eitaa logo
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
308 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
213 ویدیو
3 فایل
اینجا گروهی از خبیثان خاورمیانه جمع شدند تا خباثت خونت رو اندازه بگیرند😎 امیدوارم آماده تست های خبیثانه باشی❤️‍🔥 . شروع نشر خباثت: 14\5\02 . قیمت ورود به باشگاه: اندکی خباثت!) بدون رحم🔪 خواندن رمان بدون عضویت ممنوع❌ همسایگی و‌ تبادل: @Misaagh_278
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥 #ققنوس #قسمت‌صد‌و‌بیست‌و‌پنجم آقا
❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥 صدای گوش خراش بوق همه را محکوم به سکوت میکرد. چند بار نگاهش را بین محمد، تلفن و بقیه اعضای داخل خانه چرخاند. گیج و با کلی سوال جدید در ذهن چشمانش را بر روی محمد متوقف کرد. داستان چیست؟ حق با کیست؟ کیست که محمد دنبالش میگردد؟ محمد آرام عقب عقب رفت. آقا قاسم با دیدن حال پریشان محمد و نوع صحبت کامران دلشوره عجیبی گرفته است. اگر حق با محمد و او اشتباه کرده باشد چه؟ محمد آرام چیزی را زمزمه میکرد: ع... عراق... به یک باره گویا محمد را برق گرفته باشد. بی هیچ حرفی از خانه خارج شد. کفشانش را با سرعت پوشید و همانطور که از پله ها پایین می امد با رسول تماس گرفت. محمد: سلام... سریع همه بچه ها رو اتاق جلسه جمع کن... تا من میام سمت خونه... همه اومده باشند... رسول: سلام... چیزی شده؟... محمد: میام میگم... حالا به موتور خود رسیده است. تماس را قطع کرد. کلاه کاسکت را روی سر گذاشت و راه افتاد. بعد از گذراندن چند خیابان وارد کوچه ای شد. کمی جلو تر به پلاک 18 رسید نگاهی به اطراف کرد. آرام از موتور پیاده شد. انگشت اشاره دست راست خود را روی زنگ قرار داد و سه بار فشار داد. در باز شد. چند قدم به جلو رفت و بعد از بستن در به راه خود ادامه داد. یک خانه ویلایی. در چوبی قدیمی را باز کرد. تمامی افراد تیم( رسول، داوود، سعید، مهدی، خانم۱۷۲ ) و حتی آقای عبدی و آقای شهیدی هم حضور دارند. همه به احترامش برخواستند. محمد با نگرانی و اضطرابی که تمامی وجودش را فرا گرفته است گفت: سلام... آقای عبدی: سلام... چی شده محمد؟... محمد: حامد... آقا حامد پیش کامرانه... رسول: شوخیت گرفته توی این هیرو ویری؟... نگاه های متعجب و بهت زده ی اعضا بین آقای عبدی و محمد رد و بدل می شد. محمد: نه آقا... واقعا کامران پیشه... عهههه حامد پیش کامرانه... آقای عبدی: باشه محمد... آروم باش... آرامش خودت رو حفظ کن تا ببینیم چیکار میتونیم بکنیم... اندکی مکث کرد و ادامه داد: خودت فکری نداری؟... محمد: عراق... آقای عبدی: آره... مگه از طریق عراق بتونیم ردی ازش پیدا کنیم... فردا صبح ساعت ۶ با پرواز تهران_نجف میری عراق... محمد: من آقا؟... آقای عبدی: آره خوت باید بری... و همچنان تمامی حاضرین متعجب به محمد و آقای عبدی می نگریستند. آقای عبدی: فعلا برو خونه... * ❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥
بچه ها همونطور که میدونید، یا نمیدونید و الان میفهمید رمان داره به جاهای حساس و سرنوشت سازش نزدیک میشه... و نوشتن پارت های پیش رو وقت و آرامش فکری زیادی میخواد... ولی متاسفانه من اخیرا درگیر یه سری امتحاناتِ خیلی خیلی خیلی بسیار مهم شدم که نمیتونم ازش بگذرم🚶‍♂ پس با عرض معذرت بسیار زیاد تا زمانی که یا کاملا برای امتحان آماده بشم یا امتحان بدم پارت نخواهیم داشت ولی مطمئن باشیم بلافاصله بعد امتحان حتتتتما جبران میشه و سه تا پارت در اختیارتون قرار میگیره🥲❤️‍🩹 برام خیلی دعا کنید... یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن: پرواز تهران_نجف:) پ.ن: فعلا برو خونه... پ.ن: من دیگه حرفی ندارم؛) جهت نظر دادن دو تا راه وجود
۱_ به دو دلیل... یک: ققنوس یک پرنده افسانه ایه که از آتش درست شده به قولی... دوم: همه این اتفاق ها و پرونده زیر دست یک نفر که بهش میگن ققنوس... این رو اولین قسمت های رمان هم گفتم... اصلا همه دنبال ققنوسن... ۲_ 💔:) حامد بدبخت بیچاره فلک زده... ۳_ ممنونننننننننننننننننننننننننن ۴_ بابا علیه نفر اول دنیا علیه:)
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن: پرواز تهران_نجف:) پ.ن: فعلا برو خونه... پ.ن: من دیگه حرفی ندارم؛) جهت نظر دادن دو تا راه وجود
۱_ فقط شکه خیال تو راحت ادامه نداره⛓:) ۲_ فاتحه تون رو بخونید هنوز تموم نشده اینطوری بگم تازه اولشه:) ۳_ فکر کرد... مسئله این است... ۴_ مودونوم🧨
چرا هی کم میشیم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن: پرواز تهران_نجف:) پ.ن: فعلا برو خونه... پ.ن: من دیگه حرفی ندارم؛) جهت نظر دادن دو تا راه وجود
۱_ منم میگم👋 ۲_ مهمون حرمت و احترام داره براش نمیتونه چیزی بگه و این که شوکه است... ۳_ بیچاره:) ۴_ محمد رو؟... تکراریه...