🌿تاثیرکلام(قسمت دوم)
📣مهدی فریدوند
🌸گفتم: آخه بچه هاي همان فدراســيون خبر دادند... پريد تو حرفم و گفت:
آدرس منزل اين آقا رو داري؟ گفتم: بله هست.🌸
🌸ابراهيم ادامه داد: بيا امروز عصر بريم در خونه اش، ببينيم اين آقا كيه، حرفش چيه!🌸
🌸من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه.
عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتيم.🌸
🌸آدرس او بالاتــر از پــل ســيد خندان بــود. داخل کوچه ها دنبــال منزلش
ميگشــتيم. همان موقع آن آقا از راه رســيد.🌸
🌸از روي عکســي که به گزارش
چسبيده بود او را شناختم.
اتومبيل بنز جلوي خانه اي ايستاد. خانمي که تقريباً بيحجاب بود پياده شد.🌸
🌸و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشين وارد شد.
گفتم: ديدي آقا ابرام! ديدي اين بابا مشکل داره.🌸
🌸گفت: بايد صحبت كنيم. بعد قضاوت کن.
موتور را بردم جلوي خانه و گذاشتم روي جک. ابراهيم زنگ خانه را زد.🌸
🌸آقا که هنوز توي حياط بود آمد جلوي در.
مردي درشــت هيکل بود. با ريش و سبيل تراشيده.🌸
🌸 با ديدن چهره ما دو نفر
در آن محله خيلي تعجب کرد! نگاهي به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟!🌸
🌸باخود گفتم:اگر من جای ابراهیم بودم حسابی حالش را می گرفتم.🌸
🌸اما ابراهیم با آرامش همیشگی،در حالی که لبخند می زدسلام کرد وگفت:ابراهیم هادی هستم وچند تا سوال داشتم،برای همین مزاحم شما شدم.🌸
🌸آن آقا گفت:اسم شما خیلی آشناست!همین چند روزه شنیدم،فکر کنم تو سازمان بود.بازرسی سازمان،درسته?!🌸
🌸ابراهیم خندید وگفت:بله
بنده خدا خیلی دست پاچه شد.
مرتب اصرار می کرد بفرمایید داخل.🌸
🌸ابراهیم گفت:خیلی ممنون،فقط چند دقیقه با شما کار داریم ومرخص می شویم.🌸
🌸ابراهیم شروع به صحبت کرد.حدود یک ساعت مشغول بود،اما گذشت زمان را اصلا حس نمی کردیم.🌸
🌸ابراهیم از همه چیز برایش گفت.از هر موردی برایش مثال زد.🌸
🌸می گفت:ببین دوست عزیز،همسر شما برای خود شماست،نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!🌸
🌸می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد!🌸
🌸یا اینکه،وقتی شما مسئول کارمندها در اداره هستی نباید حرف های زشت یا شوخی های نامربوط،آن هم با کارمند زن داشته باشید....
ادامه دارد....
کتاب سلام بر ابراهیم
#کانال_بصیرتی_شهدایی_خامنه_ای_شهدا
@khamenei_shohada
سلام
نمیدونم چرا اون گروه متوقف شده و پیام نمیشه گذاشت
لطفا دوستان رو به این گروه دعوت کنید.یاعلی
با یاد پرسـ🌷ـتوها👇
http://eitaa.com/joinchat/1309278217G906cdd6520
بصیـــــــــرت
#شهید مدافع حرم سید مجتبی ابوالقاسمی @khamenei_shohada
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
دوستان شهید مدافع حرم سید مجتبی ابوالقاسمی با تک مصرعی که همیشه سید زیر لب زمزمه می کرد آشنا هستند و با آن خاطرات زیادی دارند.سید مجتبی همیشه زیر لب می گفت: «شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام...» دی ماه سال 1393 بود. روبروی سید مجتبی نشسته بودم و و با او حرف می زدم. ساعت 21 سید گفت: «بزن شبکه یک تا اخبار رو نگاه کنیم.» مشغول نگاه کردن اخبار شدیم که خبر شهادت "جهاد مغنیه" رزمنده جوان حزب الله لبنان و فرزند شهید عماد مغنیه از فرماندهان نامدار مقاومت اسلامی لبنان اعلام شد.
نگاهم به سید مجتبی بود که داشت با تسبیح ذکر می گفت. بعد از شنیدن خبر به یکباره حال سید عوض شد. اشک در کنار چشمانش حلقه زده بود. حسرت جاماندن از قافله شهدا در چهره ی سید موج می زد و با تسبیح مشکی که به دست گرفته بود،چند بار به پای خودش زد و با صدای لرزان گفت: «شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام ... »
🕊💕🕊💕
🎯 #کـــانال_خامنه_اے_شهدا
@khamenei_shohada
#روز_شمار_دفاع_مقدس
🗓 ۱۳ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ هجری شمسی
• ولادت شهید ابراهیمیان اردکانی (استان یزد، شهرستان اردکان) (۱۳۴۲ ه. ش)
• شهادت شهید عبدالحمید حسینی (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت شهید محمدرضا موحد دانش معاون گردان سلمان فارسی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت شهید سید حسن زارعی (۱۳۶۴ ه. ش)
• شهادت شهید تفحص محمد پازوکی طرودی (استان سمنان) (۱۳۹۵ ه. ش)
• شهادت شهید تفحص علیرضا شمسیپور (استان همدان) (۱۳۹۵ ه. ش)
#کانال_خامنــه_اے_شهـــدا
http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
چه میجویی؟
آرامش؟
آرامش نه در بالشت پر است
ونه در قرص های آرامبخش
آرامش را درلابه لای نگاه پرمعنای شهدا بجوی !!!!
نگاهی از جنس عشق ...
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢
📗کتاب بسیار جذاب " #من_زنده_ام " اثر #معصومه_آباد
✔️از امروز با #داستان_صوتی این کتاب در خدمت عزیزان همراه در کانال
❀●°خـامنـــــه اے شهـــــــدا°●❀
هستیم...
🔶⇦کتاب من زنده ام نوشته معصومه آباد است. که موضوع آن مربوط به سالهای جنگ و دوران اسارت 4 زن ایرانی است. در بخشی از این کتاب می خوانید:
«این کتاب در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگویی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
🔻سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از #دختران_امام_خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید!»
#من_زنده_ام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎯ڪانال بصیرتـی و شهدایـی خامنــه اے شهـــــدا
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
هدایت شده از مدیر
4_646301975712891387.mp3
180.4K
•✦✧@KHAMENEI_SHOHADA ✧✦•
⇦ مقدمه
#من_زنده_ام
خاطرات اسارت معصومه آباد
⇍⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇏
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#شــعــرے_از_مــقــام_مــعــظــم_رهبــرے
#خــطــاب_بــه_حــضــرت_ولــے_عــصــر_عــجــ
منــ از اشــڪــے ڪــه مــیــریــزد ز چــشــم یــار مــیــتــرســمــ
از آن روزے ڪــه مــولــایــم شــود بــیــمــار مــیــتــرســم!
همــه مــانــدیــم در جــهلــے شــبــیــه عــهد دقــیــانــوســ
مــن از خــوابــیــدن مــهدے درون غــار مــیــتــرســم!
رها ڪــن صــحــبــت یــعــقــوب و ڪــورے و غــم و فــرزنــد
مــن از گــردانــدن یــوســف ســر بــازار مــیــتــرســم!
همــه گــویــنــد ایــن جــمــعــه بــیــا امــا درنــگــے ڪــنــ
از ایــنــڪــه بــاز عــاشــورا شــود تــڪــرار مــیــتــرســم!
ســحــر شــد آمــده خــورشــیــد امــا آســمــان ابــریــســتــ
مــن از بــے مــهرے ایــن ابــرهاے تــار مــیــتــرســم!
تــمــام عــمــر خــود را نــوڪــر ایــن خــانــدان خــوانــدمــ
از آن روزے ڪــه ایــن مــنــصــب ڪــنــم انــڪــار مــیــتــرســم!
طــبــیــبــم داده پــیــغــامــم بــیــا دارویــت آمــاده اســتــ
از آن شــرمــے ڪــه دارم از رخ عــطــار مــیــتــرســم!
شــنــیــدم روز وشــب از دیــده ات خــون جــگــر ریــزد
مــن از بــیــمــارے آن دیــده خــونــبــار مــیــتــرســم!
بــه وقــت تــرس و تــنــهایــیــ،توهســتــے تــڪــیــه گــاه مــنــ
مــرا تــنــها مــیــان قــبــر خــود نــگــذار،مــیــتــرســم!
دلــت بــشــڪــســتــه از مــنــ،لــڪنــاے دلــدار رحــمــے ڪــنــ
ڪــه از نــفــریــن و عــاق والــدیــن بــســیــار مــیــتــرســم!
هزاران بــار مــن رفــتــمــ،ولي شــرمــنــده بــرگــشــتــم
ز هجــرانــت نــتــرســیــدم ولــے ایــن بــار مــیــتــرســمــ!
#ســیــد_عــلــے_خــامــنــه_اے
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@khamenei_shohada
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
هر دو سید
هر دو مصطفے
هر دو موسوی
هر دو ۲۰ ساله
هر دو مدافع حرم
یکی ایرانی و دیگری افغانی
سمت راست #شهیدسیدمصطفےموسوی (ایرانی) سمت چپ #شهیدسیدمصطفےموسوی (افغانی)
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
هدایت شده از مدیر
4_646301975712891388.mp3
3.66M
•✦✧ @KHAMENEI_SHOHADA ✧✦•
1⃣⇦ قسمت اول
#من_زنده_ام
خاطرات اسارت معصومه آباد
⇍⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇓⇏
بصیـــــــــرت
#شهید مسعود عسکری @khamenei_shohada
#کلام_شهید
یه روز با مسعود در مورد گناه کردن
افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا
که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست
صحبت میکردیم.
مسعود می گفت:
ما نباید به گناه نزدیک بشیم و
باید برای خودمون ترمز بذاریم.
اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه
ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا
گناه فاصله ای نداریم.
پس باید برای خودمون چند تا ترمز
و عقب گرد موقع نزدیک شدن به گناه
بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم
#شهید_مسعود_عسگری
@khamenei_shohada
خواستم عاشقانه بنویسم
نتوانستم ...
خواستم از دردها بگویم ...
نشد ...
خواستم دلتنگی را روایت کنم ...
توانش نیست ...
خواستم لیاقت را شرح دهم ...
شرحی نداشت!
خواستم جاماندن را توضیح دهم ...
واژه ی نیافتم...
خواستم و خواستم و اما ،
شهدا ، دوستتان دارم
و این را بدانید .
#همین.
عکس نوشت:
شهیدان جاویدالاثر محمد بلباسی و رحیم کابلی
@khamenei_shohada
4_646301975712891394.mp3
4.81M
•✦✧ @KHAMENEI_SHOHADA ✧✦•
#صوتی
2⃣⇦ قسمت دوم
#من_زنده_ام
خاطرات اسارت معصومه آباد
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
#نذر_پرچم_مهدوی
.
نذرهای خود را برای آماده سازی #ظهور بنا بگذارید و نیت کنید.
واقعا تأسف برانگیز است در سرزمین #مهدی دوستان برای مراسم مهدوی پرچم پیدا نکنی.
بر همین اساس بر آن شدیم تا #طرح_نذر_پرچم_مهدوی را که شخصی و اصلا و به هیچ وجه اجباری و بایدی درش نیست را شروع کنیم و در کنار دیگر #نذر هایمان این نذر زیبا را #نهادینه کنیم.
نیت کنید و #نذورات خود را تهیه و به #مساجد و #هیأت محل تحویل دهید
با خودت هیچ گفته ای یک بار
#دختر نازدانه ای داری؟
بین این #سوره_های #زندگی ات
#کوثر #عاشقانه_ای داری؟
. .
شهید مدافع حرم «سید مهدی حسینی» در سال ۱۳۵۹ چشم به جهان گشود و ساکن تهران بود. وی در روز ۱۳ مهرماه ۹۵ همزمان با دومین روز ماه محرم بر اثر انفجار یک کامیون انتحاری در حومه حلب توسط تروریستهای تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل شد
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
# شهید محمد کامران @khamenei_shohada
ارزوی شهادت
شهید محمد کامران خیلی با معنویات مانوس بودن و خصلت بهشتی همراه داشتن.ایشون شب ها با گریه در نماز شب از پروردگار متعال شهادتش رو گرفت. خیلی خوش اخلاق بودن. مدام میگفتن وصلت با سادات و خانواده حضرت زهرا خدایی نکرده اجازه بد رفتاری با همسر رو به ادم نمیده همچنین احترام زیادی برای والدین من داشتن و هر وقت ایشون صله رحم میکردن دست پدر و مادرم رو میبوسیدن
بار آخری که اعزام شدن از ماموریت تماس گرفتن که ساداتم فقط به عشق شهادت آمده ام و دل از تعلقات دنیایی کندم میخواهم شما هم این جوری باشی بهم قول میدید؟ منم گفتم چشم ولی به یه شرطی اگه شهادت نصیبتون شد به منو هم باخودتون ببرید و قول شفاعت بهشت رو بهم بدید ایشون هم قبول کردن...
اما خبری از قول و قرارمون نشد😔 من توی نماز هام برای شهادت جفتمون دعا میکردم
@khamenei_shohada
حاج قاسم سلیمانی
در یک عملیات چند گردان به طور مشترک در عملیات شرکت کرده بودند و همه گردان ها به جز گردان فاطمیون شکست خورده بودند . از حاج قاسم سلیمانی سوال کردند که نبرد را ادمه بدهیم یا عقب نشینی کنیم ؟
حاج قاسم گفت : آقای توسلی در عملیات هستند ؟
گفتیم : بله . حاج قاسم گفت : پس ادامه بدهید که ان شالله پیروزید
@khamenei_shohada
#کانال بصیرتی شهدایی خامنه ای شهدا
شهرت در گمنامیست #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
🍀🌸آهــای رفیـــــق مبــادا در پیــچ و خــم زنـدگـی #شهــــــدا رو فــــراموش کنیــــم.🌸🍀
یادمان هست که مدیــون #شهـــیدان هســتیم..
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بهترین و زیباترین استیکرهای روز
http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
#سیره_عملی
سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
#سیره_عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
روز سوم عمليات بود. حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد.
سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
#یادش_باصلوات
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88