بـ𓂆ـراےاو
درد ما درد خماریست که با یک بوسه؛ روی انگور ضریح تو دوا میگردد...
دوری نوکر از ایوان طلایت سخت است .
یوسف گم گشته باز آمد؟ نیامد حافظا ؛
تازه کنعان دِه به دِه دنبال یوسف میرود ..
برای اسمِ حسن حق نوشته غربـت را
چه عسکری بشــود یا کـه مجتبی باشد!