شدهای آن سیب ممنوعهای که مرا تبعید به سرزمین دیگر کرد.
سرزمینی از جنس نبودنت، از جنس انزوا
هدایت شده از فاقدِ نام!
من شبیه هیچکس نبودم.
من خودِ خودم بودم، تا اینکه تو پیدات شد.
از اون به بعد منی نموند؛ همش شد تو، تو، تو!
عشقی که نه عشق جاودانی است
بازیچهی شهوت جوانی است
عشق آن باشد که کم نگردد
تا باشد از این قدم نگردد
_لیلی و مجنون
🙂🌱