eitaa logo
بربال دین
45 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
723 ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃✨🍂🍃✨🍂🍃✨🍂🍃✨🍂 🔆خاطره‌ای از شهید حسنعلی احمدپور 🥀روز‌های اول ماه مبارک رمضان بود، من هم از جمع گردان همیشه پیروز مسلم‌ابن‌عقیل از لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودم، تازه چند صباحی بود شلمچه، خط تحویل گرفته بودیم، بچه‌های بابل، گرگان و بهشهر زیاد بودیم، فرمانده گردان حاج تقی ایزد بود، همیشه تو سنگر از شجاعت‌های حاج تقی و سردار شهید سیدعلی دوامی می‌گفتیم و افتخار می‌کردیم، دنیا، دنیای دیگری بود. سیدعلی از گشت آمده بود، وقت رفتن به یکی از بچه‌ها سپرده بود که موقع برگشت هوایش را داشته باشد، خیلی راحت برخورد می‌کرد، اما در شلمچه حتی اگر برای چند ثانیه سرت را از خاکریز بالا می‌گرفتی خطرناک بود، وقتی برگشت تو سنگر نگهبانی با چند تا از دوستان و رزمنده‌ها گرم صحبت شد تا اذان شود و نماز اول وقت رو بخواند، روی گونی‌های سنگر نشسته بود که یکی از بچه‌ها گفت: 🥀«سید! ببخشید خطرناک است». اما سید گفت: «شما سرتان را بیارید پایین، من الان چیزی‌م نمی‌شود». همه تعجب کردند، سید گفت: 🥀 «من ۲۱ رمضان به دنیا آمدم و ۲۱ رمضان هم شهید می‌شوم. راست می‌گفت، ۲۱ رمضان بر اثر جراحات خمپاره ۶۰ به شهادت رسید. تو سنگر بودیم، شهید مصطفی کلاهدوز سراسیمه آمد، بچه‌ها دعا کنید، سیدعلی مجروح شده، واقعاً چه سِرّی را سیدعلی می‌دانست؟ 🥀 سیدعلی مگر چه کسی بود؟ به چه درجه‌ای رسید که حتی تاریخ شهادتش را می‌دانست، اما قبل شهادت به خودش نگفت حالا زوده! باشه کمی پیرتر بشوم و ماند و جاودان شد،‌ 🥀ای کاش کمی بیشتر حواس‌مان بود. یادباد خاطرات همه شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا و شهدای گردان مسلم که تا آخرین روز‌های جنگ حماسه‌ها آفریدند و جزیره مجنون را برای همیشه باخون‌شان رنگین کردند. 🍃✨🍂🍃✨🍂🍃✨🍂🍃✨🍂
مواد لازم گوشت چرخکرده ۱۰۰ گرم سیب زمینی ۲۰۰ گرم (۲عدد متوسط) پیاز متوسط ۱عدد تخم مرغ ۱عدد سبزی خشک معطر ۲_۳قاشق (شامل نعناع و شوید جعفری و گشنیز و شنبلیله) رب گوجه یک قاشق چایخوری نمک فلفل زردچوبه بمقدار لازم طرز تهیه سیب زمینی رو رنده ریز کردم آبشو گرفتم. پیازو رنده کردم و بقیه موادو اضافه کردم و حسابی ورز دادم تا سیبزمینی پژمرده بشه. بعد با دست فرم دادم و در روغن سرخ کردم نوش جان 💖
💬 بعضی از مردم فکر می‌کنن که صله رحم و ارتباط با قوم‌وخویش، بستگی به مؤمن‌بودن یا نبودنشون داره. 〽️ به همین خاطر هم، با فلان فامیلشون که آدم سالمی نیست، قطع رابطه می‌کنن. 📛 درحالی‌که این درست نیست. 👈 صله رحم هیچ‌وقت برداشته نمی‌شه. 🔸البته با توجه به اینکه صله رحم مدل‌های مختلفی داره، اگه ارتباط با یکی از اقوام برای دین یا دنیامون ضرر داره، می‌تونیم مدلش رو عوض کنیم. 🔺مثلاً به جای رفتن به خونه‌ش، می‌تونیم بهش زنگ بزنیم یا پیامک بدیم؛ یا مثلاً وقتی طرف اصلاً خوش نداره ما رو ببینه، بهش غیرمستقیم کمک کنیم و احوالش رو از دیگران بپرسیم. 🔷 اما در هر حال، باید از فامیلمون خبر داشته باشیم و محبتمون رو بهش برسونیم. 🔺استفتائات امام خمینی، ج1، ص487.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاسی: ✨⚪️خاکشیر برای یبوست 📌برای درمان یبوست کودکان کافی است که یک قاشق چای خوری خاکشیر را بکوبید و آب ولرم مخلوط کنید و به او بدهید تا مشکلش حل شود. 📌برای درمان افراد مسن نیز می توانید از ترکیب خاکشیر کوبیده و عسل و آب ولرم استفاده کنید چرا که مصرف قرص های مفید برای یبوست در آنها خطرناک است. 📌خاکشیر به عنوان یک ملیون کننده طبیعی شناخته می شود که باعث افزایش حرکات روده شده و به درمان یبوست کمک می‌کند. شما می‌توانید شربت خاکشیر را با آب گرم تهیه کنید تا یبوست درمان شود. 📌استفاده از عسل هم در این شربت برای درمان یبوست
(التماس دعا) مظلومترین مادر شهید ایران😭 شهید یوسف داورپناه💔 نهال انقلاب با چنین خونهایی ابیاری شده است به خود بیاییم
خواص سبزی خوردن👌 ▫️ترخون جانشین نمک ▫️گشنیز کاهش قند خون ▫️تره کاهش فشار وکلسترول ▫️تربچه ضد سرطان ▫️ریحان آرامبخش و خواب آور ▫️شاهی محرک فعالیت کلیه ها ▫️جعفری خون ساز وقاعده آور + مصرف سبزی خوردن به تأمین آب بدن کمک می کند. @Barballdin
🔴بردگی خضر (ع) از تاجر بازار ✍روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب خود فرمود: آيا میخواهيد خاطره‏ اى از خضر عليه‏ السلام براى شما نقل كنم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. 🔸پيامبر (ص) فرمود: روزى خضر عليه‏ السلام در يكى از بازارهاى بنى اسرائيل عبور می‏كرد، ناگهان فقيرى كه او را میشناخت نزد او آمد و تقاضاى كمك كرد. خضر عليه‏السلام گفت: ايمان به خدا دارى، ولى چيزى نزدم نيست تا به تو بدهم. فقير گفت: آثار نورانيت و خير در چهره تو می‏نگرم، و اميد خير از تو دارم تو را به وجه (آبروى) خدا به من كمك كن. خضر عليه‏السلام گفت: مرا به امر عظيم (آبروى خدا) قسم دادى، چيزى ندارم (ولى نمی‏توانم از اين امر عظيم كه نام بردى بگذرم) جز اين كه مرا به عنوان برده (غلام) بگيرى و در اين بازار بفروشى، و پولش را براى خود بردارى. فقير گفت: آيا چنين كارى روا است خضر گفت: به حق میگويم كه تو مرا به امرى عظيم سوگند دادى. من نمی‏توانم اين نام عظيم را ناديده بگيرم، مرا بفروش. فقير: خضر را به تاجرى به مبلغ چهارصد درهم فروخت، و آن پول را براى خود برداشت و رفت. خضر عليه‏السلام مدتى نزد اربابش ماند، ولى ديد اربابش كارى را بر عهده او نمی‏گذارند. روزى به اربابش گفت: تو مرا براى خدمت خريده‏اى، دستور بده تا كارى را براى تو انجام دهم. تاجر گفت: من خوش ندارم كه تو را به زحمت بيفكنم، تو پيرمرد سالخورده‏اى هستى. خضر گفت: نه، كار براى من زحمت نيست. تاجر سنگ بزرگى را در گوشه خانه ‏اش نشان داد كه لازم بود شش نفر كارگر در طول يك روز بتوانند آن سنگ را از آن جا بردارند و بيرون ببرند و گفت: اين سنگ را از خانه خارج كن. خضر عليه‏السلام در همان ساعت، آن سنگ را برداشت و به تنهايى آن را بيرون برد. تاجر به او گفت: آفرين، كار را بسيار نيكو انجام دادى، با قدرتى كه هيچكس آن قدرت را ندارد. پس از مدتى تاجر تصميم گرفت به مسافرت برود، به خضر گفت: من تو را امين يافتم، تو را در خانه‏ ام می‏گذارم، نسبت به اهل خانه ‏ام جانشين خوبى باش تا باز گردم، و من خوش ندارم تو را به زحمت افكنم. خضر گفت: زحمت نيست، هر كارى میخواهى بفرما انجام دهم. تاجر گفت: مقدارى خشت درست كن و آماده نما تا باز گردم. تاجر به مسافرت رفت و پس از مدتى بازگشت ديد خضر عليه‏السلام ساختمان خانه او را به طور محكم و عالى درست كرده است، به خضر گفت: تو را به وجه (آبروى) خدا سوگند می‏دهم بگو تو كيستى و كارت چيست؟ خضر گفت: تو مرا به امر عظيم كه وجه خدا باشد سوگند دادى، و همين وجه خدا مرا به بندگى او واداشته است، من خضر هستم كه نامم را شنيده ‏اى. فقيرى از من تقاضاى كمك كرد. در نزدم چيزى نبود كه به او بدهم. مرا به وجه خدا قسم داد، ناگزير خودم را بنده او نمودم، او مرا به تو فروخت و پولش را گرفت و رفت. اين را بدان كه اگر شخصى را به وجه و آبروى خدا سوگند دهند، تا كارى را انجام دهد، و آن شخص قدرت انجام آن كار را داشته باشد ولى انجام ندهد، در روز قيامت به گونه‏ اى محشور مى‏شود كه در صورتش گوشت و خون نيست، و تنها استخوانى كه بر اثر به هم خوردنشان صدايش به گوش میرسد، در چهره او دميده مى‏شود. تاجر معذرت خواهى كرد و گفت: من تو را نشناختم و به تو زحمت دادم. خضر گفت: اشكالى ندارد تو به من لطف و مهربانى نمودى. تاجر گفت: پدر و مادرم به فدايت، در مورد خود و اهل خانه‏ ام هر گونه كه می‏خواهى رفتار كن .اختيار ما با تو است، و اگر بخواهى تو را آزاد كردم هر جا میخواهى برو. خضر گفت: دوست دارم مرا آزاد كنى تا به عبادت خداوند بپردازم. تاجر او را با كمال معذرت خواهى آزاد نمود. خضر عليه‏السلام گفت: حمد و سپاس خداوندى را كه توفيق بندگى درگاهش را به من عنايت فرمود، و مرا در پرتو بندگيش، از انحرافات نجات داد.