی سوم را هم میبینم. به زعم نگارنده و با تفقه تاریخی می توان گفت پس از رحلت پیامبر(ص) و وقوع سقیفه و تصمیمات نابخردانه حاکمان اسلامی تا وقوع انقلاب اسلامی متاثر از فهم جلوتر از زمان امام خمینی از زن، شاهد آن هستیم عمده نگاه به زن در میان بسیاری از عالمان دینی و برخی متون تفسیری و روایی به زن متاثر از الگوی اول زن(زن شرقی) است. در کنار نگاه کاملا کرامت بخش قران نسبت به زن و سیره و گفتار منطبق ائمه معصومین که معتقدم الگوی سوم نشات گرفته از این نگاه عمیق به منظومه دین است، نمی توان از خیل زیادی از روایات شیعه و سنی مذمت زنان که زنان را ؛ کم خرد، ناقص در عقل، ناقص در ایمان، اهل فتنه و شر بودن، عدم قابلیت رشد معنوی ، توصیه به خانه نشینی و منع زنان از رفتن به مساجد و ... معرفی می نماید، چشم پوشی نمود و اثرات این روایات که بدون توجه به سند و وقایع تاریخی خاصی که منجر به رواج این روایات گردیده را بر روی مردم خصوصا عالمان دینی نادیده گرفت. این نگرش نزدیک به 1400 سال نگرش سنتی و حاکم بر زنان در جهان اسلام تاقبل از وقوع انقلاب اسلامی بود. نگرشی که غزالی را این گونه متاثر ساخته که ویژگی های جنسی زن را عقوبت الهی می نامد و ملا هادی سبزواری را مجبور می کند شرحی بر چگونگی قرار گرفتن زنان در گروه حیوانات بنویسد. نگرشی که شهید مدرس را هم در انقیاد خود در آورده تا زنان را در زمره دیوانگان و سفها بداند از این روی معتقد باشد که خداوند قابلیت انتخاب در زنان قرار نداده است. نگرشی که علمایی را مجبور می کند پیش حضرت امام بیایند و در خواست کنند زنان در راهپیمایی هایی های اول انقلاب حضور نداشته باشند. نگرشی که حتی تا بعد از انقلاب اسلامی هم در بخش زیادی از مراکز مطالعاتی و دینی مربوط به زنان حضور دارد. ساده اندیشی است اگر فکر کنیم این نگرش سنتی هزار و چهارصد ساله نسبت به زن که من آن را در دسته «الگوی زن شرقی» در نسبت با «الگوی سوم »تعریف می کنم به راحتی از اذهان جامعه دینی رخت بر بسته و میشود به راحتی به تعریف مورد اجماع در خصوص الگوی سوم رسید. الگویی که معتقد است قرآن انسان ساز است و زن نیز انسان ساز. ادامه دارد... ✍ زهرا عباس پور https://www.instagram.com/p/Ccpr2jqIddk/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
پیج بانو نگار را دنبال کنید👇 https://instagram.com/banou_negar?igshid=YmMyMTA2M2Y=
♦️پدیده تجرد انتخابی تجرد انتخابی متاثر از متغیرهای بی شماری است، پژوهش ها از مهم بودن مقولاتی همچون «آزادی» و «استقلال» به عنوان عناصر لذت بخش مجردی در دختران دارای تحصیلات بالا و شاغل نام برده اند(۱) و عامل «ترس از ازدواج» به دلیل از دست دادن آزادی و استقلال دوران مجردی را به عنوان «یکی» از عوامل تاخیر در ازدواج دانسته اند . در این یادداشت دلایل این هراس از منظر حقوقی بررسی می شود. به زعم نگارنده، حقوق حداقلی و تکالیف حداکثری زنان در خانواده و خروج تعهدات طرفین از حالت تعادل و توازن حقوقی موجب هراس دختران از ورود به این نهاد شده است. آنچه از نظام حقوق زن در خانواده در قوانین ما بازنمایی می¬شود این است که، او مکلف به تمکین بی قید و شرط است، حتی اگر مرد انفاق نکند، و چنانچه بدون مانع مشروع از تمکین امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود. او مکلف به تبعیت از ریاست مرد است و اگر زوج اشتغال و تحصیل زن و خروج او از منزل را خلاف مصلحت بداند، زن باید کناره گیری کند. در قبال این مِثل تکالیف حداکثری در زندگی زناشویی، او تنها دارای حق نفقه(۲) است که آن هم امروزه با بالارفتن سطح سواد و توانمندی دختران و استقلال اقتصادی حاصل از اشتغال و کسب درآمد، ورود به نهاد نکاح را به لحاظ احتمال از دست دادن آزادی و استقلال فردی با چالش مواجه می¬کند. حال در صورت شکست این نهاد، تنها راهی هم که پیش پای زوجه برای مطالبه حقوقش قرار می دهیم، دادگاه است که سرانجامی جز طلاق برای آن متصور نیست. درخواست طلاق از سمت زن و طلاق توافقی، «اغلب» مستلزم بذل حقوق مالی او است و در دشواری طلاق عسروحرج و صعوبت اثبات آن نیز سخن بسیار گفته شده است. با اینحال علی رغم سنگینی مناسک عرفی و قانونی نکاح، درج شروط ضمن عقد با توافق زوجین و تلاش برای متناسب سازی حقوق و تکالیف زن در نهاد خانواده، به مثابه نهادی بر محور اخلاق و نه صرفا بر مدار حقوق، اقبال جوانان را به ازدواج بیشتر خواهد کرد. به هر میزان که تعادل و توازن حقوق و تکالیف طرفین در خانواده حفظ شود، تمایل به آن بیش‌تر گشته و خانواده نیز به سمت پایداری پیش‌ خواهد رفت. تجربه‌ی تاریخی بشر نشان می‌دهد نهادهای مبتنی بر اصول اخلاق و عدالت و برابری، پایدارتر و اثرگذارتر هستند. خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست. ✍زهرا بابا زاده دانش پژوه دکتری مطالعات زنان ___ ♦️پی نوشت۱_ جهت مطالعه بیشتر نک؛ زارعان، منصوره (1397)، بررسی اکتشافی دلایل تاخیر در سن ازدواج از دیدگاه دختران دانشجوی شهر تهران، مطالعات زن و خانواده پژوهشکده زنان دانشگاه الزهرا، دوره 6، ش 2؛ چابکی، ام البنین (1395)، روایت دختران 45سال به بالای شهر تهران از علل تجرد قطعی، مطالعات اجتماعی ایران، ش 2و3 ♦️پی نوشت ۲: و برخی حقوق مالی دیگرکه «اغلب» در زمان طلاق مطرح می¬شوند مانند مهریه، اجرت المثل، انتقال تا نصف دارایی. بانو نگار رسانه تخصصی اندیشه ورزی بانوان #حقوق_زنان#برابری_حق_با_تکلیف#عدم_تشابه_حقوقی#مطالعات_زنان @Banou_negar
تناسب حقوقی زوجین یا برتری حقوقی مرد در حقوق خانواده در قرآن ؟ آیه 228 سوره بقره به عنوان یکی از صریح ترین آیات مربوط به اصل «معاشرت به معروف» می باشد که ذیل آن به برخی حقوق زن در خانواده پرداخته است. از میان عبارات این آیه آن چه در این یادداشت نگارنده بدان می پردازد عبارات انتهایی این آیه است که می فرماید: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». در بخش اول این آیه: « وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ». خداوند بیان می دارد زنان حقوقی دارند متناسب با تکالیفشان. از آنجا که رابطه «حق» و «تکلیف» دوطرفه است؛ اگر حقوق زنان به اندازه تکلیف آنان باشد و چون در برابر زنان، مردان قرار دارند؛ بالاجبار حقوق و تکالیف مردان نیز "برابر" خواهد بود. از سوی دیگر در این آیه نمی توان «معروف» را صرفا قیدی برای «زنان» در نظر گرفت چرا که «برابری» نقض می شود. واژه «معروف» مکرراً در قرآن آمده است که ۱۹ مورد آن به موضوع «معاشرت مردان با زنان» در محیط «خانواده» پرداخته شده است. آیت الله جوادی آملی معتقدند: «معروف يعني با زنان با روشي مشروع رفتار كنيد كه "عقل" و "نقل" آن را مي‌پسندد و به رسميت مي‌شناسد.» از این رو این آیه به صراحت حقوق و وظایف "متساوی" هر یک از زن و مرد را در دایره "روابط خانوادگی"، بیان می دارد. کلمات «له»، «علیه» ،«مثل» و «معروف» که در آیه شریفه آمده اند جای هر گونه شک و تردید را بر مدعای مورد بحث از بین برده اند. اما در قسمت دوم آیه: «وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»؛ غالب مفسران قسمت دوم این آیه را بدون توجه به «معروف» که در ابتدای آیه قبل و سیاق دیگر آیات، که مردان را خطاب قرار داده است، تفسیر نموده اند از این رو معتقدند؛ حقوق مردان، بیش از زنان است لذا برخی برداشت ها از این آیه منبعث از انگاره "برتری مردان" که آنان را در؛ «خَلق و خُلق»، «کرامت»، «شرافت»، «حق و فضیلت»، برتر از زنان دانسته و حمایت از حقوق مردان را در تفاسیرشان به کار برده اند. این گونه تفاسیر اثرات قابل تاملی نیز در «فقه خانواده» بر جای گذاشته است به طوری که شهید مطهری با ذکر برخی متون فقهی تصریح می کند: «فقهای از قدیم معاشرت به معروف را به عنوان یک اصل پذیرفته بودند هر چند کاملا در فقه وارد نشده و گاه خلاف آن فتوا داده اند». همچنین این تفاسیر پاسخی به این ابهام که «برتری حقوقی مرد در خانواده» چگونه با «تساوی و برابری حقوقی زن در خانواده» قابل جمع است نمی دهند؟! این تفاسیر در ابتدا از برابری حق و تکلیف زنان و مردان صحبت می کنند سپس می گویند حقوق مردان در خانواده بیشتر است. در نتیجه این تفاسیر مبتلا به نوعی «ناسازگاری» در ابتدا و انتهای تفسیر این آیه می گردند. گروهی دیگر از مفسرین رویکرد دوم و متفاوتی اتخاذ نمودند و معتقدند؛ با توجه به واژه «معروف»، امتیاز مردان را نه حقوق بیشتر مردان در خانواده، بلکه تاکید پروردگار حکیم بر «توانایی گذشت مردان» از برخی حقوق خود تفسیر نموده اند که می تواند ریشه در تفاوت های فیزیولوژی زنان و مردان داشته باشد. دوران عادت ماهانه، دوران بارداری، دوران شیردهی و ...در زنان آنان در احوالات «جسمی» و «روحی» آسیب پذیر تر از مردان نموده است. لحاظ این مهم در «حقوق خانواده» بسیار قابل تامل است. از این روجهت رغبت مردان به «گذشت»، خداوند این گذشت را «درجه» و «رتبه ای» برای «مردان» قلمداد می نمایند. آنچه مسلم است امروزه «فقه خانواده» و به تبع آن قوانین خانواده در کشور ما متاثر از رویکرد اول در تفاسیر است از این رو شاهد عدم توازن در حق و تکلیف در فقه وحقوق خانواده هستیم. ✍زهرا عباس پور @Banou_negar
همچنان الگوی سوم مردانگی اصرار بر حصر جنسیت در جنس ناظر به الگوی ساخته شده تاریخی قطعا رهیافتی برای برون رفت از وضع موجود پدید نخواهد آورد.پس نه زنانگی مطلق ناظر به زن غایت ماست و نه مردانگی مطلق ناظر به مرد! جهان بسط یافته در ذیل سلطه وانقیاد تاریخی مردان شرقی همان قدر روح بشر را آزرد که انقلاب زنانه ی AFTER THE PILL در غرب. قفس گشایی از جنسیت های نظم یافته حول ایستایی تاریخی چندهزارساله بنفع یک جنسیت، می تواند عامل پرگشایی و پرواز دو جنس قرار گیرد. تعدیل ذات مردانه در تعاطی با زن و حتی تعدیل ذات مردانه در تعاطی با مرد مطلوب و مراد ما از پارگراف های فوق است.نفی الگوی برساختی از جنسیت بمعنای نفی مطلق جنسیت نیست که از دل آن سیالیت زاده شود،بلکه مراد تغییر و تعدیل جنسیتیست.منظور کاربست شاخصه های الگوی جایگزین یعنی مادرانگی در جنسیت مردانه است که علی الظاهر زنانه فهم می شوند و در تضاد با الگوی تاریخی مرد اما در باطن نسبت دارند با انسان کامل که او هم مادری می کرد برای امت خویش! پژوهشگر اگر جای متغیر مستقل و وابسته را اشتباه بگیرد، کلیت پژوهش بخطا خواهد رفت. مسئله اصلی و امروز جامعه ایرانی عدالت است، ناعدالتی در ابعاد مختلف عمدتا مردانه بسط یافته و این توسعه، حق حیات را از هر دو جنس ربوده است! "مالکیت حداکثری" ارث به یادگار رسیده ی ناعادلانه و البته عمدتا مردانه،همواره خود را دال محوری همه چیز قرار می دهد. و همگان در نسبت با او معنا پیدا می کنند(طبقه قلیل مردان قدرت طلب که علاوه بر زنان حتی آحاد مردان کارگر و کارمند و مستضعف را بخشی از مایملک خویش می پندارند و همواره جهت توسعه این مایملک بشر را به بند می کشند، طبیعت را ویران می کنند، اقتصاد را چپاول می کنند، شهر را به اسم آبادانی ویران می کنند، سیاست را از ریشه تاریخی تربیت به ضد تربیت بدل می کنند،جنگ به راه می اندازند و قس علی هذا). آنچه پایان بخش این نظم و سبقه تاریخی مذموم است، مادرانگی ست که ورای زنانگی ست. ما برای وضع نظم عادلانه و پیش برنده نیازمند مفهومی هستیم که بسبب آن فرد خود را وسط بگذارد، اما اینبار این خود او باشد که از دیگران معنا می گیرد و البته همزمان معنا می بخشد. نه آنکه همه معنای دیگران تابعی از او پنداشته شود. محل بحث و نزاع را نیز می بایست شفاف نمود.مخاطب ما در مفهوم پردازی فوق نه عوام و نیروی جنبشی_نهضتی زاده شده از آنان، بلکه طبقه ی قلیل ساختار و نهادساز است. " آقای ساختار،آقای دین، طبقه قلیل مردان تصمیم گیر، طبقه قلیل مردان برنده، طبقه قلیل مردان پر قدرت، طبقه قلیل مردان امنیتی، طبقه قلیل مردان دلال" بصورت کلی کلیت اجتماع متشکل از زن و مرد به موازات و بصورت تساوی محل تجاوز و ربایش معنای زندگی بوده اند. آقای ساختار با همه ی ابعادش تغییر کند حول مادرانگی: آموزش ما، شهر ما، اقتصاد ما، سیاست ما، فهم ما از دین و...تغییر پیدا خواهد نمود و سپس گفتمان مادرانگی در دل اجتماع دائما خود را بازتولید خواهد نمود. اما چرا مسئله ما عموم نیست؟ عده ای از دوستان با بازی زبانی دائما توپ را در زمین عموم می اندازند که این خطایی راهبردیست. ما در فضای عموم شاهد دینامیسم و تعادل نسبی در بین دو جنس می باشیم. نه مردانگی مطلق مذموم موج می زند و نه زنانگی مطلق تقبیح شده.جامعه خود دست به تغییر خویش زده است،بلاشک.از بیان اماره های حضوری و بدیهی آن عبور می کنم. رویکرد مدنی کلان گفتمان غالب اجتماع در تعالی جنسیتی درون خانواده است. اما همین اجتماع در بیرون از خانه همچنان مردانگی وجه غالب اوست.چرا که متولی بیرون ساختار است.اوست که می بایست دست به تغییر و تعدیل در تمامی نظام های اجتماعی حاکم ببرد که نمی ببرد. در نهایت باید عرض داشت، حجم بالای واکنش مثبت جامعه زنان به طرح الگوی سوم مردان را می بایست به چشم یک فرصت نظاره کرد و نه تهدید. انشاءالله در مورد الگوی سوم مردانگی بیشتر خواهم نوشت. ✍سید هاشم فیروزی https://t.me/Banou_negar
🔹آسیب شناسی تجرد دختران دهه 60 مسأله تجرد دختران دهه 60 پدیده ای چند بعدی است که تحلیل آن نیاز به توجه به همه ابعاد دارد. دختران متولد دهه 60 که از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 به سن ازدواج رسیدند، با تغییراتی در سبک زندگی و ازدواج مواجه شدند که ورود آنها را به دنیای تأهل با اما و اگرهایی همراه می ساخت. - شرایط پس از دفاع مقدس و شهید، جانباز و اسیر شدن برخی از پسران متولد دهه 50 که خواستگاران بالقوه این گروه از دختران بودند؛ - مادرانی که در دهه های قبل زودهنگام ازدواج کرده بودند و اکنون از آنچه داشتند راضی نبودند؛ توصیه اکید این گروه از مادران به دختران خود، ادامه تحصیل و استقلال اقتصادی پیش از ازدواج بود. اضافه کنید پدرانی که با ازدواج دختران خود به طور کلی یا حداقل زیر 30 سال و قبل از پایان تحصیلات تکمیلی دانشگاهی مخالف بودند؛ - عرف غالب مبنی بر ازدواج دختران یک خانواده به ترتیب سن و تبعاتی که بر هم زدن این عرف غلط برای دختر اول و در مجموع خانواده به همراه داشت. نتیجه این فرهنگ نادرست از دست رفتن فرصت ازدواج برای دختران کوچکتری بود که باید تا ازدواج خواهران بزرگتر خود صبر می کردند؛ - شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه در دهه هشتاد به سمتی پیش رفته بود که پسران دیگر مثل قبل به دنبال آموختن حرفه و ایجاد کسب و کار نبودند. اتمام تحصیلات دانشگاهی، حداقل در کلان شهرها، و پس از آن گذراندن دوران سربازی که جملگی به معنای تاخیر در ورود به بازار اشتغال و صدالبته ایجاد توقع برای شغل بهتر به سبب تحصیلات بالاتر نسبت به نسل قبل بود، میانگین سن ازدواج در پسران را بالا برده بود؛ - از سوی دیگر برخی دختران نیز خواهان زندگی مستقل، و فعال کردن ابعاد بیشتری از ظرفیت ها و استعدادهای خود بودند و ازدواج دیگر اولویت اول شان نبود؛ افزایش میانگین سن ازدواج پسرانی که قرار بود به طور بالقوه با دختران دهه 60 ازدواج کنند، طبیعتا باعث افزایش میانگین سن ازدواج این دختران نیز شد. از سوی دیگر با تلاش های بی وقفه برای کنترل جمعیت در دهه 70، این گذاره که سن باروری زنان 20 تا 35 سال است قویا در اذهان جامعه رسوخ کرده بود؛ این دو عامل در کنار یکدیگر سبب شد فاصله سنی زوجین دستخوش تغییراتی شود؛ دختران به محض ورود به سن 30 و نزدیک شدن به سنین 35 سالگی، دیگر گزینه مناسبی برای ازدواج نبودند، حال آنکه سن پسران هم بالا رفته بود ولی اهمیتی نداشت؛ در مجموع اتفاقی که برای این دختران افتاد چنین بود: جامعه و خود دختران، از آنها انتظار داشتند شخصیتی چند بعدی داشته باشند و هماهنگ با تغییرات رو به جلوی جهانی، پله های پیشرفت (با تعریف و مختصات جدید) را بپیمایند. از طرف دیگر برخی پسرها امکان تحصیلات عالیه را پیدا نکردند و نتوانستند گزینه مناسبی برای دختران تحصیل کرده باشند و برخی دیگر که به سمت طی مدارج علمی و تکمیل تحصیلات رفتند و ازدواج را به تاخیر انداختند، دیگر مایل نبودند با دختران گروه سنی خود ازدواج کنند و به گروه سنی بعدی متمایل شدند. در این میان، با دو گروه از خانواده های دختران مواجه بودیم. یک گروه که از تاخیر ازدواج دختران دهه 60 نگران بودند و نمی خواستند چنین اتفاقی برای دختران آنها بیفتد فلذا در ازدواج دختران خود با هر شرایطی تعجیل داشته، مشکلی با فاصله سنی دختر و دامادشان نداشتند، و گروه دیگر که اقتصاد اولویت اولشان برای خوشبختی دخترانشان بود و طبیعی بود که پسران دهه قبل که حالا در دهه 30 به ثبات اقتصادی رسیده اند، گزینه های بهتری نسبت به خواستگاران بالقوه دختران آنها بودند هرچند به قیمت فاصله سنی زیاد بین آنها و محروم شدن دختران دهه بالاتر از ازدواج تمام شود. در حالی که اگر فرهنگ ازدواج همسن، یا حداقل با یک یا دو سال تفاوت سن در همان دهه 80 همه گیر می شد، و الزاما همه با نگاه های صرفا تک بعدی ناظر به جسم زن، به دنبال دختران 5 تا 7 سال کوچکتر از خود برای ازدواج نبودند، بسیاری از دختران مجرد کنونی دهه 60 هم امکان ازدواج با گروه سنی خود را پیدا می کردند. ✍دکتر مرضیه شعربافچی دکتری مطالعات زنان @Banou_negar https://t.me/Banou_negar