eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
~حیدࢪیون🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ... 💗 قسمت ششم -سلام.فکراتونو کردید😅؟ -تو همین نیم ساعت؟؟ -برای من که ان
صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم. سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم شماره مرجانو گرفتم، -الو مرجان -سلام...تو چرا اینقدر سحرخیزی دختر... اه... خودت نمیخوابی،نمیذاری منم بخوابم!😒 -باید باهات صحبت کنم.عرشیا رو یادته؟چندبار راجع بهش گفتم برات. -همون همکلاسی خوشگله زبان فرانسه؟😍 خب؟؟ ماجرای دیروز رو براش تعریف کردم. -جدی؟؟😂 چه پررو این پسرا😜 ولی خوشم میاد از اینا که زود پسر خاله میشن😂 خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت😂 -نمیدونم. دودلم از یه طرف میگم از تنهایی که بهتره... از یه طرف میگم اینم یکی لنگه سعید...😒 از یه طرف نیاز دارم یکی کنارم باشه. نمیدونم انگار یچیزی گم کردم... حالم خوب نیست، خودت که میدونی! میگم شاید عرشیا بتونه امید به زندگی رو بهم برگردونه! -ولی بنظر من تو میخوای حال سعیدو بگیری😉 -نمیدونم... باور کن نمیدونم... -حالا هرچی که هست،امتحانش که ضرر نداره! 😈 دو روز باهاش بمون،خوشت اومد که اومده، نیومدم، میگی عرشیا جون هررریییی😆😁 -اره،راست میگی😂 -فقط ترنم! جون مادرت انصافاً دوباره مثل قضیه سعید نکنی، بعد تموم کردن نتونم جمعت کنما😁😏 هرکاری میکنی عاشق نشو واقعاً به چشم سرگرمی نگاش کن!🤪 -آخه رابطه بدون عشق به چه درد میخوره؟؟ -فکر میکنی همه دوست دختر،دوست پسرا عاشق همن؟😏 اگر عاشقن چرا ته همه رابطه ها یا به خیانت میرسه یا به کثافت کاری؟؟ اگرم خوش شانس باشن ازدواج میکنن،بعد اون دوباره طلاق میگیرن😒 -پس اصلا برای چی باهم میمونن؟؟ -سرگرمی عزیزم؟ سر گرمی!! مثل الانه تو،که حوصلت سر رفته😉 -اوهوم. باشه... -کی میای ببینمت؟ -امروز که فکرنکنم،شاید فردا پس فردا یه سر اومدم... -باشه، خودت بهتری؟؟ -بهتر؟؟😏 من فقط دارم نفس میکشم! همین! -اه اه...باز شروع کرد برو ترنم جان.برو حوصله ندارم،بای گلم👋 -مسخره.... رفتم سراغ دفترچم که دیشب میخواستم مثلا توش بنویسم اما با دیدن شماره عرشیا،فراموشم شده بود. نشستم پشت میز... ✍نوشتن مثل یه مسکنه! وقتی نمیدونی چته، وقتی زندگیت پر از سوال شده، بشین بنویس، اینجوری راحت تر به جواب میرسی نوشته های قبلیمو مرور کردم و رو هر کدوم که راجع به سعید بود،یه خط قرمز کشیدم....🚫 مرجان راست میگفت! دیگه نباید دل ببندم! مثل سعید که دل نبسته بود و خیلی راحت گذاشت و رفت... من باید دوباره سرپا میشدم💪 من چم شده بود؟؟ باید این مسئله رو حل میکردم نوشتم و نوشتم و نوشتم... تو حال خودم بودم که عرشیا زنگ زد... دل دل میکردم که جواب بدم یا نه... دستمو بردم سمت گوشی... -الو -سلام،صبح بخیر😊 بالاخره بیدار شدین؟؟ -صبح شماهم بخیر،بله خیلی وقته... -عه پس چرا جوابمو ندادید😳 -عذرمیخوام، دستم بند بود -اهان،خواهش میکنم... خوبین؟دیشب خوب خوابیدین؟ -ممنونم،بله -چه جوابای کوتاه و سردی😅 فکراتونو کردین؟ -تا حدودی... -خب؟به چه نتیجه ای رسیدین؟ -من الان نمیتونم راجع به شما نظر بدم. چون تا الان فقط یک همکلاسی بودین برام و شناختی ازتون ندارم -خب این شناخت چطور به دست میاد؟؟ -فکرمیکنم یک رابطه کوتاه امتحانی -جدی؟؟؟؟؟؟😳 وای من که الان ذوق مرگ میشم که😅 چشم هرچی شما بگی... -خیلی جالبه😅 موقع صحبت میشم شما،خانم سمیعی موقع پیامک میشم،تو، ترنم،عشقم😂 -خب آخه یکم باحیام😅 خجالت میکشم. تازه اولشه خب😉 -بله... همه اول رابطه بهترین موجود روی زمین نشون میدن خودشونو😏 -تیکه میندازی؟؟ من همیشه بهترین میمونم برات... اونقدر که رابطه کوتاه امتحانیت،بشه یه رابطه ابدی عاشقانه -بله بله....کافیه یکمم زبون باز باشن،دیگه بدتر....😆 -بیخیال همه اینا،مهم اینه که به خواستم رسیدم 😍 به رفیقام که قول دادم بهشون شیرینی بدم -واقعاً؟ 😂 دیوونه😂 یه ساعتی باهم حرف زدیم. و قرار شد شام باهاش برم بیرون... 🍁محدثه افشاری🍁 (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌یکی‌به‌آیت‌اللّٰه‌بهاالدینی‌گفت: حاج‌آقا!دعاکنيدمن‌آدم‌بشم؛ ایشون‌باخنده‌ی‌مليحی‌گفتن: بادعای‌خالی‌کسی‌آدم‌نمیشه بایدزحمت‌بکشید . .! (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عظمت عجیب حضرت زینب (س) 🎙 . . 🏴وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه‌هایم به ضریحش ، و بوسه‌هایم از راهِ دور بود . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 عملیات خیبر بود. زمستان بود و ما در اسلام‌آباد غرب بودیم. وقتی به خانه آمد، چشم‌های سرخ و خسته‌اش گویای این بود که چند شب است که نخوابیده است. می‌خواستم مقدمات غذا را آماده کنم، اما اجازه نداد. دستم را گرفت و مرا روی زمین نشاند و گفت: «امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیاییم»، گفتم: «ولی تو بعد از این همه وقت، خسته و کوفته آمده‌ای ...». نگذاشت حرفم تمام شود. خودش سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای آورد و گفت: «بفرما، بخور»... 🌹 ٜٜ ٜ̽❰͞͞♥️❱ @shohadaei_zistan ٜ̽❰͞͞♥️
‌ شھیدفھمیده‌نقشش‌ شھیدشدن‌بـود"! اون‌موقع‌لازم‌بــودشھیـدبشـه‌ شماهـم‌هـرکدوم‌نقشتون‌روایفـاکنید لازم‌نیست‌جون‌بدید..! در‌زمینـه‌ی‌فرهنگی، سیاسی،اجتماعی ،‌پایبنـدی‌بـه‌دیـن‌وایمان و... توی‌مـدارس‌یادانشگاه‌‌هـا... هرکدومتون‌میتونیـد یك‌حسیـن‌فھمیده‌باشیـد شرطش‌هم‌جون‌دادن‌نیست‌ مھم‌تصمیم‌واراده‌سـت (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم. سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتم شماره مرجانو گرفتم، -الو مرجان -
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ... 💗 قسمت هفتم شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن... شب هر دومون از خودمون گفتیم. عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند😂 واقعاً چهره جذابی داشت... موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد، و ته ریش یه چهره ی مردونه و جذاب بهش ميداد... با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...😌 عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!! قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم. -این چیه؟؟ -یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...🎁 -یعنی برای من؟؟😳 -مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم؟؟😉 -وای ممنونم عرشیا... -قابل شمارو نداره خانومی😉 حالا نمیخوای بازش کنی؟؟ -چرا😉 با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد😍 -وااااایییی.... عرشیا...این برای منه؟؟؟ چقدرررر نازه.... وای ممنونم... -خواهش میکنم عزیز... قیمتش یه بوس میشه😉 -بی ادب لوس😡🤬 نخواستم اصلا... -شوخی کردم بابا.... 😨 یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی؟؟؟😜 -عرشیا آقا !یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت واسه آشنايي😡 -باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون... لطفا😞 -تقصیر خودته...😡 کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه به يه خانم؟؟ -بله ببخشید...😔 -خواهش میکنم حالا☺️ ممنون،خیلی خوشگله... فقط داره دیرم میشه، ممکنه بابام توبیخم کنه. دیگه باید برم. -چقدر زود😞 باشه عزیزدلم... کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت... -نه ممنون. زحمتت نمیدم... بابت امشب ممنونم. خداحافظ👋 -من از تو ممنونم که اومدی خانومی... دوستت دارم ترنم... خداحافظ گل من👋 از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم... تا اینکه رفتم سراغ دفترچم... (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
~حیدࢪیون🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ... 💗 قسمت هفتم شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اون
دفترچه رو باز کردم و نوشته هامو خوندم، آخرین نوشتم نیمه تموم مونده بود... همون روزی که رابطم با عرشیا شروع شد،میخواستم راجع به زندگیم بنویسم که با زنگ عرشیا نصفه موند... حالا همون زندگی رو داشتم+عرشیا ✅ دوباره رفتم تو خودم... انگار آب داغ ریختن رو سرم... هرچی مینوشتن، هرچی میگشتم، هرچی فکر میکردم، هیچی تو زندگیم بهتر نشده بود❌ فقط عرشیا حواسمو از زندگی پرت کرده بود✅ همین... هیچی به ذهنم نرسید،جز حرف زدن با مرجان. -الو مرجان -سلام ترنم خانوم! چه عجب یاد ما کردی! -ببخشید... سرم شلوغ بود! -سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی! اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده😉 -لوس نشو مرجان😏 خونه ای؟ میخوام بیام پیشت... نیاز دارم باهات صحبت کنم. -دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری؟؟ -مرجان...خونه ای؟؟؟ -الان که نه، ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه. اون موقع بیا😉 -باشه. کاری نداری؟؟ -فدای تو... بای تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم،یه ساعت و نیم گذشت. حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان. سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه. یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم. -عه،سلام... چه به موقع رسیدی -سلام، میخوای دیگه نریم خونه؟ سوار شو بریم پارکی،جایی... -هرچند خسته ام اما هرچی تو بگی😉 سوار شد و رفتم سمت بوستان نهج‌البلاغه 🌲🌳 خیلی این پارکو دوست داشتم، کلی خاطره ازش داشتم... دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت. -خب؟ باز چته؟ نکنه این بار صدای یه دخترو از گوشی عرشیا شنیدی؟😂🤣 -خیلی مسخره ای مرجان...😡 منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!!😤 -خب بابا قهر نکن...😝 میدونی که شوخی میکنم،چرا بهت برمیخوره؟؟ بگو عزیزم،چیشده؟ -مرجان... من... حالم خوب نشده... حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست... -خب؟ -ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه، وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده... -میخوای چی بگی؟؟ -فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه💕 -سعیدم نمیتونست... -چی؟کی گفته؟ من با سعید حالم خوب بود...😢 -یکم عقلتو به کار بنداز! تو از اول همینجوری بودی! سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود!😒 مثل من که بهزاد،کامران،شهاب،ایمان،سروش و...همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن.... -یعنی چی؟ -تو با سعید احساس خوشبختی میکردی؟ -خب آره! -پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود. پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟ -خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم... -بعد سعید چرا حالت بد شد؟ -همون مشکلات+تنهایی+خیانت دیدن -خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده! اون چاه هنوز سر جاشه!! -تو اینا رو از کجا میدونی؟؟ -چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم!! -پس چرا حالت همیشه خوبه؟🤔 -نیست،فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم. از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه! ولی تو همش داری بهش فکر میکنی!😒 بخاطر همینم عذاب میکشی! -خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم! من رو بی هدف بودن آزار میده! -پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی! کدوم هدف؟؟ ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم! هیچکس خوشبخت نیست! همه فقط اداشو درمیارن! اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقی،که باورت شده این دنیا جای رشده!!😏 اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی!! حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم! حالم داشت بد میشد... بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه... 🍁محدثه افشاری🍁 (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آن‌ها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام‌بخش دلهاست.✨💚 سوره رعد آیه 28
🌱 حــاج‌حسین‌یکتا‌میگھ اگہ‌میخوایی‌یہ‌روزۍ‌دور‌تابوتت‌بگردن .. امروز‌باید‌دور‌امام‌زمان‌بگردی! :)
حاج‌مهدی‌میگفت: ناکام‌اونیه‌که‌شهیدنشه💔:)) .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تمام دنیا را گشته ام کنار تو اما دنیای دیگریست...🥀 . . . .
کسانـی‌ك‌بـرای‌هدایـت‌دیگران؛ تلاش‌مـی‌کنند،بـه‌جائ‌مردن.. "شهید‌مـی‌شونـد!..
-وأنَّ‌الله‌سيُعوِّضناعَمَّامَرَرْنابِه +خداآنچه‌راکه‌به‌ماگذشت‌جبرانخواهدکرد💚 🦋
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
•🖤• . :) 🖤 بہ‌امیــدفــرج‌نــور‌چشممـــون😍 ✨الّلهُم‌صَلِّ‌علی‌محمَّدوَ آلِ‌محمَّدوعجِّل فرجهُم♥️ 🌱 التماس دعا 👋🖤 🖤➣ @Banoyi_dameshgh 〇🏴حیدࢪیون🌑⇧
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
🖇میدونیداگه شخصیونمازشب خون کنی ثواب نمازشباش برای توام‌ثبت میشه😍😇📿 بادعوت دوستان به نمازشب خون شدن مارویاری کنید😇📿 🌱‌ 🌸 🌱 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا اباعبدالله ❤️ «اول صبح» پس از گفتن یک بسم الله... از دل و جان تو بگو «حسین اباعبدالله» 🤚 (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
🌼 🌼 ‎‌‌‌‌ 🌼سلام بر تــــــو که 💫صداقت صبح موعودی 🌼سلام بر تـــــو که 💫اجابت قنوت 🌼سلام بر تــــــو که 💫قائم آل 🌼و ما همه‌ی عمر به 💫انتظارت 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼 (✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)