eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍۲۰ فروردین روز ملی #فناوری_هسته_ای روز غرور و افتخار ملت ایران گرامی باد..🌷 پاسدار خون شهدای هستہ ای هستیم و تا آخر ایستاده ایم.. برای شادی روح بلند شهـــــدای هسته ای #صـــــلوات یادشان گرامی باد🌷🌷
گرامی باد روز پاسدار ؛ بر آنان ڪہ از جنس شهـیدان و هـم پیمان با حسین (ع) و از نسل فصل سرخ استقامتند #روزت_مبارڪ_سرداردلها❤️ #سپاه_پاسدار_انقلاب #روز_پاسدار مبارک #من_یک_سپاهی‌_هستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فوری فوری 📣📣📣📣 برندگان چالش سری دوم(عید با شهدا) طبق وعده اعلام شد 💯 وبه زودی در کانال چالش قرار خواهد گرفت ♨️ (بنرها وواریزیها جهت روشنگری) با محفل شهدایی ماهمراه باشید
هر شاه وزیر راهیابی دارد هر فرقه برای خود کتابی دارد تبریک به صاحب الزمان باید گفت از اینکه چنین نائب نابی دارد #آقامون_تولباس_پاسداری #روزت_مبارڪ_اےزیباترین_پاسدار #شبتون_منور_به_انوار_الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷تو آمدی و روشنی روز و شب شدی 🌷از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی 🌷در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت 🌷الگوی بندگی و وقار و ادب شدی 🌹 #میلاد_حضرت_ابوالفضل_العباس (ع) بر شما مبارک
دستت اما حکایتی دارد رحم الله عَمیِ العباس... 🌸🌸🌸 #روز_جانباز برهمه جانبازان صبور و سرافراز کشورم مبارک باد رهبرم تاج سرم روزت مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. روایتی از از اولین دیدار مادر پس از مجروحیت مادرم وقتی دید مرا نشناخت! حبیب زخمی برگشته است. صمیمی‌ترین رفیقش ( ) را ازدست‌داده است. هنوز تصویر صورت مجروحش را در آینه ندیده است. حالا چطور قراراست با مادرش روبرو شود که دل مادرش نریزد؟ اما حبیب می‌گوید که مادرش بهترین برخورد را در آن لحظه داشته است: وقتی مرا از منطقه درگیری برگرداندند و بیمارستان رساندند مسئول نیروی انسانی را در بیمارستان دیدم و صدایش زدم تا مرا دید گفت: «تو زنده‌ای؟» آخر هم خودم، خودم را پیدا کردم (خنده) مرا به ایران که برگرداندند وضعیت آشفته‌ای داشتم با برادرم تماس گرفتم و گفتم به مادرم خبر بدهد. مادرم که خودش را رساند بیمارستان برای پیدا کردن من پرده روبروی تخت‌ها را کنار می‌زد. وقتی پرده را کنار زد مرا نشناخت و رفت سراغ تخت کناردستی‌ام که صدایش زدم. گفتم:«مامان من اینجایم» گفت: «خوبی؟» گفتم: «ببین پایم این‌طوری شده؟» گفت: «فدای سر علی‌اکبر» گفتم:« راستش حاج‌خانم یه انگشتم را هم دادم.» گفت:« فدای سر ابالفضل» گفتم: « حاج‌خانم چشمم را هم دادم رفته‌ها» گفت: « عزیزتر از حضرت عباس که نیستی» خدا شاهد است تا به امروز بالای سرم گریه نکرده است. یک تعبیری دارد و همیشه می‌گوید: «پسرم یاس سفیدی بود که فرستادمش حالا یک‌ذره کبود شده وگرنه هیچ فرقی نکرده است.» این مسیر را مدیون مادرم هستم. خیلی خوب برخورد کرد.»👏👏 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷