بهش ماموریت میدن که بره سوریه و فانتوم ایرانی رو از مرز عراق و ترکیه برگردونه چرا که این مسیر کم خطرترین مسیر برای ایرانی ها بوده
از طرفی چون صدام ضربه سختی از عملیات اچ ۳ دیده بود و از اونجایی که جواسیس آمریکایی بهش اطلاع داده بودن که یک جنگنده ایرانی در سوریه نشسته و بعداز تعمیر باید برگرده ایران،صدام تمام پدافند عراق رو آماده باش گذاشته بود که این هواپیما سالم به ایران برنگرده
عجیب ماجرا اینجاست که اسکندری اون مسیری که بهش داده بودن رو نمیاد بلکه دقیقا از وسط عراق عبور میکنه
به جای اینکه بره شمال و از کوه های ترکیه که به عراق هم مرز هست بیاد،سر خرو کج میکنه سمت ایران مستقیم از وسط عراق با ارتفاع پایین میاد
بعداز این عملیات یه سفر کاری ترکیه و آلمان براش پیش میاد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی میره مسافرت
ظاهرا یکی از منافقین که قبلا از نیروی هوایی اخراج شده بود،تلفنی با اسکندری تماس میگیره
چندسال بنده خدا رو از نیروی هوایی اخراج کردن تا سال ۷۲ که دادگاه متوجه میشه اصلا اسکندری کاره ای نبوده و برمیگرده نیروی هوایی و بعدشم بازنشسته اش میکنن و سال ۸۰ هم سوار بر پراید تو کرج با خاور تصادف میکنه و از دنیا میره