eitaa logo
امیدان فردا
227 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
8.1هزار ویدیو
274 فایل
کانال حوزه مقاومت ایثار بسطام بسیج دانش اموزی ارتباط با ما👇 @Isar_bastam @Isar_bastam_2 ادرس کانال تلگرامی امیدان فردا 👇👇👇👇 @bastamisar شاد: https://shad.ir/BDA_Semnan7
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 ماجرای حضور سردار در نماز جمعه البغدادی ابوبکر بغدادی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه گفته بود: ما اگر سردار سلیمانی را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی آن را در آتش خواهیم سوزاند و گفته می‌شود جواب سردار سلیمانی در واکنش به این موضوع بدین شره است: " آقای بغدادی! زمانی که این حرف را می زدی بنده روبروی شما در صف سوم، بین جمعیت نشسته بودم! " @bastamisar
امیدان فردا
تحقیر رئیس جمهور صربستان در مقابل ترامپ رو دیدید؟ حالا دست‌بوسی شاه رو هم ببینید! این تصاویر نهایت
. احترام آمریکایی ♦️مذاکره ای که آمریکایی ها می خواهند، بدون روتوش و صحنه آرایی، همین شکلی است؛ همین قدر تحقیر آمیز! 🔹مذاکره دونالد ترامپ با رئیس جمهور صربستان. ♦️مذاکره ترامپ با بن سلمان "گاو شیرده سعودی" و اعلام این که با دوشیدن او، چهار صد میلیارد دلار پول به آمریکا آورده است. 🔹رفتار تحقیر آمیز اوباما با حیدر العبادی نخست وزیر عراق که برای دقایقی طولانی او را معطل گذاشت و پشت به او کرد؛ و پس از بلند شدن از جا هم، بدون اعتنا به العبادی، صحنه را ترک کرد. ♦️اما از اینها توهین آمیز تر، توهین به شعور مذاکره کنندگانی است که برای شان لبخند زدند، با اسم کوچک صدای شان کردند و در عین حال، توافقی سراسر کلاهبردارانه را به اسم امتیاز به آنها می فروختند. @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان شجاعانه جوان فلسطینی در مقابل سربازان مسلح رژیم صهیونیستی: 🔸روزی می‌رسد که از من گدایی کنید تا شما را ببخشم و روزی خواهد رسید که خواهید گفت ای کاش به اسرائیل مهاجرت نکرده بودیم؛ همه شما را قاتل کودکان و اشغالگر می‌دانند. 🔸فقط دو نسل از شما اینجا به دنیا آمده‌اند‌؛ اگر اجدادتان اینجا در فلسطین متولد شده باشند، خانه‌ام را به شما می‌دهم. @bastamisar
امیدان فردا
#دو_واله_مدافع ❤️ #قسمت_بیست_و_چهارم هوالسبحان از علی خواستم توالت رو بهم نشون بده! دستم رو گرفت
❤️ هوالسبحان چقدر خوشحال بودم که ترم آخر دوره کاردانیه و دارم برمی گردم خونمون. اولین تجربه دوری از خانواده و مستقل شدنم بود و برام خیلی شیرین بود و خدا رو شکر به قول بابام از آزمون مستقل شدن سربلند اومدم بیرون. راست می گفت چون خیلی از بچه ها بعد از دو سال تغییر کردن، فضای دانشگاه خیلی راحت می تونه روی بعضی از دانشجوها اثر بذاره، هم روی ایمان هم عقاید هم رفتار حتی ظاهر. اما خدا رو شکر من اینطوری نشدم. دلم برای حامد که بچه تاکستان بود، محمد قاسمی که بچه کرج بود، معراج خلفی که بچه افسریه بود، رضا احمدزاده، محمدرضا و میلاد تنگ شده بود. ما هشت نفر بودیم که چهار ترم با هم اتاق گرفتیم، اتاق ۱۱۲ معروف بود به بچه درس خون های وحشی. راست می گفتن هم درس می خوندیم هم شیطنت داشتیم. یادمه مسئول خوابگاه برای من هجده تا تبصره بی انضباطی زده بود. خاطرات دوره خوابگاه به کلی از یادم برده بود الان چه اتفاقی افتاده... یه لحظه دوباره اسماء اومد به ذهنم. دوباره رفتم به خاطرات قبل، یه روز تو اتاق بودم، محمد و معراجم بودن، بقیه بچه ها چون رشته مکانیک بودن رفته بودن کارگاه، ولی ما چون الکترونیک می خوندیم با هم کلاس داشتیم، معراج چون یکم خنگ بود محمد داشت بهش درس یاد می داد منم که اصلا حوصله اینکارا رو نداشتم مشغول استراحت بودم. چشمام گرم شده بود که گوشیم زنگ خورد. ابولفضل بود، از دوستان دوره ابتداییم که سالها بود باهم دوست بودیم. ابوالفضل: سلام محمد جان. خوبی؟ من: سلام مرسی تو خوبی گلم؟ ابولفضل: خداروشکر. ببخشید بد موقع مزاحم شدم، یه خواهشی داشتم . من: جانم عزیزم درخدمتم. ابوالفضل: یه گیری تو زندگیم افتاده، یه زحمت می کشی داری برمی گردی یه سر بری حرم حضرت معصومه دو رکعت نماز استغاثه برام بخونی. من: حاجی بیخیال بخدا من امامزاده نیستما، مادرم سیده دعاش گیراست نه من. ابوالفضل: نه نیار برو دیگه. یکم مِن مِن کردم و گفتم چشم. گوشی رو قطع کرد و یه پُفی کردم. ادامه دارد... @bastamisar
❤️ هوالسبحان سه شنبه شد و طبق روال همیشه داشتم حاضر می شدم که علی حسینی اومد دم در اتاق. محمد هادی بریم؟ بریم . راه افتادیم دوتایی بریم سمت حرم و بعدشم جمکران و بعدم برگردیم تهران. علی حسینی از بچه های گل دانشگاه بود، از روز اول ثبت نام باهاش آشنا شدم، چون رشته اش کامپیوتر بود باهم هم اتاق نشدیم اما همه جا با هم می رفتیم. مذهبی بود اهل آهنگ و این قرتی بازی ها نبود. نزدیک حرم شدیم رو کردم بهش و گفتم علی من یه بیست دقیقه کار دارم تو برو بشین یکم آدما رو نگاه کن تا من بیام. گفت باشه و رفت. منم تنهایی وارد حرم شدم و رفتم زیارت کردم و همونجا قسمت بالاسر بی بی شروع کردم به خوندن نماز استغاثه به حضرت زهرا. ابوالفضل این نماز رو از آیت الله جاودان یادگرفته بود و هر وقت به مشکل می خورد نماز رو می خوند حاجتش رو می گرفت. نماز رو داشتم می خوندم که به صد تا ذکر آخر رسیدم که دیدم علی و یه مرد کت و شلواری کنارم نشستن. با اشاره گفتم صبر کن. رفتم به سجده و شروع کردم ذکر رو گفتن. یا مولا یا فاطمه اغیثینی... زبونم این ذکر رو می گفت اما ذهنم پیش علی و این مرده بود. نمازم که تموم شد رو کردم سمت علی و گفتم ببخشید طولانی شد. لابد کلی بهم فحش دادی. تا اینو گفتم دیدم لبش رو گاز گرفت و با اشاره بهم فهموند چیزی نگم. سریع با انگشت به اون مرد اشاره کرد و گفت پدرم هستن. من انگار یه لحظه قبض روح شدم و سریع بلند شدم و سلام علیک کردم و عذرخواهی کردم که نشناختم. پدر علی با روی خوش گفت عیب نداره پسرم، خدا رو شکر که علی ما دوستای خوب و با ایمانی مثه شما داره. بنده خدا فکر می کرد من الان چه پسر مقدسی هستم غافل از اینکه به زور و اصرار ابوالفضل نماز رو خوندم. یکم حرف زدیم و دیدم علی گفت بابا من برم پیش مامان اینا ببینم چیزی نمیخوان. منم تو دلم گفتم علی اجنبی کدوم گوری داری میری منو با این تنها نذار. اما انگار همه این برنامه ها از قبل تعیین شده بود. تا علی رفت پدر علی اومد نزدیک تر و نمی دونم چیشد حرف از ازدواج زد. منم مثه بچه پر رو ها گفتم حاج اقا من هنوز بچه ام چیزی حالیم نیست، بعدشم پول ندارم واسه ازدواج. حالا حالا ها وقت دارم. پدر علی یه متانت خاصی داشت، فرهنگی نبود اما انگار داشتم با یه معلم قرآن حرف می زدم . ازش خوشم اومده بود. گفت اگر یه دختری پیدا بشه که خانوادش ازت پول نخواد چی قبول می کنی؟ منه احمقم گفتم حاج اقا من از این شانس ها ندارم وگرنه کی بدش میاد یه دختره پولدار زنش بشه. تا اینو گفتم گفت خب هست. من چشمام گرد شد و با تعجب نگاش کردم. ادامه دارد... @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد «مجید مجیدی» از تحریم ایران توسط آمریکا در جشنواره ونیز 🔹در شرایط کرونا معضل دارو داریم چون تحریم آمریکاست. این آسیب‌ها بیش از هر چیز به بچه‎ها و خانواده‌ها وارد می‌شود. @bastamisar
زمین لرزه با قدرت ۵/۱ ریشتر با مرکزیت رامیان. این زمین لرزه در شاهرود و حتی بابلسر هم احساس شد. @bastamisar
زمین لرزه ای به بزرگی 5.1 ریشتر راميان در استان گلستان را لرزاند گزارش مقدماتی زمین‌لرزه بزرگی: 5.1 محل وقوع: استان گلستان - حوالی راميان تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1399/06/17 02:04:24 طول جغرافیایی: 55.1 عرض جغرافیایی: 37.02 عمق زمین‌لرزه: 9 کیلومتر نزدیک‌ترین شهرها: 3 کیلومتری راميان (گلستان) 9 کیلومتری آزادشهر (گلستان) 10 کیلومتری خان ببين (گلستان) نزدیکترین مراکز استان: 61 کیلومتری گرگان 189 کیلومتری ساری ان شاء الله اتفاقی بدی برای هموطنان عزیزمون نیفتاده باشه❤️ @bastamisar
عباس محمود عقاد(نویسنده و ادیب مصری): جنبش حسین، یکی از بی‌نظیرترین جنبش‌های تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوت‌های دینی یا نهضت‌های سیاسی پایدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی، دوام نیاورد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت. @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️در آینده چیزی به نام عربستان سعودی وجود ندارد 🎥 "اسماعیل بندی دریا" کارشناس مسائل جنوب غرب آسیا از ترکیه: 🔸وضعیت اقتصادی امارات نسبت به عربستان بسیار خوب است برای همین اسرائیل به آن توجه کرده و آن را می‌دوشد @bastamisar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥وقتی اماراتی‌ها به اندازه یک پایه میکروفن هم عرضه ندارند 🎥افتادن پی‌درپی میکروفن از روی تریبون محل استقبال از کوشنر، مشاور ارشد ترامپ در امارات @bastamisar