شدهام پر از تحیر ، ز نشاط این تصوّر ،
تو به کعبه تکیه کردی ، همهی جهان نجف شد .
هدایت شده از بـ𓂆ـراےاو
عشق یک زینـب و هفتاد و دو سر میخواهد ،
بچه بازیست مگر؟! عشـق جگر میخواهد ..
مرا در گوشه ای از وادی السلام دفن کنید ،
و روی سنگ قبرم بنویسید :
او جز علی بن ابیطالب ، کسی را نداشت .
هرچه میخواهم غمم را در دلم پنهان کنم ،
سینه میگوید که من تنگ آمدم ، فریاد کن .
دوست دارم که خودم را زِ خودم دور کنم ،
خود من ، با خود من ، در خودِ من میجنگد ..