12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞حکایت تصویری
🔴 به 7 علت دعای شما مستجاب نمیشود.
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
🔴لحظهورودحضرتزهرا(س)بهقیامت
روزی پیامبر خدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناک یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینی؟
فاطمه(س) پاسخ داد: پدر جان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز، رنجم می دهد.
پیامبر(ص) فرمودند: آری دخترم! آن روز، روز بزرگی است؛ امّا جبرئیل از سوی خداوند برایم خبر آورد، من اوّلین کسی هستم که برانگیخته میشوم. سپس ابراهیم و آنگاه همسرت، علیّ بن ابی طالب. پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوی تو میفرستد. وی هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت برقرار میسازد.
آنگاه اسرافیل لباسهای بهشتی برایت میآورد و تو آنها را میپوشی.
فرشته دیگری به نام زوقائیل مرکبی از نور برایت میآورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مرکب سوار میشوی و زوقائیل آن را هدایت میکند.
در این حال، هفتاد هزار فرشته با پرچمهای تسبیح پیشاپیش تو راه میروند.
اندکی که رفتی، هفتاد هزار حورالعین، در حالی که شادند و دیدارت را به یکدیگر بشارت میدهند، به استقبالت میشتابند. به دست هر یک از حوریان منقلی از نور است که بوی عود از آن بر میخیزد ... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت حرکت میکنند.
فاطمه جان، هنگامی که به وسط جمعیّت حاضر در قیامت میرسی، کسی از زیر عرش پروردگار، به گونهای که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد میزند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صدّیقه فاطمه، دختر پیامبر(ص) و همراهانش عبور کنند.
هنگامی که به همان اندازه از آرامگاهت دور شدی، مریم دختر عمران، همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبالت میآید و بر تو سلام میگوید. آنها سمت چپت قرار میگیرند و همراهت حرکت می کنند.
آنگاه مادرت خدیجه، اوّلین زنی که به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچمهای تکبیر در دست دارند، به استقبالت میآیند.
وقتی به جمع انسانها نزدیک شدی، حوّاء با هفتادهزار حورالعین به همراه آسیه نزدت میآید و با تو رهسپار میشود.
📚 بحارالأنوار، ج 43، ص 225.
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
📚هر شب پلو، هر روز پلو، هر شب مرغ، هر روز مرغ، آخرش صد تومن ؟؟؟!!!
در مواردی که به شخصی لطفی میکنند ولی وی از روی نادانی یا گستاخی باز هم طلبکار و ناراضی است و بیشتر میطلبد
به شوخی یا جدی اینگونه میگویند.
روزی شخصی به منزل ثروتمندی میرود و مدتی در انجا مهمان میشود. صاحبخانه از روی احترام با مرغ و پلو و غذاهای رنگارنگ از وی پذیرایی میکند. هنگام عزیمت وی به دیار خود، صاحبخانه چون خبر داشت که وی بضاعت اندکی دارد مبلغ صد تومان هم به عنوان هدیه و سوغات به وی میدهد تا برای خانواده ببرد. میهمان ناراحت شده میگوید:
هر شب پلو، هر روز پلو، هر شب مرغ، هر روز مرغ، آخرش صد تومن ؟؟؟؟!!!!!!
میگویند روزی ابن مقله وزیر پولی را از نصر بن منصور عامل بصره مطالبه کرد که میبایست پرداخت میکرد و به وی گفت همین جا باش تا زر را بدهی.
چون آن روز اول رمضان بود هر شب ابن مقله، برای افطار نصر را به سرای خود دعوت میکرد. پس از اتمام یک ماه پیغام داد و پول را بخواست. نصر گفت من پول را به وزیر پس دادهام. ابن مقله وی را بخواست و گفت مال را به که دادی؟ وی گفت مال را ندادم ولی یک ماه تمام مهمان تو بودم و نان تو را به رایگان خوردم. الان سزاست که از من مال بخواهی؟
وزیر خندید و مال را به وی بخشید.
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
هدایت شده از آرایشی ودرمانی طبیعی بلوط
#سلام_صبح_زیباتون_بخیر ☕ 😊 🌸
امروز رو باعشق آغازکنیم💖
روزتون مملوازشادے☺️
وخاطرات شیرین 🌸🍃
امیرالمؤمنین علیه السلام:
شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد و در سختیها و گرفتاریهايتان، از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه در آن، درمان بزرگترين دردهاست و آن، درد كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است...
هر كس كه قرآن در روز قيامت، برايش شفاعت كند، شفاعت میشود و هر كس كه قرآن در روز قيامت، از او شكايت كند، محكوم میگردد
از خطبه 176 نهج البلاغه
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
🕊🌹🕊
بیمه #امام_زمان بشید به #راحتی
🌹توصیه های #آیت_الله_بهجت:
برای دوری شیطان
تکان میخوری بگو:یاصاحب الزمان
✨می نشینی بگو:یاصاحب الزمان
✨برمیخیزی بگو:یا #صاحب_الزمان
صبح که از #خواب بیدار می شوی مودب بایست و صبحت را با سلام به امام #زمانت شروع کن و بگو "آقا جان"
دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو "السلام علیک یا صاحب الزمان" بعد بخواب
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر این طور شد #شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،
دیگر نمیتوانی #گناه کنی
دیگر تمام وقت #بیمه امام زمانی...
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
📚قابل توجه صاحب منصبان
جعفر برمكي (پسر يحيي برمكي) از وزراي محبوب و صاحب قدرت هارون الرشيد خلیفه ي عباسي بود كه بسيار مورد توجه و لطف و عنايت خليفه بود. بعد از مدتي ميانه ی خليفه و وزير به هم خورد و خليفه دستور قتل او و خاندانش را داد.تسلط پر دامنه ی برمكيان بر دستگاه خلافت عباسي و زوال قدرت و سقوط ناگهانی وغمانگيز آنها حکایتیست خواندنی و عبرت آموز برای همه ی کسانی که مسند نشینی خود را جاودانه می دانند و از حوادث روزگار عبرت نمی گیرند ....
مدّت زمانی قبل از سقوط برمکیان ،روزی هارون خلیفه، هوس کرد بدون محافظ و تشریفات خلافت ،با جعفر برمکی (وزیر خود ) روزی را به تفریح بگذرانند . به باغ یکی از دوستان یحیی که پیر مردی بود رفتند و به گشت و گذار ومیوه چیدن پرداختند. هارون ضمن اینکه میوه هارا انتخاب میکردچشمش به گلابی درشتی افتاد که بر شاخه ای بلند قرارداشت . به دلیل نامعلوم شاید به این سبب که جثّه ی خلیفه بزرگتر بود دستانش را قفل کرد و به جعفر گفت بالا رو و میوه را بچین .جعفر برمکی یک پای در دستان قفل شده ی هارون و پای دیگر بر روی شانه اش گذاشت ، بالا رفته گلابی را چید و پایین آمد. درحالیکه باغبان پیر آنهارا تماشا میکرد. هنگام عصر و خداحافظی با باغبان، ضمن اینکه انعامی به وی پرداخت شد هارون به او گفت سادگی و مهمان نوازی تو با عث خوشنودی ما شد اگر ازمن و جعفر در خواستی داشته باشی خواسته ات برآورده خواهد شد . پیر مرد به داخل اطاق رفته وسائل نوشتن آن زمان را با خود آورده به جعفر گفت می خواهم بنویسی تو و مهمانت امروز اتّفاقی اینجا آمدید و هیچ دوستی ونسبتی با من نداری و خلیفه هم آن را مهر کند. خلیفه و جعفر هردو شگفت زده شدند . هارون گفت :همه سعی میکنند خود را منسوب و آشنای جعفر وزیر من معرّفی کنند و تو ازما چنین سندی میخواهی ؟ باغبان گفت شما خواستید من از شما چیزی بخواهم و خواستم حالا به قول خود عمل کنید . جعفر برمکی نا چار چنین نوشته ای را امضاء کرده بدست پیرمردداد و او ازخلیفه خواست بامهر خودکه روی نگین انگشترش بود آنرا ممهور وتأییدکندوسپس آنها از پیر مرد باغبان خداحافظی کرده رفتند .مدتی گذشت. واژگون شدن بخت جعفر برمکی آغاز شد وآنگونه که در تاریخ آمده ، خلیفه حتّی به دوستان دور ونزدیک ،منسوبان و معاشرانش هم رحم نکرد . پیر مردباغبان نیز به جرم دوستی و معاشرت با جعفر دستگیر شد .اما نامه ممهور شده به مهر خلیفه را نشان داد و گفت من با جعفر برمکی هیچ نسبتی ندارم . و خلیفه دستور آزادی او را صادر کرد . خلیفه از پیرمرد پرسید من پیوسته به این اندیشیده ام ؛آن روز که به باغت آمدیم چرا چنین نوشته ای را از ما می خواستی؟ آیا حمکتش این بود؟ باغبان پیر گفت آری خلیفه. آنگاه که جعفر برای چیدن گلابی بر شانه های توایستاد من دانستم که اورا بالاتر ازاین مقام ومرتبه ای نیست و زوال برمکیان نزدیک است .
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
#جلوگیری_از_طلاق
🍂🍃🌹 انس همسرانی که
باهم الفت ندارند 🌹🍃🍂
🌺👌 این آیات را به گلاب و مشک و زعفران بنویسند و بشویند و به کسی دهند که با زن خود الفت نباشد↯↯↯
🍂🌼هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا🌼🍂
🍃🌸إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا🌸🍃
💙👈 تا بخورد و بگوید↯↯↯
🍃🌺 کَذالِکَ قُلتُ لا فلان بِمُحَبَتِهِ فلانه 🌺🍃
🍃🌹 اگر مرد الفت ندارد چنین بنویسد↯↯↯
اول فلان ( اسم مرد ) دوم فلانه ( اسم زن )
↻✔ اگز زن الفت ندارد چنین بنویسد⇩
اول فلانه ( اسم زن ) دوم فلان ( اسم مرد )
هرگز میان ایشان طلاق واقع نشود 🌹🍃
📚 تحفة الاسرار ۴۵
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
هدایت شده از آرایشی ودرمانی طبیعی بلوط
ꪶ𝑁𝑜𝑡ℎ𝑖𝑛𝑔 𝑤𝑖𝑙𝑙 𝑤𝑜𝑟𝑘 𝑢𝑛𝑙𝑒𝑠𝑠 𝑦𝑜𝑢 𝑑𝑜💕
✿ هیچ چیزی انجام شدنی نیست
مگر اینکه تو انجامش بدی💕
❤صبح بخیر عزیزان
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
#دفع_ترس
🌺✍گويند شيخ شرف الدين بوني گفتـہ است :
هر كـه ترسان بود از ممّری(گذرگاه،راه)،در آن حال بگويد :
كهيعص (كاف، هاء، ياء، عين، صاد) حمعسق (حاء، ميم، عين، سين، قاف)
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ العَليم
از آن چـه می ترسد،ايمن شود
اين معنا بـہ كرّات و مراتب آزمودہ شدہ و مجرب و صحيح است. 🌹🍃
📚منبع: شفاخانـه معنوی ص 88 و89
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••
🌸امیرالمؤمنین امام علی ع
☘اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلَّا كَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ.☘
🔶بدان که دنیا سرای آزمایش است که اگر کسی ساعتی در آن فراغت یابد و دست از کار بکشد همین ساعت بیکاری موجب حسرت و پیشمانی او در قیامت خواهد شد.🔹🔸
📚 نهج البلاغه، ص: 449
#داستانهای_آموزنده
••✾❀📚@dastanamozandee📚❀✾••