eitaa logo
حوزه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی علیه السلام
227 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
293 ویدیو
3 فایل
‌✍لینک جویین @Basij_Emam_hasan 🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍁🍃🍃 این کانال جهت اطلاع رسانی برنامه های حوزه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند رستگار نخواهند شد (سید شباب اهل جنه) 🏴 برگزاری مراسم شب ششم محرم حسینیه امام خمینی (ره) مورخه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ 🆔 @basij_emam_hasan
حضرت قاسم (ع) در حادثه عاشورا حدود 13 سال داشت. به قدری نورانی بود که می نویسند: کان وجهه شقه قمر. چهره اش مانند پاره ماه بود. پس از فرمایشات امام حسین (ع) در شب عاشورا و دادن وعده شهادت به یاران، قاسم بن الحسن (ع) با خود گفت : نکند چون سن من کم است این خبر شامل حال من نشود و من توفیق جانبازی در رکاب عمویم را نداشته باشم. لذا از امام حسین (ع) پرسید: عموجان آیا من فردا در زمره شهیدان خواهم بود؟ حضرت فرمودند: پسرم مرگ در پیش تو چگونه است؟ پاسخ داد: احلی من العسل، امام فرمود: آری به خدا قسم توهم فردا از جمله افرادی هستی که با من کشته میشوند خدمت عمو رسید و اجازه میدان خواست و حضرت امتناع کردند حضرت احراز زیادی نمودند، تا آنکه قاسم (ع) در خیمه گاه به مادرش متوسل شد. مادر نامه ای را که امام مجتبی (ع) پدر بزرگوارش نوشته بود به قاسم داد و گفت: پسرم، پدرت از این روز خبر داده و در این نامه چیزی برای عمویت نوشته که مشکل تو را حل خواهد کرد، آنرا به عمو بده. قاسم دستخط را به امام (ع) داد و اجازه میدان گرفت زره به تن مبارکش بود، وارد میدان شد و چنین رجز میخواند: "اگر مرا نمیشناسید من فرزند حسن سبط پیامبر برگزیده و امینم. در حمایت مولایم حسین (ع) می جنگم که مانند اسیر در میان مردمی است که خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نگرداند." جنگ نمایانی کرد تا اینکه عمربن سعد ازدی ضربتی بر فرق مبارکش فرود آورد و حضرت قاسم (ع) با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: یا عماه . امام صف دشمن را همچون شیری شکافتند و با قاتلین قاسم (ع) درگیر شدند لشگر دشمن به کمک یاران خود آمدند و در این میان پیکر نیمه جان حضرت قاسم (ع) لگدمال سم اسبان گردید. راوی میگوید گرد و غبار فرونشست امام بر بالین قاسم نشسته بود و آن جوان در حالیکه پاشنه پا به زمین میکشید در حال جان دادن بود و امام فرمود: برعمویت سخت است که او را بخوانی و نتواند تو را اجابت کند، یا اجابت کند آنگاه که دیگر فایده ای نداشته باشد.
هدایت شده از Linkcisco .ir
🏴مردان و زنان مومن دوست یکدیگرند، امر به نیکی و نهی از بدی می کنند برگزاری مراسم شب هفتم محرم حسینیه امام خمینی (ره) مورخه ۱۴۰۲/۰۵/۰۲ 🆔 @basij_emam_hasan
امام (ع) چرخی در میدان زدند و به محل استقرارشان (تل زینبیه) برگشتند. نیزه غریبی بر زمین زدند و با صوت حیدری فریاد برآوردند: آیا کسی هست از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستی در میان شما هست که درباره ظلمی که بر ما رفته است، از خدا بترسد؟... زنان حرم وقتی فریاد استغاثه حضرت را شنیدند، صدابه شیون و گریه بلند کردند، بعضی نوشته اند در این لحظه طفل شیرخوار سیدالشهدا (ع)خود را از گهواره بیرون انداخت و سبب شد همه خیام به ضجه و ناله بپردازند امام به خیمه گاه برگشتند و هنگام وداع دوم فرمودند: فرزند شیرخواره ام را بدهید تا با او وداع نمایم. از شدت عطش طفل دیگر رمقی نداشت و همانند ماهی از آب بیرون افتاده، دهان را باز میکرد و می بست. امام عبا بر دوش افکندند و عمامه بر سر گذاشتند. سوار بر ناقه شده وبه سمت میدان رزم رفتند. حمید بن مسلم نقل میکند: ما تصور کردیم حسین (ع) قرآن آورده تا ما را به قرآن قسم دهد. وقتی مقابل سپاه ایستادند و عبا را کنار زدند، همه دیدند امام حسین (ع) طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته و فرمودند: ای مردم اگر به من رحم نمیکنید، به این شیر خواره ترحم کنید، مگر نمی بینید از شدت عطش همانند ماهی تلظی میکند؟ عمر سعد رو به حرمله کرد و گفت: چرا پاسخ حسین را نمیدهی؟ حرمله بن کاهل اسدی تیری رها نمود که گوش تا گوش گلوی علی اصغر را در سینه امام حسین (ع) برید. امام دست خود را از خون گلوی علی اصغر پر کرده و به آسمان پاشیدند و فرمودند: خدایا تو خود حکم نما بین ما و مردمی که ما را دعوت نمودند تا ما را یاری کنند و اکنون ما را می کشند. در این حال هاتفی بین زمین و آسمان ندا داد: حسین! علی اصغر را به ما واگذار که در بهشت برای او دایه ای قرار داده ایم
حضرت علی اکبر (ع) که در واقعه عاشورا حدود 25 یا 28 سال داشت، برای کسب اجازه میدان رفتن از امام حسین (ع)، محضر پدر رفت. بلافاصله حضرت به او اجازه دادند. زن و بچه و اهل حرم متوجه میدان رفتن او شدند، همگی گرد او را گرفتند و در این میان دختر خردسال امام حسین (ع) در حالی که دست به دامن برادر شده بود، گفت: یاعلی ارحم غربت ابینا وارد میدان شد. جنگ سختی نمود و عده زیادی را کشت، تا این که ضجه مردم از زیادی کشته بلند شد. نزد امام (ع) بازگشت. عرضه داشت: ای پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن، توان مرا برد، آیا امکان تهیه آب هست؟ امام حسین (ع) گریه کردند و فرمودند: پسر عزیزم! اندکی دیگر بجنگ، بزودی جدت رسول خدا (ص) را دیدار می کنی و او جامی پر به تو می نوشاند که هرگز تشنه نشوی. به میدان بازگشت و جنگ نمایانی کرد. مره بن منقذ عبدی که در کمین حضرتش به سر می برد، نیزه ای رها کرد و فرق مبارکش را شکافت، حضرت تاب مقاومت نیاورد. سر بر شانه مرکب نهاد و خون او، دیدگان اسب را پوشاند و حیوان به سمت دشمن رفت، دشمنان علی اکبر را از زین به پایین کشیدند و با شمشیر و نیزه بدن مبارکش را مورد حمله قرار دادند، به گونه ای که بعضی می نویسند: فقطعو بالسیوف اربا اربا حسین (ع) بر بالینش آمد. صورت به صورت عزیزش نهاد، خون از چشم و دهانش گرفت و با او نجوا کرد: عزیزم! با من حرف بزن، خدا بکشد قومی که تورا کشتند، ای عزیزم این قوم چقدر بر خداوند رحمان گستاخند و بر شکستن حرمت رسول خدا (ص) جرات دارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ما كسانى هستيم كه علم قرآن، و بيان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هيچ‏يك از آفريدگان خدا نيست، زيرا ما محرم راز خداييم (ثاراالله - امام حسین -ع) 🆔 @basij_emam_hasan
بسم الله الرحمن الرحیم برپائی مراسم شب هشتم ابا عبدالله الحسین حسینیه حضرت خدیجه کبری (س) هئیت غم خانه بی بی رباب (س) پایگاه شهید عیسی رضائی سه شنبه مورخه ۱۴۰۲٫۵٫۳ ضمن آرزوی قبولی عزاداری عزیزان! 🆔 @basij_emam_hasan
برگزاری مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی با حضور بسیجیان و فرماندهی محترم حوزه امام حسن مجتبی (ع) حسینیه حضرت خدیجه (س) مورخه ۱۴۰۲/۰۵/۰۴ 🆔 @basij_emam_hasan
هم اکنون اجتماع هیات های مذهبی شهر پرند
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و یاران، حضرت عباس علیه السلام تنهایی و بی کسی امام را نتوانست تحمل کند. محضر امام (ع) رسید و رخصت میدان رفتن و جانفشانی خواست و عرضه داشت: برادرجان! اجازه میدان میدهی؟ امام حسین (ع) گریه شدیدی کردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار منی. عباس (ع) عرض کرد: سینه ام تنگی میکند و از زندگی سیر گشته ام. امام (ع) فرمودند: مقداری آب برای این طفلان تهیه نما. جناب قمر بنی هاشم (ع) مشک به دوش گرفت و روانه میدان شد. با سپاه حریف، درباره آوردن آب به خیمه ها سخن گفت. وقتی مایوس شد، نزد امام (ع) بازگشت و ظغیان و سرکشی دشمن را به عرض رسانید. در این حال صدای العطش کودکان فضای خیمه ها را پر کرده بود. سقا نگاهی به چهره معصوم کودکان انداخت و بدون تامل سوی شریعه فرات برگشت و به نگهبانان شریعه حمله کرد و جمع کثیری را کشت و وارد شریعه شد، دست زیر آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد، به یاد لبان خشکیده حسین و اهل بیتش افتاد و آب را برگرداند به شریعه. هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت برای محافظت از مشک به سمت نخلستان رفت و دشمن نیز به دنبالش. از هر طرف تیر و نیزه به سمتش پرتاب می کردند، تا اینکه زره از انبوه تیرها همچون خارپشت به نظر میرسید. ابرص بن شیبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشک را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگید و اینگونه رجز خواند: والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی در این هنگام دست چپ حضرتش را حکیم بن طفیل از مچ قطع کرد. مشک را به دندان های مبارک گرفته سعی میکرد آب را به خیام برساند. لذا خود را به روی مشک انداخت. در این حال دشمن تیری به چشم و تیری به مشک زد، حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد و او را بر زمین انداخت. عباس (ع) عرضه داشت: یا ابا عبدالله علیک منی السلام ای اباعبدالله بر تو سلام، مرا دریاب امام خود را به نعش برادر رسانید، وقتی قمر بنی هاشم در بالین امام حسین (ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: الان انکسر ظهری عباس الان کمرم شکست و چاره ام از هم گسست.
بعد از مدتی که امام (ع) کارزار نمود و هیچ کس قدرت مقابله با آن حضرت را نداشت، امام باقر (ع) میفرماید: از هفتاد و دو زخم بر پیکر امام (ع) وارد کردند. ایشان خسته شدند، لحظه ای برای استراحت ایستادند، ملعونی سنگی پرتاپ نمود و پیشانی مبارک حضرت را شکست، پس از اصابت سنگ به پیشانی امام (ع)، حضرت پیراهن را بالا زدند تا خون پیشانی را پاک کنند. در این لحظه حرمله تیر سه شعبه ای به سمت حضرت رها کرد و تیر به سینه حضرت نشست: آنگاه سر به آسمان بلند کردند و فرمودند: خداوندا تو میدانی این لشگر کسی را میکشند که جز او پسر دختر پیامبری برروی زمین نیست. مدتی پیکر نیمه جان امام روی زمین افتاده بود و کسی جرات نزدیک شدن به آن ذات نورانی را نداشت. هلال بن نافع میگوید: به خدا قسم کشته به خون آغشته ای را بهتر و خوشتر از او هرگز ندیده بودم و چنین با خدا نجوا میکرد: الهی رضا برضائک، صبرا علی قضائک یارب لا اله سواک... ای پناه پناه آورندگان، ای خدایی که همیشه هستی و پایان نداری، ای زنده کننده مردگان، ای کسی که بر اساس عمل او حکم می کنی، بین من و این مردم حکم کن که تو بهترین حاکمی و فرمود: تمام خلق را در راه عشق تو ترک کردم و راضی به یتیمی کودکان شدم تا تو را ببینم و اگر در راه عشقت مرا قطعه قطعه کنی، دلم به غیر تو اشتیاقی ندارد
🏴 گروهی خداوند را از روی میل به بهشت عبادت میکنند، که این عبادت تجارت کنندگان است و گروهی خدا را از ترس دوزخ می‌پرستند و این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را به سبب شایستگی می‌پرستند و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است. حضور نیروهای عملیات حوزه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی (ع) در برگزاری نماز جمعه ظهر عاشورا 🆔 @basij_emam_hasan