eitaa logo
🇵🇸بسیج مداحان شهرستان نیشابور
722 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
43 فایل
کانال رسمی بسیج و کانون مداحان نیشابور
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی 🖇 گردهمایی مداحان و ستایشگران مجریان مجالس ترحیم مشهد الرضا ▪️ خاطره گویی برادر حاج علی فصیحی، از رزمندگان و فرماندهان تیپ فاطمیون(برادران افغانستانی) 🔻 زمان:یکشنبه16 بهمن ماه ساعت11 🔻 مکان: خیابان عبادی 64 مجتمع فرهنگی مذهبی حضرت ثامن الائمه 🔰 مجمع الذاکرین سردارشهیدسلیمانی 🔰 پایگاه بسیج مجریان مجالس ترحیم مشهد مقدس 🔳 سازمان بسيج مداحان و هيآت مذهبي خراسان رضوی@madihesara
تو فامیل و دوست و آشنا از همون جوونیاش بهش میگن ؛ حسن سوسول بس که به قر و فرّش میرسید و میرسه نه مثل بعضی امروزیا که شلوار پاره میپوشن و موهاشون و سیخ میکنن و .. نه ! با همون شونه معمولی و یه ذره آب، همچی موهاش و فر میداد و فر میده که انگار تازه از سلمونی اومده ، اتوی لباساش همچیه که به قول قدیمیا میشه باهاش خربزه قاچ کرد همین الانم که گرد پیری رو چهره ش نشسته و موهاش مثل پوخه های برف سفید شده ، همونطور سوسوله و باکلاس صدای گرمی داره مثل آفتاب صوت قرآن و دعای کمیلش مخصوصا وقتی با مقام بیات و با ملودی فیلم امام علی(ع) میخونه دیوونت میکنه ! انگار یه قاری و مداح بالفطره بدنیا اومده باباش آخوند بود ، از اون آخوندای قبل انقلاب ، از اونایی که ۷شبانه روز عزای مردم و جمع می‌کرد و یک قرون بابت روضه هاش نمیگرفت، حتی اگه هدیه ای به عنوان تشکر براش می آوردن ، رد می‌کرد، میگفت؛ روضه امام حسین(ع) قیمت نداره از اونایی بود که به قول پسرش حسن، رو قاطرش، همونطور که میرفت سر زمیناش قرآن و از حفظ میخوند ملک و املاک داشت ، رو زمینای کشاورزیش کار می‌کرد و زحمت می‌کشید
هنوز ۱۸سالش نشده بود ( حسن و میگم) که ادعای دامادی کرد و هنوز دوران نامزدیش تموم نشده بودکه پدرش به رحمت خدا رفت و بعدشم انقلاب شد همیشه یه پای ثابت تظاهرات بود انقلاب پیروز شد دختر کوچولوش یه سالش بود یانبود، جنگ نابرابر و بی‌رحمانه ای که جهان کفر به جهان اسلام تحمیل کرد شروع شد مشمول معافیت زمان صلح بود جنگ که شروع شد، باید میرفت سربازی خب جوون بود وتازه داماد و یه دختر شیرین زبون کوچیک داشت همه اینا میتونست بهانه ای برا حسن باشه تا از رفتن به جنگ ، شونه خالی کنه
اما حسن طرفدار دو آتیشه انقلاب و اسلام بود و یه کم احساساتی ، البته یه ذره بیشتر از یه کم احساساتی آخه علاوه بر زن و دختر کوچیکش یه مادر پیر و دوسه تا خواهر برادر کوچیکم داشت که سرپرستی همشون بعد بابا با حسن بود یه دلش میگفت ؛ حسن! خواهرا و مادر پیرت و زن و بچه ت چی؟ یه دلش میگفت ؛ زن و بچه مردم و پدر و مادرای دیگه چی؟ خلاصه جنگی بود تو وجود حسن بین رفتن و نرفتن
همه سر سفره منتظرش بودن که بیاد و شام و شروع کنن خواهراش برادرش مادر پیرش زنش و مخصوصا دختر کوچیکش اصلا عادت نداشتن تا حسن نیومده دست به غذا بزنن ولی با دیدنش تو لباس سربازی همه اشتهاشون کور شد حسن ، وسط خونه با لباس و ساک سربازی ایستاده بود دختر کوچولوش انگار که فهمیده باشه بابا میخواد بره، دو دستی به پاهای بابا چسبیده و دست به دامنش که یعنی کجا میخوای بری بابا؟
هیشکی نفهمید چی شد ؟ و چطور شد که یهو حسن پشت پا به همه احساساتش زد و حاضر شد مادر و خواهراش و همه زندگیش و بزاره و ساکش و ورداره و راهی جنگ شه اشک تو چشمای همه حلقه زده بود خواهر کوچیکش رقیه هق هق می‌کرد و با گوشه آستین جلو گریه ش و گرفته بود اونقدر غریبانه دوره ش کرده بودن که هرکی این صحنه رو میدید اشکش در میومد نشست رو زمین، دخترش و بغل کرد بوسید اهل روضه بود همونجور که اشک دخترش و پاک می‌کرد روضه میخوند (لاتحرقی بدمعک حسره دلم و با اشک چشمت نسوزون بابا!) این همون عبارتی بود که خیلی تو روضه ها از زبون امام حسین (ع) میخوند خواهرش زینب سر و صورتش رو غرقه بوسه کرد و گفت: داداش بری ما تنها میمونیم کی هوای مارو داشته باشه؟
دیدن دوباره شروع کرد روضه خوندن شما که از خواهرای امام حسین عزیز تر نیستین زینبم گریه میکرد و با خودش میخوند (یا ابه ردنا الی حرم جدنا بابا مارو به حرم جدمون برگردون ) زبانحال حضرت سکینه (س) رو برا خواهرش زینب میخوند انگار دیگه هیشکی جلودارش نبود حتی اشکای دختر و خواهراش حتی اشکای مادر پیرش و همسر جوونش! حسن دیگه رو زمین بند نبود فقط میخواست بره از زمین کنده شده بود رفت و مدتها دیگه ازش خبری نبود بعد مدتها وقتی برا مرخصی اومده بود انگار یه حسن دیگه شده بود مردتر ، بزرگ تر ، آسمونی تر حسن یه مرد به تمام معنا شده بود این داستان حسن ها و مردای باغیرت این سرزمینه که پاش بیفته ، پشت پا به همه ی داشته هاشون میزنن و غیرتشون و سر دست میگیرن و از ناموس و خاکشون دفاع میکنن روز مرد و پدر به همه شیرمردان ایران اسلامی بخصوص شهدای غیرتمند ایران ، جانبازان ، پدران و برادران غیرتمند سرزمینم وهمه پدران آسمونی و پدر عزیزم مبارک # انتظار
سلام و احترام خدمت خواهران عزیزم تعدادی از خواهران عزیزمون تقاضا کرده بودن زمان ثبت نام و بیشتر کنیم تا این عزیزان هم بتونن از این سفر معنوی بهره ببرن به احترام این بزرگواران زمان ثبت نام و واریز هزینه تا پایان این هفته تمدید شد بزرگواران هر چه سریعتر نسبت به ثبت نام و ارسال فیش واریزی اقدام بفرمایند با تشکر ؛ مجمع الذاکرین الحسین(ع) کانون و بسیج مداحان واحد خواهران
🖇 در ايام دهه مبارک فجر و سالگرد وفات حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها بزرگداشت اولین بانوی تاثیرگذار صحرای کربلا ▪️تبیین جایگاه زنان در انقلاب اسلامی ▪️روایتگری و اجرای نمایش خواهران شهدا 🔳 ویژه خواهران 🔻زمان: دوشنبه 17 بهمن ماه ساعت 8وسی دقیقه 🔺مکان: بزرگراه سردار شهید سلیمانی، مجتمع آیه ها ✅ کانون خواهران شهداء ✅ مدیریت خواهران سازمان بسیج مداحان و هيآت مذهبي خراسان رضوی 🔰 @madihesara
تاریخ زینب میخواست ! تاریخ زینت میخواست! نه فقط زینتی برای پدر، که زینتی برای بشریت میخواست ! مدتها بود گرد بی وفایی و نامردی چهره تاریخ را سیاه و کریه کرده بود با رفتن جدت مادرت پدرت برادرانت ، انگار تمام بدنه ی تاریخ خالی از هر گونه عظمت وآبرو و استقامت شده بود و باید دوباره تجدید قوا می‌کرد! و تو ای سیده جلیله ( سلام الله علیها) آمدی و همانند جده مجلّله ات خدیجه کبری(سلام الله علیها ) با همه ی دار وندارت ، دستی به سر و گوش دین خدا کشیدی و لباس آبرو بر تن دنیای بی حیای آن زمان پوشاندی عالمه بی معلّمه ! فهمه بی مفهّمه! وفقط از عهده چون تویی برمی آمد که با یک جمله زیبا و موجز کرور کرور آیات قرآن را تفسیر کنی ! آنجا که در اوج مصیبت و بلا فرمودی؛ ( ما رایت الا جمیلا چیزی جز، زیبایی ندیدم ) وشاعران زبردست باید شعرها بسرایند و محققان و نویسندگان والامقام و چیره دست باید کتاب‌ها بنگارند تا مگر فقط بتوانند حق همین یک جمله ات را ادا کنند # انتظار
🔰 بررسی اجمالی عناصر مقتل شناسی ♦️ باحضور استاد دکتر حاج قاسم رضایی 🔹 خواهران _ برادران 1⃣ زمان: 19 و 20 بهمن، نماز مغرب 2⃣ مکان: عبادی 64 مجتمع ثامن الائمه 🔗 از ستایشگران عزیز( ذاکران، شعرا و وعاظ) دعوت بعمل می آید تا در این همایش حضور بهم رسانید ▪️کانون مداحان استان خراسان رضوی ▪️ بسيج مداحان و هيآت مذهبي ناحیه مالک اشتر ✅ @madihesara