1_1161295557.mp3
4.16M
♡••
#شھیارقنبرے
بگوزندهبادزندگۍ..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
پَـرواز ڪردن ،
ربطۍ بھ بال ندارد
دل مۍخواهد؛
دلۍ بھ وسعت آسمان !
دل را باید آسمانۍ ڪرد..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
#شیفتگانمحبت #پارتنهم بعد از خداحافظی با پدربزرگ، سوار ماشین شدم،تا برگردم منزل، ضبط ماشین داشت
#شیفتگانمحبت
#پارتدهم
اصلا اشتهای شام نداشتم، نمی دانم چرا، انگار حس غریبی از من دست بر نمیداشت، یک شببخیر به پدربزرگم گفتم و رفتم اتاقم، روی تخت دراز کشیدم، امشب شب به دنیا آمدن من بود، گویا عمر من هزار سال بود، بس که تنهایی کشیده بودم، از تمام دنیا، پدر و مادرم بودند که آنها هم مرا ترک کرده بودند و من مانده بودم و تنهایی و یک عشق محال و دیگر هیچ،کاش شب سی و یک اردیبهشت از تقویم حذف میشد تا من هیچگاه به یاد امشب نمی افتادم،کاش اصلا به دنیا نمی آمدم،همه شب تولد شان، برادری خواهری پدری مادری به او تبریک می گویند اما من در این غریبستان دنیا، تک و تنها، ای خدا، نمی دانم چرا احساس می کنم تو مرا زده ای، از قدیم گفتند دعا کنید خدا شما رو نزند، که دیگر بلند بشو نیستید، و اشک بود که چون چشمه جاری بود
در همین حس و حال بودم که ناگاه درب اتاق آرام صدا کرد، گفتم خدایا الان پدر بزرگم چکار می تواند با من داشته باشد، اصلا حوصله نداشتم، اشک هایم را پاک کردم، رفتم درب را باز کردم، تا درب را باز کردم صدای جیغ و داد و هورا و خوشحالی، یا خداا چی می دیدم، نازی و شیرین و عاطی و خانم طباطبایی و البته پدر بزرگم، همه آمدند مرا در آغوش گرفتند،و تبریک گفتند،دوباره اشک ریختم، اما این اشک شوق بود اشک زیبایی اشک لذت،نازی در حالی که بلند بلند می خندید گفت بدو سارا سریع بریم پایین، کادو گنده بود نتونستیم بیاریم بالا، گفتم دیونه مگه چی گرفتی، خانم طباطبایی در حالی که لبخندی بر لب داشت، گفت از عاطی شنیدم چادر بهتون میاد، چادر بپوشید بعد بریم پایین، تو دلم گفتم یعنی نمیشد بدون چادر به من کادو بدهید
چادر را پوشیدم و همه گفتند چه ماه شدی و گفتم بریم ببینم این چه کادویی هست نتونستید تا بالا بیارید،با هم از اتاق رفتیم پایین سمت پذیرایی، بوی عطر آشنایی به مشامم رسید، همان گل مریم همیشگی، آرام آرام قدم برداشتم،چند بار صدای یا الله یا الله آمد، ای وای امید بود، به نازی و شیرین گفتم دارم براتون،رسیدیم پذیرایی، اقای طباطبایی و امید کنار هم ایستاده بودند، در حالی که از شرم صورتش سرخ شده بود زیر لب زمزمه کرد خواهرم امشب به شما تبریک میگم ان شاءالله سال و عمر خوبی داشته باشید، بابت همه زحمات شما و پدر بزرگ تون هم تشکر می کنم، من که صدایم بین بغض و آرزو بود گفتم خیلی ممنون، از همه شما از صمیم قلب تشکر می کنم، شما کاری کردید جای خالی پدر و مادرم احساس نشود شما خیلی خوبید نازی شیرین عاطی، خانم طباطبایی آقای طباطبایی و پدربزرگ عزیزم و البته آقا امید
گفتم و رفتیم اتاق، تا شمع ها را فوت کنم، شمع طلوع 20 سالگی من یا آغاز عاشقانه ها از 20 سالگی من...
ادامه دارد
#بهقلمسیدمحمدحسینی
☄کپی و استفاده بدون اجازه مؤلف جایزنیست
💫نظرات شما هم به نویسنده انگیزه میده هم ایده هم دلگرمی❤️👇
https://harfeto.timefriend.net/16655831392956
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
#بھنامبانۍ
دوتادلِعاشق...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
چگونہ از تو بگذرمـ !؟
وقتۍ همین "دوست داشتنت"
مرا زنده نگہ داشتہاست...
#علۍسیدصالحۍ
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
شَب را
خبرے نیست
مــگر آھِ دلِ ما..!
تا ڪۍ
زِ فِـراقـش
بھ خفا زار بِگرییـمـ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
هࢪ شَبـــ
از خُـودمـ
پناھ میبرمـ بھ خُود..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_1199498585.mp3
4.46M
♡••
#علۍزندوڪیلۍ
جادهےشب...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
4_5916000494538458667.mp3
1.78M
♡••
#استادفرهمند
دعاےعھد..🕊
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
صُبــــــــح یعنۍ ڪھ دلَمـ
گـࢪمـِ نگاهـــــــــــــت باشد..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ما تشنہے عشقیمـ و شنیدیمـ ڪہ گفتند
رفـعِ عطشِ ؏شق فقط نامـِ حُسیِــن است..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
نگرانِ فـَــــردا نبـاش
خُـداقبـلازتُـواونجاست...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
وقتۍریشھداشتھباشۍ
ازهࢪسختۍڪھباشھبیرونمیزنۍ..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Mohammadreza Cheraghali - Khodavanda.mp3
4.24M
♡••
#محمدرضاچراغعلۍ
خُـداوندا...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
یادت باشھ
وقتۍاز زندگۍ ڪسۍ ردمیشۍ،
رد پاے قشنگۍ
از خودت بھ یادگار بذارے..!
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
#شیفتگانمحبت #پارتدهم اصلا اشتهای شام نداشتم، نمی دانم چرا، انگار حس غریبی از من دست بر نمیداشت،
#شیفتگانمحبت
#پارتیازدهم
شب بود، نشسته بودم داشتم فیلم می دیدم، پدربزرگ گفت سارا جان، گفتم بله، گفت خیلی خوشحالم که خوبی سرزندهای،دیشب،شب تولدت شادی را در تمام وجودت دیدم، گفتم پدر بزرگ، یه چیز بگم باز نمیگید شروع کردید؟ گفت بگو عزیزم، گفتم اگر مادرم پیش ما بود پیش ما می موند اگر به زنده بودنش رضایت میدادین بهتر نبود؟ الان فکر نمی کنید بخشی از شادی را از من گرفتید؟
پدر بزرگ آمد و روی مبل کنار من نشست و سرش را بین دو دستش گرفت و انگار می خواست فریاد بزند، اما فریاد نزد، آهی کشید و گفت ببین سارا جان، تو نباشی می خوام دنیا نباشه، به خودت قسم الان پشیمونم، نادمم، حیرانم، به غلط کردن افتادم اما چه فایده الان دیگه دیره
ببین عزیزم، بزار یه اعترافی پیشت بکنم، من اون موقع تمام دل و وجودم شده بود انتقام، شده بود تلافی، شده بود خنک شدن دلم، گفتم انتقام می گیرم گفتم جونشو میگیرم و دلم آروم می گیره، اما نشد، من چرا هیچوقت معنی این حرفو نفهمیدم که لذتی در گذشت هست که در انتقام نیست، نفهمیدم،یعنی نخواستم بفهمم، تمام وجودم فقط شده بود انتقام از قاتل پسرم، از مادرت از عروسم
پدربزرگم در حالی که سرش روی دستانش بود و هق هق گریه می کرد، با همان حال نزار و اندوهناکش ادامه داد، سارا جان تو در زندگیت ببخش، بگذر،کینه به دل نگیر، انتقام، لذت نداره که هیچ، خواب و خوراک رو ازت میگیره، مدام باید تاوان پس بدی، مثل این که مدام یک شبح دنبالت باشه و خواب و بیداری آزارت میده،کاش می بخشیدم کاش می گذشتم که الان خودم راحت بودم، انتقام یک لحظه هست و تموم میشه اما بعدش فقط بیچارگی و فکر و خیاله، من اصلا میگم آدم اولا بخاطر راحتی دل خودش باید ببخشه، باید بگذره، شاید همه فکر کنند بعد انتقام زندگی شون بهتر میشه، نه نه بدتر میشه که بهتر نمیشه، مخصوصا گرفتن جون یک انسان
بلند شدم و پدر بزرگم را در آغوش گرفتم و گفتم همین که فهمیدید کار بهتری می تونستید انجام بدین، خودش خیلیه،حداقل از ته دل بهش رضایت بدین، بگذارید روحش در آرامش باشه، گفتم و رفتم به اتاقم و همین که قدم می زدم،با خودم نجوا میکردم آیا از این دل وامانده ی من چیزی باقی خواهد ماند که به امید بدهم؟
"گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را،تیغ! های!نپریشی صفای زلفکم را، دست ! آبرویم را نریزی دل ! ای نخورده مست! لحظه ی دیدار نزدیک است*
مهدی اخوان ثالث
#بهقلمسیدمحمدحسینی
☄کپی و استفاده بدون اجازه مؤلف جایزنیست
💫نظرات شما هم به نویسنده انگیزه میده هم ایده هم دلگرمی❤️👇
https://harfeto.timefriend.net/16655831392956
بارانِ عشق
#شیفتگانمحبت #پارتیازدهم شب بود، نشسته بودم داشتم فیلم می دیدم، پدربزرگ گفت سارا جان، گفتم بله، گ
اینرمانآنلاینبارگذارےمیشھوانسانۍترینو عاشقانھترینداستانۍهستڪھدارممۍخونم
اتفاقاتبۍنظیرےقرارھداخلشبیافتھ
لینڪناشناسپایانهرپارتقراردادهمیشھ
دوستداریمنظرشماهمبدونیم..🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
#حامدعسڪرے
دلتنگِعشقیم...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
من زخمـِ تُوࢪا بہ هیچ مࢪهمـ ندهمـ
یڪ موے تُـوࢪا بہ هࢪدو عالمـ ندهمـ...
#مولانا
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
در راهِ رسیدن بہ تُو گیرمـ ڪہ بِمیرمـ
اصلا بہ تُو افتاد مَسیرمـ ڪہ بِمیرمـ..
یڪ قطرهے آبمـ ڪہ دراندیشہے دریا
افتادمـ و باید بپذیرمـ ڪہ بِمیرمـ..
یاچشمـ بپوشازمنوازخویشبرانمـ
یا تنگ در آغوش بگیرمـ ڪہ بِمیرمـ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
گر قلبِ جھان♡ پُر شود از ؏شقِ مجازے
اینسینھ بۍڪینھ فقط جاےِحُسین اسٺ..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄