~حیدࢪیون🍃
یه لحظه از خودم بدم اومد... احساس کردم خیلی دل سنگ شدم! -عرشیا... من ازت معذرت میخوام... -ترنم... می
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان او_را ...💗
قسمت سیزدهم
دم ظهر بود که با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم.
یه شماره غریبه بود
باصدای خش دار و خواب آلود جواب دادم
-الو؟
یه پسر بود!صداش ناآشنا بود
-سلام ترنم خانوم
-سلام.بفرمایید؟
-ببخشید انگار از خواب بیدارتون کردم☺️
علیرضا هستم،دوست عرشیا
-اهان...
نه خواهش میکنم...
بفرمایید؟
-عذرمیخوام من شمارتونو از گوشی عرشیا برداشتم!
باید باهاتون صحبت کنم
-بی اجازه؟؟
-بله؟؟
-بی اجازه شمارمو برداشتید؟😒
-بله خب....باید باهاتون حرف میزدم...
-اوکی
بفرمایید😏
-ببینید...
عرشیا خیلی شمارو دوست داره...
-خب؟😏
-چیزی راجع به زندگیش بهتون گفته؟
-نه،چیز خاصی نمیدونم ازش.
-عرشیا واقعا تو زندگیش سختی کشیده.
مادرشو تو بچگی از دست داده،
پدرشم یه زن دیگه گرفته که خیلی اذیتش میکرده،
اونم از بچگی در کنار درس کار میکرده و خونه گرفته و چندساله از پدرش جدا زندگی میکنه...
و شما اولین شخصی هستید که بهش دلبسته شده....💕
-پس عرشیا میخواد من کمبوداشو براش جبران کنم؟😏
چرا؟!حتما شبیه مادرشم
-اینطور نیست خانوم....
عرشیا واقعا شما رو میخواد
-ولی دستای زخم و زیلیش و رد تیغ اسمایی که رو بازوش هست،چیز دیگه ای میگه😏
-امممم...نه...خب...چیزه...
بالاخره برای هرکسی پیش میاد...
-برای اونا هم خودکشی میکرده؟؟
-ترنم خانوم...
گذشته ها گذشته...
مهم الانه که عرشیاست
-عرشیا ذاتا دیوونست آقا😠
چیزی نمونده بود دیروز بلا سرم بیاره😡
-نه...باورکنید پشیمونه...
بهش یه فرصت دیگه بدید...
ازتون خواهش میکنم....
لطفا...
-باشه،به خودشم گفتم،فعلا هستم تا ببینم چی میشه...
-ممنونم😊
لطف کردید😉
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
~حیدࢪیون🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت سیزدهم دم ظهر بود که با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم. یه شماره
کلافه گوشی رو پرت کردم و چشمامو بستم.
خوابم پریده بود و اعصابم خورد بود.
خودمو فحش میدادم که چرا اون روز شماره عرشیا رو گرفتم😏
دستمو گذاشتم رو شونه ی مرجان و صداش کردم...
-مرجان؟
مری؟
-هوم😴
-مرجان بلند شو،گشنمه،بریم صبحونه بخوریم...
-ترنم جون اون عرشیا ولم کن،خوابم میاد
-اوه اوه جون چه کسی روهم قسم دادی😒
بلندشو لوس نشو...
-وای ترنم...بیخیال،بذار بخوابم
-باشه،خودت خواستی....
لیوانو برداشتم و رفتم از تو حموم پر از آب سردش کردم،
-مرجان؟
-هووووممممم؟😖
-هنوز میخوای بخوابی؟
-اوهوم😢
-باشه بخواب...
و آب لیوانو خالی کردم روش😂
مرجان مثل جن زده ها بلند شد نشست و با چشمای گشاد زل زد بهم😳
خفت میکنم.....😠
زدم زیر خنده و همینجور که سمت در اتاق میدویدم داد زدم
-تقصیر خودت بود😝😂
همونجور دویدم سمت حیاط و مرجانم به قصد کشت دنبالم میدوید
دم استخر رسید بهم و با یه حرکت هلم داد تو استخر😐
آب یخخخخخ بود،
نمیتونستم تکون بخورم،تمام عضلاتم قفل کرده بود😣
فقط جیغ میزدم و فحشش میدادم
اونم میخندید و میگفت
-تقصیر خودت بود😝😂
تا دو ساعت از کنار شومینه تکون نمیخوردم،بدنم سر شده بود از سرما
مرجان هم میخواست از دلم دربیاره،هم قیافمو که میدید خندش میگرفت😁
با اینکه از دستش حرصم گرفته بود،اما منم از خنده هاش خندم میگرفت...
چقدر دلم میخواست مرجان خواهرم بود و همیشه باهم بودیم...😢
🍁محدثه افشاری🍁
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#اندکی_تفکر🌱
روایت داریم کہ در بدو ورود بہ برزخ:
اول از عقیده سوال میشود، بعد از اعمال
اول از ولایتوامام سوال میکنند، بعد از نمازوروزه
آیا بہ امام زمان خود نظر داشتہایم؟
اگرامام زمان رو نشناسیم اصلا کارۍ نکردیم
#امام_زمان
هر خانمی که چادر سر کند؛♥️
اگر دستم برسد سفارشش را
پیش مولایم حسین خواهم کرد .
- شهیدحسینمحرابی..
#تلنگر💥
اگه با امام زمان حرف زدی یا دردودل کردی و حالت عوض شد،بدون که وصل شدی به آقا:)💜🌿
#امام_زمان
میگنڪہ
استغفارخیلےخوبہ..!
حَتےاگہبہخیالخودٺ
گناهےرومرتڪبنشدهباشے،
استغفارڪن
دِلروجَلامیدھ!♥️:)
"اَسْتَغْفِرُاللّهَرَبِّـےوَاَتُـوبُاِلَیـهِ"
منبراۍتوهمچونحبیبنمۍشوم،
اماتویۍحبیبدلتنهایمحسین :)💔! . .
#یااباعبداللّھ🌱
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
•🖤•
.
#تــآیمدعــا:)
#همگـــےبــاهمدعـــایفــرجرومیــخونیمــ🖤
بہامیــدفــرجنــورچشممـــون😍
✨الّلهُمصَلِّعلیمحمَّدوَ
آلِمحمَّدوعجِّل فرجهُم♥️
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
التماس دعا 👋🖤
🖤➣ @Banoyi_dameshgh
〇🏴حیدࢪیون🌑⇧
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
🖇میدونیداگه شخصیونمازشب خون کنی ثواب نمازشباش برای توامثبت میشه😍😇📿
بادعوت دوستان به نمازشب خون شدن مارویاری کنید😇📿
🌱 #نشرصدقه_جاریه🌸
🌱 #التماس_دعای_فرج🤲
『🕊͜͡✨』
#آقاجآنازدورسـلآم✋🏻💚
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ ✨ وَحُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
•♥️🌿•
من امشب برات اینجور دعا میکنم
من امشب اینو از خدا برات میخوام رفیق
آمین های از ته دلتون فراموش نشه :)
- الهی وقتی خسته ای بی پناه نمونی..(:🌱
#امام_زمان
#خدا
••🌿♥️••
استـٰادپنـٰاهیـٰان:
عڪسرهبر؎منتشرڪنید.
تـٰامۍتوآنیدعڪسآقـٰارادرفضـٰا؎
مجـٰازۍمنتشرڪنیدتـٰابہدستهمہ
عـٰالمبرسد،انسانهـٰاۍپـٰاڪطینت
گـآهیبـٰادیدنچھرهاولیـٰاءمنقلب
میشوند.مـٰاننددخترمسیحۍودیدن
عڪسرهبر؎درمـٰاهواره..!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
یا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ یا ذَا النَّعماءِ وَ الجودِ یا ذَا المَنِّ وَ الطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار♥️🌿
🌱 ای آن کسی که دارای جلالتی، دارای کرامتی، دارای مَنّی... یعنی همان نعمت، لطف... ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار؛ دعای مهمّ من این است که این ریش سفید من را که «شِیبه» یعنی ریش سفید، بر آتش حرام کنی. حالا شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار. این را بدانید که این اشکالی ندارد.
📝 بیانات امام خامنهای در شرح دعای ماه رجب
#ماه_رجب
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
مناسب استوری♥️🌿😍
او در اوج قدرت بخشید ؛
بیشترین بی ادبیها نثارش شد ولی بازهم بخشید :))
"الکَریم اذا قَدَرَ عَفا"♥️
#عفو_پدرانه
#دهه_فجر
#لبیک_یا_خامنه_ای
این انسان ها نیستند که مارا آزرده میکنند...
#امیرالمومنین❤️
__________________
https://eitaa.com/Banoyi_dameshgh
هیچگاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان
چیزی بخورد؛ میترسید کسی که
مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود!
شهیداحمدعلینیری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#ماه_رجب
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
مدعیهرگزنزنبیھودهلافِعاشقی
اینحسینتنھایڪعاشقداردآنهم
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو میریم کـربلا....
به دلت بگو میـریم کـــربلا💔...
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
📸 جشن تولد شهید «سید روح الله عجمیان»
🔶️ مراسم جشن تولد شهید مدافع امنیت روح الله عجمیان ظهر امروز با حضور خانواده و همرزمان شهید در شبستان امامزاده محمد (ص) کرج برگزار شد.
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
#عجمیان
#شهیدعجمیان
#سیدروح_الله_عجمیان