eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پاهای تاول زده غواصان 📹 صحنه هایی کمتردیده شده از تمرین غواصان در کارون پیش از عملیات، دوران ☑️ @khamenei_shohada
یار ما آرام خوابید و دلِ دنیـا بِبُرد @khamenei_shohada
چونکه صبح آمد و چشم باز شد قلب من با چشم تو همراز شد غرق رحمت میشود آنروز که صبحش با یاد توآغاز شد... 🆔 @khamenei_shohada
دنیــا را دیدند ولے نخــواستند... بزرگ تر از دنیــا بود خــدا بہ فرشته‌ها گفت: بیــاورید شان ... این‌ها پــرواز است ว໐iภ ↬ @khamenei_shohada🕊🕊
🌷باید خاڪریزهای جنگ را بکشانیم به شهر ! یعنـی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم. 💐در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عج" تربیت می‌شود. #ش @khamenei_shohada
قلبے است ڪہ خون حیات را در شریان هاے سپاه حق مےدَواند وآن را زنده نگہ مےدارد... @khamenei_shohada
از به جامانده ها؛ هنوز هم مےدهند اما بہ "اهل درد" نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست.. باید زندگےمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوی بگیرد
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ ❦ شهید ◈ ولادت: ۱۳۳۸ ◈ شهادت :۱۳۶۵ ↶ مسئولیت: فرمانده تیپ مهدی (عج) در عملیات بیت المقدس :ام الرصاص کربلا ۴ @khamenei_shohada
‌ ‌ ‌ •✦✧وصیٺـــــ نـامہ✧✦• ❊⇠از شما برادران و خواهران می خواهم که از ارگانهای دولتی و نهادهای انقلاب و پشتیبانی نمائید و همیشه آنها را در کارهایشان یاری نمائید خصوصاً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را چون واقعاً سپاه برای اسلام کار می کند و برادران سپاهی آن چنان عاشق اسلام و امام هستند که دیگر قابل وصف نیست و هر لحظه آماده شهادت در راه خدا هستند ❊⇠ کلیه برادران و خواهرانم می خواهم که در نمازهای جمعه و جماعت شرکت نمائید خصوصاً نماز دشمن شکن جمعه که لرزه بر اندام دشمنان اسلام و ابرقدرتهای جهانخوار می اندازد و در مراسم دعای کمیل و غیره شرکت نمائید و عنایات خود را بالا ببرید چون دعا انسان را به خدا نزدیک می کند ‌ ❊⇠ از برادران و خواهرانم می خواهم که دنباله رو راه شهیدان و پیروز واقعی قرآن و اسلام باشند. 🌹هـدیه نثـار ارواح طیبـه شـهدا و امـام شـهدا صلواتـــــ ★°•°•°•°❈°•°•°°•°•°❈°•°•°•°★ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خامنه ای شهدا @khamenei_shohada
💠💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠💠 🌺 قسمت 3⃣4⃣ 🌺 جایزه ‌ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 يكــي از عملياتهاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچه ها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك ســنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر ميگشتيم. ســاعت يك نيمه شــب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خســته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك ميشود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملاًمشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل ميكرد به ما نزديك ميشد! خيلي آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود! وقتــي خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. يكدفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! خيلــي تعجب كــردم. اســلحه را روي كولم انداختم. بــا كمك بچه ها، مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجاچه ميكني!؟ ســرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شــما من مشــغول گشــت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شــما از درد به خود ميپيچيد و مولا اميرالمومنين(ع)و امام زمان(عج) را صدا ميزد. من با خودم گفتم: به خاطر موال علي(ع) تا هوا تاريك اســت و بعثيهانيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايرانيها برسانم و برگردم! بعد ادامه داد: شــما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد. حســابي جاخــوردم. ابراهيم به ســرباز عراقي گفت: حــالا اگر بخواهي ميتواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي.ســرباز عراقي عكســي را از جيب پيراهنش بيــرون آورد وگفت: اينها خانواده من هســتند. من اگر به نيروهاي شــما ملحق شــوم صــدام آنها را ميكشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقيها هم رفيق داري! ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگانهاي نظامي ارســال كردند و گفتند: هركس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! در همان ايام خبر رســيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلان غرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رســيد، جمال تاجيك كه مدتي اســت به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است! با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفي نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد وگفت: مســئوليت براي اين اســت كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود. من هم از اينكه بين شــما هســتم خيلي لذت ميبــرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتــي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردانهاي خط شكن بود به شهادت رسيد. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 📚کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه ۱۰۹ الی۱۱۱ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ادامه دارد...... @khamenei_shohada
💠💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠💠 🌺 قسمت 4⃣4⃣ 🌺 ابوجعفر(قسمت اول) ‌ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 روزهاي پاياني سال 1359 خبر رسيد بچه هاي رزمنده، عملياتي ديگري را بر روي ارتفاعات بازي دراز انجام داده اند.قرار شد هم زمان بچه هاي اندرزگو،عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن انجام دهند. براي اين كار به جز ابراهيم، وهاب قنبري و رضا گوديني و من انتخاب شديم.شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند. وسايل لازم كه مواد غذايي و سلاح و چندين مين ضد خودرو بود برداشتيم. با تاريك شدن هوا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا در محل مناسبي استقرار پيداكرديم و خودمان را مخفي كرديم. در مدت روز، ضمن استراحت، به شناسايي مواضع دشمن و جاده هاي داخل دشت پرداختيم.از منطقه نفوذ دشمن نيز نقشهاي ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو جاده داشت كه يكي جاده آسفالته(جاده دشت گيلان) و ديگري جاده خاكي بود كه صرفًا جهت فعاليت نظامي از آن استفاده ميشد. فاصله بين اين دو جاده حدوداً پنج كيلومتر بود. يك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت آن را برعهده داشتند.با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه هابه سمت جاده خاكي رفتند.در اطراف جاده پناه گرفتيم.وقتي جاده خلوت شد به سرعت روي جاده رفتيم. دوعدد مين ضدخودرو را در داخل چاله هاي موجودكار گذاشتيم.روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم. از نقل و انتقالات نيروهای دشمن معلوم بود كه عراقي ها هنوز بر روي بازي دراز درگير هستند. بيشتر نيروها و خودروهاي عراقي به آن سمت ميرفتند.هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم.ناگهان هردوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود.بعد ازلحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شد. تمام دشت از سوختن تانك روشن شده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقيها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي بدون هدف شليك ميكردند. وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند. با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت:تاصبح وقت زيادي داريم. اسلحه و امكانات هم داريم، بياييد باكمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. هنوز صحبتهاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري ازداخل جاده خاكي شنيده شد.يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد.همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم.صداي تيراندازي عراقيها بسيار زياد شد.آنها فهميده بودندكه نيروهاي مادر مواضع آنهانفوذكرده اندبراي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند.ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود.يكدفعه يك جيپ عراقي از پشت آن به سمت ماآمد.آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميمگيري باقي نگذاشت! بچه ها سريع سنگر گرفتندو به سمت جيپ شليك كردند.بعد ازلحظاتي به سمت خودرو عراقي حركت كرديم.يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند.فقط بيسيمچي آنها مجروح روي زمين افتاده بود.گلوله به پاي بيسيمچي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد. يكي از بچه ها اسلحه اش را مسلح كرد و به سمت بيسيمچي رفت.جوان عراقي مرتب ميگفت:الامان الامان. ابراهيم ناخودآگاه داد زد:ميخواي چيكاركني؟! گفت:هيچي، ميخوام راحتش كنم. ابراهيم جواب داد:رفيق، تا وقتي تيراندازي ميكرديم اودشمن ما بود،اما حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست! بعد هم به سمت بيسيمچي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت.روي كولش گذاشت و حركت كرد.همه باتعجب به رفتار ابراهيم نگاه ميكرديم. يكي گفت:آقا ابرام،معلومه چي كارميكني!؟از اينجا تامواضع خودي سيزده كيلومتر بايدتوي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت:اين بدن قوي روخدابراي همين روزها گذاشته! بعد به سمت كوه راه افتاد.ماهم سريع وسايل داخل جيپ ودستگاه بيسيم عراقيها را برداشتيم و حركت كرديم.در پايين كوه كمي استراحت كرديم و زخم پاي مجروح عراقي رابستيم بعددوباره به راهمان ادامه داديم. پس از هفت ساعت كوهپيمايي به خط مقدم نبرد رسيديم.درراه ابراهيم با اسيرعراقي حرف ميزد.او هم مرتب از ابراهيم تشكر ميكرد.موقع اذان صبح در يك محل امن نماز جماعت صبح را خوانديم.اسيرعراقي هم بامانمازش رابه جماعت خواند! آن جا بود كه فهميدم او هم شيعه است.بعد ازنماز،كمي غذا خورديم.هرچه كه داشتيم بين همه حتي اسير عراقي به طورمساوي تقسيم كرديم. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 📚کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه ۱۱۲ الی۱۱۴ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ادامه دارد...... @khamenei_shohada
: این انقلاب . . . آنقدر تلاطم و سختی دارد ڪہ یڪ روزی شهدا آرزو می‌ڪنند زندہ شوند و برای دفاع از انقلاب دوبارہ شهــید شوند ۱۳۹۷ @khamenei_shohada
شرمم ڪِشـد ڪہ بے ٺـــو مے ڪشم هنــوز ... ٺا زنـده ام بس اسٺــــ همیـݧ شرمسارے ام 😔 @khamenei_shohada
🗓 ۲۷ خرداد ماه سال ۱۳۹۷ هجری شمسی • تشکیل جهاد سازندگی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) (۱۳۵۸ ه.ش) • شهادت شهید اصغر احمدی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۰ ه.ش) • به شهادت رساندن شش نفر توسط منافقین در تاکستان (۱۳۶۴ ه.ش) • اجرای عملیات نصر سه در دهلران توسط ارتش (۱۳۶۶ ه.ش) • آغاز عملیات فتح شش در منطقه عمومی شمال اربیل عراق توسط رزمندگان معارض کُرد عراق و نیرو‌های قرارگاه برون‌مرزی سپاه (۱۳۶۶ ه.ش) • شهادت شهید ستوان کرمی فرمانده دسته دوم گروهان یکم تکاور (استان ایلام، شهرستان ایلام) (۱۳۶۶ ه.ش) • شهادت شهید حسین رضایی (شهرستان پلدختر، روستای افرینه) (۱۳۶۷ ه.ش) • شهادت شهید ابراهیم کریمی (استان گلستان، شهرستان گرگان) (۱۳۸۷ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۵ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم مهدی عسگری (استان قزوین، شهرستان بویین زهرا) (۱۳۹۵ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمدامین کریمیان (استان مازندران، شهرستان بهنمیر) (۱۳۹۵ ه.ش) @khamenei_shohada
نام: نام خانوادگی: شهرستان : بابلسر استان : مازندران مذهب : دین : نام پدر : ولی الله موضوع شهادت : محل شهادت : تاریخ شهادت : 95/03/27 نحوه شهادت : درگیری با داعش @khamenei_shohada
‌چقدر ها بودند و چقدر فهمیده ها رفتند تا بفهمیـم ، مـا می‌توانیم و ما توانستیم... 🌷 @khamenei_shohada
پرده از چشمهایت ڪنار بزن تا خورشید بار دیگر در جغرافیاے من طلوع ڪند صبح من با چشمهاے تو بخیر مےشود اے شهید ای شهید 🌸🍃 @khamenei_shohada
چہ زیبا یاران، پشت سرت صف ڪشیده اند گویی همچنان در آماده اند اما ایݧ بار شاید همـہ باشید! سرباز رڪاب فاطمہ(س).. مزار @khamenei_shohada
یا الزمان این کودکان با دسیسه شیطانی، با پول و حمایت به جرم مسلمانی و ، در قتل عام می‌شوند. آیا نزدیک است @khamenei_shohada
در پنج روز گذشته نبرد ، جنگنده اسراییلی کرده، سرباز فرانسوی اسیر شده، ناو و امریکایی کرده، نظامی سعودی و مصری و اماراتی تیر و انداخته، ولی شهر همچنان در کنترل یمنی است. مانده تا بفهمند از علی چه ها ساخته است کانال_ خامنه_ای_شهدا @khamenei_shohada
#۱۲۳ کشته و ۱۶۰ اسیر، ره‌آورد ۲ روز گذشته ائتلاف سعودی در یمن خبری «یمنی پرس» به نقل از منبعی اختصاصی گزارش کرد که ۲ کامیون مخصوص حمل اجساد امروز (یکشنبه) وارد شهر عدن شده‌اند که ۱۲۳ جسد متعلق به نیروهای مزدور وابسته به ائتلاف مذکور را به این شهر منتقل کرده‌اند. المیادین به نقل از «علی العماد»، عضو دفتر سیاسی جنبش انصارالله یمن گزراش داد که نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی این کشور دیروز شنبه موفق شده‌اند ۱۶۰ نظامی وابسته به ائتلاف متجاوز را در جبهه ساحل غربی به اسارت درآورند. @khamenei_shohada
سالروز عروج ملکوتی نام پدر: حسین تاریخ تولد: 1331/11/15 تاریخ شهادت: 1366/3/28 محل شهادت:شلمچه @khamenei_shohada 🌹🌹