eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚داستان کوتاه پدری برای از بین بردن بد‌اخلاقی و زود عصبانی نشدن فرزندش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و به او گفت: هر موقع عصبانی شدی یک میخ به دیوار روبرو بکوب! روز اول پسرک 30 میخ به دیوار کوبید و روزها و هفته‌‌های بعد توانست با کمتر کردن عصبانیت خود میخ‌های کمتری به دیوار بکوبد. پسرک کم کم آموخت که عصبانی نشدن از فرو کردن این میخ ها به دیوار سخت آسان‌تر است و به این ترتیب پسرک این عادت خود را ترک کرد و شادمانه به پدر خود گفت که سربلند بیرون آمده. این بار پدر به او یادآوری کرد حالا به ازای هر روزی که عصبانی نشود یکی از میخها را از دیوار خارج کند، روزها گذشت تا بالاخره یک روز پسرک به پدرش رو کرد و گفت همه میخ‌ها را از دیوار درآورده است. پدر دست او را گرفت و به آن طرف دیوار برد و به او گفت حالا به سوراخ‌هایی که در دیوار به وجود آورده‌ای نگاه کن! این دیوار دیگر هیچ وقت دیوار قبلی نمی‌شود. وقتی عصبانی می‌شويد حرفهايی را می‌زنيد كه پس از آرامش پشيمان می‌شويد كه در حالت خوشبينانه از طرف مقابل معذرت‌خواهی می‌كنيد اما تاثير حرفهايی كه در حالت عصبانيت زده‌ايد مانند فرو كردن چاقویی بر بدن طرف مقابل است، مهم نیست چند مرتبه به شخص روبرو خواهید گفت معذرت می‌خواهم مهم این است که زخم چاقو بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Banoyi_dameshgh
✨﷽✨ 🔴به عواقب تصمیم‌هایت فکر کن ✍پیرمردی نارنجی‌پوش در حالیکه کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بيمارستان شد و به پرستار گفت: خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. یک ماشین بهش زد و فرار کرد. 🔹بلافاصله پرستار گفت: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. 🔸پیرمرد گفت: اما من پولی ندارم. پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید من هرجور شده پول رو تا شب براتون میارم. 🔹پرستار گفت: با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید. 🔹پیرمرد پيش دكتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه. 🔸صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می‌اندیشید. 🔹گاهی اوقات تا اتفاقی برای خودمان پیش نیاید، به فکر ابعاد مختلف آن نیستیم. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Banoyi_dameshgh
🌷 شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و ...🌷 ❤️ شهید احمد علی نیری ❤️ ❣حیدریون❣ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید عباس دانشگر🦋
👈 در دوران دبیرستان، پنج‌شنبه‌ها زودترتعطیل می‌شد. به‌ خاطر همین اکثر مواقع خود را به نماز ظهر و عصر مسجدالزهرا(سلام الله علیها) که در نزدیکی خانه‌مان بود می‌رساند‌.🌱 یک روز پنج‌شنبه🗓که رفته بودم مسجد، متوجه شدم عباس نیامده.🤔 به خانه آمدم، دیدم عباس هنوز از مدرسه نیامده، دلواپس شدم‌. بعد از نیم ساعتی⏱ به خانه آمد‌.❗️ گفتم: «نگرانت شدم، کجا بودی؟» گفت: «تا رفتم ماشین بگیرم دیر شد. توی مسیر که بودم ماشین از کنار مسجد (ارواحنافداه) رد می‌شد. دیدم صدای از مناره مسجد میاد از راننده خواستم که نگه دارد تا من پیاده شم. به مسجد رفتم و نماز خوندم و از اونجا تا خونه پیاده اومدم‌.»😊 🔖پدر شهید عباس دانشگر ❣حیدریون❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ها 3⃣ دسته اند : ⏳ یه دسته پاک کننده هستن گناه و زشتی رو پاک میکنن؛ 🥝 مثل : «اَستغفرالله» یه دسته مداد هستن ✏️ برامون حسنه می نویسن 🥝 مثل : «الحمدلله»، «سبحان الله» و «لااله الاالله» 🌿 امّا یه ذکری هست که هم پاک میکنه و هم مداده، 🌊 گناهان رو پاک میکنه به جاش حسنات می نویسه! 🥀🍂 و آن، ذکر شریف " بر محمد و آل محمد" است ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚قضاوت پیر قبیله در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند. پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید . پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد . بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟ پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند. عیب‌مردم فاش‌کردن بدترین‌عیب‌هاست عیب‌گو اول‌کند بی‌پرده عیب خویش را 📚حکایت‌های معنوی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘ 🖇•[💗] شهدای راهیان نور *شهید حاج قاسم سلیمانی* *شهید ابومهدی المهندس* *شهید مجتبی اکبر زاده* *شهید صادق ترویجی* *شهید مرتضی شادلو* *شهید رضا صیادی* *شهید حمید مرادی* *شهیده صدیقه رودباری* ✨______|[🌸]|______✨ @Banoyi_dameshgh ✨______|[🌸]|______✨