نمودم خرج عشقم را فقط از بهر یک دلبر
و آن دلبر ، بود حیدر ، بود حیدر ، بود حیدر ..
- هل معك أسلحة للقتل؟
+ معي حنيني. يقتلني...
- سلاحی برای کشتن به همراه داری؟
+ دلتنگی دارم؛ مرا میکُشد...
من و ایوان نجف قول و قراری داریم ؛
او مرا مست کند من بروم به قربانش ..
وَکُلُّ مُتَوَقَّع آت...
هر آنچه مورد انتظار است
سرانجام فرا میرسد
- حکمت 75 نهجالبلاغه