eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
انبار دپوی "داروهای کمیاب خارجی" به ارزش تقریبی شصت میلیارد ریال توسط سربازان گمنام اطلاعات سپاه پاسداران در رباط کریم کشف شد . رئیس شبکه بهداشت رباط کریم همچنین از پلمب یک کارگاه تولید عسل تقلبی در وهن آباد خبر داد و گفت: در یک سوله ای در شهرک «وهن آباد» افرادی سودجو اقدام به تولید ماده ای تحت عنوان عسل با استفاده از گلوکزو فروکتوز و... مواد دیگر در محیطی کاملا غیر بهداشتی و توسط کارگران افغانی بدون کارت بهداشت می کردند که شناسایی و قبل از رسیدن به دست مردم این محصولات ضبط شد. .
📢💯 فرزندان بهاء الله! در تور اطلاعاتی کشور، بازداشت ۴۰ بهایی در عملیات مهم سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگاه اطلاعاتی کشور طی یک عملیات پیچیده امنیتی موفق به شناسایی و دستگيری چهل نفر از ليدرهای آموزش ديده اغتشاشات شهری تیر و مرداد ماه کشور شدند. این افراد در شهر شيراز مشغول برگزاری ویدئو کنفرانس با خارج از مرزها بودند و پس از بازداشت معلوم گردید كه این چهل نفر همگی از مبلغان بهایی بوده و از طریق محافل بهاییت در کشور به هماهنگی و برنامه ریزی جهت هدایت اعتراضات به اغتشاش و خشونت فعالیت می‌کردند. گفتنی است این چهل نفر اموزش دیده ی جنگ شهری بوده و مخصوصا برای شعله ور کردن اغتشاشات اموزش دیده بودند . اطلاعات اولیه حکایت از آن دارد که ۱۱ نفر از این افراد از "محفل ياران بهاییت" جهت ساماندهی اغتشاشات در نقاط مختلف کشور از سمت بیت‌العدل _واقع در شهر حیفایِ سرزمین‌های اشغالی_ ماموریت گرفته و به صورت منطقه ای، نقاط مختلف كشور را جهت هدایت و ساماندهی اغتشاشات و تامین ملزومات ایجاد خشونت، بين خود تقسيم كرده اند .
❁﷽❁ امشب بیا یڪ سر به خوابم ماه تابان حالے بپرس از مادر پیرت پسر جان دیگر سراغ از ما نمی گیرے ڪجایے ... #شبتون_شهدایی #شهید_محمود_رضا_بیضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ☘ شهادٺ نردبان آسمان اسٺ شهادٺ اوج عشق تا ڪهڪشان اسٺ شهادٺ یعنے یڪ دریا دلیرے شهادٺ بهترین راه خدا اسٺ
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ ❦ شهید ◈ ولادت: ۱۳۴۸ ◈ شهادت :۱۳۶۵ ↶ مسئولیت:دانش آموز :شلمچه کربلا ۵ http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
بصیـــــــــرت
˙·‌•°❁ #شهید_شناسی ❁°•·˙ ❦ شهید #امیر_فریدفر ◈ ولادت: ۱۳۴۸ ◈ شهادت :۱۳۶۵ ↶ مسئولیت:دانش آموز #محل_
🔸❧•❈‌•🔶•❈•❧🔸 ‌ ‌ ‌ •✦✧وصیٺـــــ نـامہ✧✦• _فریدفر ‌ ❊⇠ما صحبتي دارم با ملتي که همه هدفشان خدمت به اسلام است. خواهش مي کنم که مسجد ها را خالي نگذاريد. امام گرانقدر زمان را تنها نگذاريد. با بي حجابي و فساد مبارزه کنيد. 🌹هـدیه نثـار ارواح طیبـه شـهدا و امـام شـهدا صلواتـــــ ★°•°•°•°❈°•°•°°•°•°❈°•°•°•°★ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه ای وشهدا🔮
بصیـــــــــرت
#روز_شمار_دفاع_مقدس (۲۶ مرداد) 💠ولادت شهید امیر حلم‌زاده (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۹ ه.ش) 💠
(۲۷ مرداد) 💠ولادت شهید عباسعلی جوهری‌نعیمی (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۳ ه.ش) 💠ولادت شهید مدافع حرم مصطفی نبی‌لو (۱۳۴۵ ه.ش) 💠 وقوع حماسه خونین پاوه و شهادت بیش از ۱۰۰ نفر از پاسداران توسط ضد انقلاب (۱۳۵۸ ه.ش) 💠صدور پیام حضرت امام خمینی (ره) برای پایان دادن به غائله پاوه (۱۳۵۸ ه.ش) 💠شهادت شهید امیرحسین صاحب‌هنر (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۶۱ ه.ش) 💠شهادت شهید غلامعلی چرخنده مسؤول امور مالی تیپ ۲۱ امام رضا (ع) (استان گلستان، شهرستان گرگان) (۱۳۶۵ ه.ش) 💠شهادت شهید شاهرخ سلیمان‌پور (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۷۱ ه.ش) 🔮 🔮
💠 خاطره ای از "شاهمردون" ، بسیجی آزاده ✍ قد بلند و قامت کشیده و بسیار لاغری داشت پیرمرد، اسمش شاهمردان بود، با آنکه 50 سال داشت ولی موهای سفید او پیرتر نشانش می داد. خوش اخلاق بود و خیلی خجالتی، سواد چندانی هم نداشت. از روستاهای دور افتاده استان فارس به جبهه آمده و اسیر شده بود. اولین بار بوده که جبهه می آمده و هیچ چیز از فنون جنگ نمی دانست. بیشتر عمرش را با گله های گوسفند سپری کرده بود. هر چقدر از جنگ چیزی نمی دانست، از لبنیات و کشک و دوغ و ماست، و زایمان گوسفندها و نگهداری از آن ها، کلی اطلاعات داشت. برای ما مجردها درک شرایط متاهل ها در عراق و اسارت، واقعا مشکل بود. می پرسیدم "شاهمردون! دلت تنگ بچه ها و خانواده ات نمی شه؟" با لهجه شیرین شیرازی می گفت "نه زیاد، تنها پسر آخریم که خیلی کوچیک بود دلم برا او تنگ میشه!" البته الکی می گفت، دلش برای همه خانواده اش تنگ می شد! وقتی از خانواده اش می گفت، رنگ صورتش قرمز می شد. انگار خجالت می کشید. می گفت چهار پسر داشته، اما این آخری "شاهمیرزا" چیز دیگری بوده! شاهمردون گاهی وقت ها هم خیلی بی تاب و طاقت می شد. وقتی عراقی ها می گفتند ما موافق آتش بس و تبادل اسرا هستیم ولی مسئولان ایران قبول نمی کنند! دلش حسابی پر می شد. از من می پرسید: "ایی آقوی خمینی آخه چرو آتیش بست و تبادل اسرا، قبول نمکنه؟" می گفتم "شاهمردون جان، اینا همش دروغه که عراقیا میگن، تو باور کردی؟" می گفت " نه والو، مو خودمم پیش خودم همی می گفتم" شاهمردونِ ساده دل، فکر می کرد همه دنیا راست می گویند! همین بود که تا دروغ دیگری از عراقی ها می شنید باز دلش آشوب می شد. ✍ هر وقت غذا نمی خورد و شوخی نمی کرد و گوشه می گرفت، می دانستم باز مرغ دلش پر زده رفته وسط روستا. بهانه اش پسر کوچکش بود، ولی او دلتنگ همه شده. خانمش، که می گفت "حالا می دونم خیلی اذیته"، دخترهایش که کمتر از آن ها می گفت، هر چهار پسرش، حتی برای گوسفندهایش دلتنگ می شد! - یعنی درست غذاشون می دن ای زبون بسته ها رو...؟ واقعا گاهی نصفه شب ها نگران آب و علفِ آن زبان بسته ها هم می شد! می گفتم "شاهمردون! تو غذا نخوری چه فایده ای برا اونا داره؟" می گفت "نه والو، نمتونم بخورم... خو بد دیدُم" چهار سال از عمر شاهمردان در بی خبری و مفقودی گذشت، دندان هایش یکی یکی می افتادند، سرش از موهای سفید خلوت تر شده بود، چانه اش لاغرتر و تکیده تر، بدن ضعیفش بی رمق تر، و هنوز از صلیب خبری نشده بود و خانواده اش خبر زنده بودنش را نداشتند. نه نامه ای می رفت و نه نامه ای می آمد. همین هم بیشتر عذابش می داد. می دانستیم ماموران صلیب سرخ جهانی، با همه پرستیژ و کبکبه و دبدبه شان، فقط در چارچوبی که حکومت عراق و صدام برایشان تعیین کرده کار می کنند، نه یک ذره بیشتر! و اردوگاه های اسرای تکریت و شاهمردونِ دلگرفته، و خانواده بی نوایش، در چارچوب کاریِ آنها نیستند! صلیب سرخ نه پیگیری کرد و نه پایش را به اردوگاه 11 گذاشت، تا موقع تبادل اسرا، در شهریور 1369.
مجموعه مادران انتظار پهلوونای محله رفتن و موندن و کوه خاطرات اونا که توی بهشتن اما طول عمر مادراشون
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهدا #شهید_سردار_غلامحسین(حمید)_عارف
💢◇◆_•°_💎_•°_◆◇💢 حمید عارف کیست⁉️ ❇️یكی از شهدای گمنام عملیات رمضان كه هنوز هم آنطور كه باید معرفی نشده «حمید عارف »، فرمانده عملیات سپاه داراب ـ فارس است كه تولد و شهادت او روایتی خواندنی است كه از عشق و ارادت او به مولای متقیان علی (علیه السلام ) حكایت دارد. حمید عارف به سال 1336 هجری شمسی ، مصادف با روز ولادت امام العارفین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام ) در خانواده ای مذهبی در شهرستان داراب متولد شد. 💠خانواده ای كه در رعایت حلال و حرام و پرهیز از موارد شبهه ناك زبانزد مردم بودند. وی با شروع دوران دبیرستان ، روزها به كار جوشكاری در كنار پدر مشغول شد و شبانه به تحصیل پرداخت . پس از اخذ دیپلم در سال 1355 در دانشسرای راهنمایی شیراز پذیرفته شد، ولی پس از گذشت یك سال از تحصیل و شروع انقلاب به طور فعال و تمام وقت به جمع نیروهای مبارز پیوست 🌀شهید عارف به گفته دوستان دوران تحصیلش از جمله كسانی بود كه قبل از شروع انقلاب در جریان های سیاسی شهر كه مركز آن كتابخانه ولی عصر(عج) بود، حضوری فعال داشت . یكی از دوستان وی در این خصوص چنین می گفت : «وقتی با حمید برای درس خواندن به باغ های اطراف شهر می رفتیم او با درست كردن كاغذهای كوچك بر روی آنها شعار مرگ بر شاه می نوشت و در بین راه دانش آموزان و مردم پخش می كرد.» ✴️شهید عارف به علت فعالیت های سیاسی ، محكوم به زندان شد و مدتی را در زندان رژیم پهلوی سپری كرد. از معلمی تا پاسداری شهید عارف پس از اتمام دوران تحصیل در دانشسرا به شغل معلمی در روستاهای داراب پرداخت و در مدت كوتاهی منشأ خدمات بسیاری در زمینه های مختلف در منطقه وسیع «خسویه» شد. <>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> ✍ڪانال امام خامنه اے و شهدا 💢◇◆_•°_💎_•°_◆◇💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌مفسدین با اساس اسلام مخالف هستند‌...
| ✨✍🏻 💕خُدایآ مَرا بسوزانـ استخوان هایم را خُرد کن خاکستـرم را بہ بـاد بـسپـار ولے... لحظہ اێ مرا از خود وامسپار✋🏻 🌸
✍حتما صحفه اینستاگرام خودتون رو حمایت کنید و همراه ما باشید با♨️ مطالب متفاوت و ناب💯 ✳️ #برای_شهدا_رسانه_باشیم https://www.instagram.com/khamenei_shohada.ir 💟صحفه اینستاگرام خامنـــه اے شهــــدا💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسانتر نگاهم کن 🌹 من تا عشق !🌹 بیشتر نخوانده ام ...🌹 💎
▪️بار دگر غمے تازه دیده است داغے دگر به جان و دل او رسیده است ▪️تنها مدینہ نیست ڪہ در و ماتم است ماتم نشین و غم زده هر آفریده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5_6138826331317603325.mp3
4.96M
به مناسبت شهادت امام باقر(عليه السلام) .🎤🎤 🔈🔈 . 🗒امشب با اذن رب خالق🔮 . 🔊 📀📀
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ ❦ شهید ◈ ولادت: ۱۳۴۴ ◈ شهادت :۱۳۶۷ ↶ مسئولیت:معاون گردان امام حسن مجتبی(ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا :شلمچه http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
بصیـــــــــرت
˙·‌•°❁ #شهید_شناسی ❁°•·˙ ❦ شهید #جواد_رسولی ◈ ولادت: ۱۳۴۴ ◈ شهادت :۱۳۶۷ ↶ مسئولیت:معاون گردان امام
🔸❧•❈‌•🔶•❈•❧🔸 ‌ ‌ ‌ •✦✧ نـامہ✧✦• ‌❈⇠ برادران و خواهران حزب الله و امت شهید پرور؛ مواظب باشید قضیه عاشورا دوباره تکرار نشود و نگذارید خدای ناکرده حسین زمان تنها بماند که انشاءالله این چنین نخواهد شد. ❈⇠ ‌ ای برادران و ای پاسداران، که همچون ماهی در دریای خروشان و بی کران بسیجیان عاشق غوطه ورید، طوری حرکت کنید که بی آب نمانید که در آن صورت توان مقاومت نخواهید داشت و توجه داشته باشید شهدا رفتند و روز به روز از کنار شما می روند، ولی مسئولیت شرعی و انسانی شما را دو چندان می کنند. ❈⇠ ‌ طوری نباشید که فردای روز قیامت در پیشگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی (ع) و ابا عبدالله الحسین (ع) و شهدا شرمنده باشید. آن روز  پشیمانی سودی نخواهد داشت. ❈⇠ با اتحاد و یکپارچگی زیر لوای پرچم توحید به رهبری امام امت، نائب بزرگوار امام زمان بیائید. همچون سیلی خروشان و بنیان کن، اساس حکومت های جور و ستم را از بیخ و بن برکنید. نگذارید اجانب داخلی و خارجی، انقلاب عزیز و گران بهای اسلامی ایران را از بین ببرند. ❈⇠ ‌ قدر این رهبر عظیم الشأن انقلاب را بدانید که شیرینی زندگی ما، وجود رهبرمان است. به دوستان و فامیل ها و به ویژه پاسداران عزیز سفارش می کنم دست از انقلاب و امام (ره) برندارند و راه شهدا را تا پیروزی نهائی ادامه دهند که عزت و شرف ما در راه جهاد مقدس است. 🌹هـدیه نثـار ارواح طیبـه شـهدا و امـام شـهدا صلواتـــــ ★°•°•°•°❈°•°•°°•°•°❈°•°•°•°★ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی امام خامنه اے وشهدا🔮
بصیـــــــــرت
#روز_شمار_دفاع_مقدس (۲۷ مرداد) 💠ولادت شهید عباسعلی جوهری‌نعیمی (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۳ ه.ش)
(۲۸ مرداد) 💠کودتای آمریکا برای بازگرداندن محمدرضا شاه به قدرت (۱۳۳۲ ه.ش) 💠ولادت شهید محمد عمویی بیجاربنه (استان گیلان، شهرستان لنگرود) (۱۳۳۷ ه.ش) 💠فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان توسط مزدوران رژیم پهلوی (۱۳۵۷ ه.ش) 💠پاکسازی پاوه از ضد انقلابیون توسط سپاه، ارتش و پیشمرگان مسلمان کرد (۱۳۵۸ ه.ش) 💠تشکیل نخستین مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی با پیام امام خمینی (ره) (۱۳۵۸ ه.ش) 💠شهادت شهید مانده علی حامدآبادی بیدگلی (استان اصفهان، شهرستان بیدگل) (۱۳۶۱ ه.ش) 💠ولادت شهید مدافع حرم ابوذر امجدیان (استان کرمانشاه، شهرستان سنقر) (۱۳۶۵ ه.ش) 💠شهادت شهید محمدحسن طالعی‌اردکانی (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۶۵ ه.ش) 💠شهادت شهید بهمن قره حسنلو (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۶ ه.ش) 💠ولادت شهید سیدعلی ناستی (۱۳۷۲ ه.ش) 💠شهادت شهید حسین غفاری‌نژاد (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۸۹ ه.ش) 💠شهادت شهید مدافع حرم علی زاده‌اکبر (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۹۲ ه.ش) 💠شهادت شهید مدافع حرم هادی باغبانی (استان مازندران، شهرستان آمل، روستای داربدین روشن) (۱۳۹۲ ه.ش) 💠شهادت شهید مدافع حرم اسماعیل حیدری (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۹۲ ه.ش) 💠شهادت شهید مدافع حرم محسن حیدری (استان اصفهان، شهرستان خمینی‌شهر) (۱۳۹۲ ه.ش)
بصیـــــــــرت
💠 خاطره ای از "شاهمردون" ، بسیجی آزاده #قسمت_اول ✍ قد بلند و قامت کشیده و بسیار لاغری داشت پیرمرد، ا
💠 خاطره ای از "شاهمردون" ، بسیجی آزاده 👈 ادامه ✍ آن روزها ما آنقدر خوشحال بودیم که وقتی نماینده های صلیب آمدند، انگار فرشته های نجات مان آمده بودند. یادمان رفت 20 هزار اسیر بدون رسیدگی آن ها و بدون سرکشی شان، سال ها در عراق زجر و سختی کشیده بوده اند، و آن ها ککشان هم نگزیده بود... آن روز ما بال بال می زدیم برای رسیدن به مامور صلیب و پاسخ به تنها سئوال شان که طبق روال می پرسیدند؛ - آیا می خواهید به ایران بروید؟ و ما باید می گفتیم "بله" تا برویم و سوار اتوبوس، راهیِ ایران شویم. ولی شاهمردون انگار قهر کرده بود. ابروهایش را در هم کشیده و گوشه ای تنها نشسته و به فکر رفته بود! رفتم گفتم شاهمردون دیگه تمام شد. بیا تا صلیبیا نرفتن... ولی شاهمردون نه خوشحال بود و نه از جایش بلند می شد! شاهمردون بعد از 4 سال بی خبری مطلق و دوری، خجالت می کشید برگردد پیش زن و بچه اش. الان فکر کرده اند شهید شده و کلی مراسم در روستا گرفته اند برایش. حتما گوسفندهایش را هم فروخته اند. اگر خانمش فکر کرده شاهمردون شهید شده و... لعنت به شیطان. دو سه نفری دستهایش را گرفتیم و آوردیمش پیش ماموران صلیب، تا فقط یک "بله" بگوید و برود برای بستن ساکش. اما شاهمردون بله نمی گفت! تصمیم گرفته بود همه ظلم های چهار سال مفقودی اش را برای آنها توضیح دهد. اینکه چقدر بچه های بیگناه در اردوگاه کتک خوردند و شهید شدند و سئوال که چرا هیچ مسئولی از صلیب نیامد؟ اینکه چقدر اسرای مفقود گرسنگی و سختی کشیدند و صلیبی که باید می آمد هیچوقت نیامد... شاهمردون تند و تند و عصبانی با همان لهجه شیرازی اش حرف می زد و سئوال می کرد و صلیبیِ خوش تیپِ سرخ و سفید و کراواتی، که ظاهرا چیزی از حرف های او نمی فهمید، با تعجب نگاهش می کرد و به دوستش می گفت: Meybe he doesn't want to go Iran!! فکر می کنم نمی خواهد برود ایران!! اردوگاه ساکت شده و همه منتظر بودیم سرانجام کار را ببینیم. شاهمردون هم بی توجه به بی تفاوتی صلیبی ها و اصرارِ ما برای سکوتش، حاضر نبود آرام شود. - حالا اَی بابوی خودت تو عراق بود، اَی کاکوی خودت تو عراق بود، 4 سال می ذوشتینش بی خبر از بچه هاش... نامردا! اَی یه نامه برده بودین اَ ما، برا بچه هامون، چی شده بود حالو؟ بی....! یه سوال هم نمکنین ما چیطو زنده ایم هنو؟ او بچا که اسیر شدن و حالو نیسن کجان؟" و داد و هوار می کشید: "شما دین و ایمون دارین؟ شما هم همدست عراقی هائین..." مامور صلیب فقط خودش را عقب تر می کشید و دوباره می گفت: Only Yes or No - فقط بگو بلی یا نه! شاهمردون هم که ول کن نبود؛ - "ها والو، بعد 4 سال اومده میگه بوگو "ها" بُر سوار! بیذارین بگم چی چی سرمون اُوردن ای بی پدر مادرا..." من که دیگه داشت گریه ام می گرفت فقط التماسش می کردم: "شاهمردون! جانِ شاهمیرزات، جان مادرت، بگو "ها" برو سوار شو... تو رو خدا بی خیال شو، چه وقت دعوا و سئوال کردنه، اینا همه چی رو خودشون می دونن... می دونن که ظلم کردن به بچه های بی گناه و بی پناه، خدا هم که همه چی رو می بینه، یعنی میگی نمی زنه به کمر ظالما... سال هاست از شاهمردون بی خبرم دلم برای سادگی ها و صداقتش تنگ می شود راستش حتی نمی دانم روستایش کجاست حتما که روستای آرام و زیبایی است! نمی دانم وقتی آزاد شده پسر کوچکش، شناخته او را؟ گله گوسفندش را نگه داشته بودند برایش؟ هنوز خواب های بد می بیند نصفه شب ها؟ باز دلش نگران گوسفندهایش می شود؟ شاهمردون بر خلاف ما که ادعای باسوادی و شهر نشینی داشتیم پر بود از سئوال، و باید جواب سئوال هایش را حتما می گرفت. او چارچوب و پرستیژ و از این چیزها بلد نبود. دنیا برایش صاف و ساده بود. می پرسید صدام دیوانه بود، چرا صلیب کاری نکرد! چرا دنیا ساکت بود، چرا خیلی ها، حتی مسئولین بی تفاوتِ سرنوشتش بوده اند. و او جواب می خواست! شاهمردون هنوز هم لابد خیلی سئوال ها دارد، خیلی حرف ها دارد، عصبانی که بشود حتما داد و بیداد هم می کند. به نظر او همه باید جواب بدهند...! نمی دانم می توانیم روستایی شویم مثل "شاهمردون"! —پایان