🔴 معرفی میکنم برنار کوشنر مؤسس سازمان پزشکان بدون مرز در جمع منافقین در جوار مریم رجوی ❗️ چرااصلاح‌طلبان‌ازاخراج‌این‌گروه‌جاسوسی‌ناراحتند!!؟ آیامنافع‌مشترکی‌دارند؟؟ https://eitaa.com/Bayynat

قهر نکرده‌اند با ما!؟ رحیم قمیشی نمی‌توانم تا خیابان بروم به‌خاطر کرونای لعنتی! نمی‌دانم آن دخترک گلفروش هنوز هم گل می‌فروشد سر چهارراه. یعنی باز منتظر هست تا شیشه ماشین را بدهیم پایین و بپرسیم چند است. بخندد و بگوید ۱۰ هزار تومان. ما هنوز چیزی نگفته، با سرعت بگوید نه اصلا ۸ هزار، نه ۵هزار تومان... وقتی راه می‌افتیم هنوز از آینه ماشین نگاه می‌کند شاید آن‌طرف چهارراه بایستیم... من این بار حتما از او گل می‌خرم. هر چقدر که بگوید! آن پسری که توی مترو وسط شلوغی، فال حافظ می‌داد، و من هر بار می‌گفتم نمی‌خواهم. یعنی هنوز هستش آنجا. هر فالش فکر کنم هزار تومان بود. نمی‌دانم چرا یک بار هم نخریدم از او. گاهی که چند بار از جلویم رد می‌شد، ناامید نمی‌شد و باز نگاهم می‌کرد‌ و دوباره می‌پرسید؛ نمی‌خواهی؟ این بار ببینمش، حتما می‌خرم! شاید ایندفعه پنج فال حافظ یک‌جا بخرم از او، شاید ده تا، کمی بخندد... پیرزنی که خجالت می‌کشید بگوید خرجی ندارد، کنار پیاده‌رو، بغل تره‌بار چند سمنو گذاشته بود جلویش، هیچکس هم از او نمی‌خرید. از دور که می‌دیدم نگاهم می‌کرد. من می‌رفتم از خیابان رد می‌شدم، از خجالتش. ولی او باز هم نگاهم می‌کرد. یعنی هنوز هستش؟ حتما سمنویش خوشمزه بوده، حتما همه امیدش فروش همان چند سمنو بوده. شاید کمک می‌خواسته رویش نمی‌شده بگوید... یعنی بعد از عید، بعد از کرونا هم، باز سمنو می‌فروشد؟ باز می‌بینمش! آن پسر که لباس‌هایش شده بودند رنگ زباله‌ها، تا می‌دید زباله‌ها را می‌برم می‌رفت عقب، و نمی‌دانستم چرا. هیچوقت هم نشد از او بپرسم چرا این کار را می‌کند. شاید فکر می‌کرد از او بدم می‌آید، یا از لباسش. من که بدم نمی‌آمد از او، و از لباسش... چرا هیچوقت نگفتمش. شاید منتظر بوده یک‌بار بپرسم‌اش اسمت چیست، بپرسم گرسنه نیستی! یعنی دوباره می‌آیدش؟ ایندفعه حتما از او می‌پرسم. می‌پرسم کمکی نمی‌خواهد. گرسنه نیست؟ اصلا می‌پرسم چرا نمی‌رود مدرسه... می‌پرسم از انقلاب ما راضی است؟ چه می‌گویم او چه می‌داند انقلاب چی هست... و چرا انقلاب شد! می‌پرسم از خانواده‌اش کسی بیمار نیست... دارو می‌رسد بهشان! کِی کرونا برود... آن ماده سگی که شش توله داشت، قد و نیم قد، و زیبا، بالای خیابان‌مان. آخرین باری که دیدمش پستان‌هایش خیلی خالی بودند. شکمش فرو رفته بود. توله‌هایش از سر و‌ کول هم بالا می‌رفتند. ماده سگ آرام و بی‌صدا، خطِ آمدنم را، از همان دور می‌گرفت، فکر می‌کرد چیزی برایش آورده‌ام. من که چیزی نبرده بودم، باید مسیرم را نیمدایره‌ای می‌کردم، تا کمتر نگاهم به نگاهش بیفتد. چرا برنمی‌گشتم از خانه برایش غذا ببرم؟ یعنی هنوز همان بالای خیابان ماست؟ هنوز نگاه می‌کند به مردمی که رد می‌شوند... توله‌هایش هنوز تپل‌مپل و بازیگوش هستند؟ کرونا تمام شود حتما برای او هم غذا می‌برم. لابد هنوز منتظر است، بی زبان... آن جوانی که می‌آمد داخل بی‌آرتی، گیتارش را در می‌آورد، می‌زد و‌ می‌خواند. می‌دید ۱۰۰ نفریم داخل اتوبوس، هیچکس کمکش نمی‌کند. راستش من می‌خواستم پولی بدهم، نمی‌دانم چرا دستم نمی‌رفت... خجالت می‌کشیدم! می‌گفتیم جوان به این خوش تیپی یعنی نیاز به پول دارد. اشتباه می‌کردم. اگر لازم نداشت که نمی‌آمد بالا، سرش را پایین نمی‌انداخت، کلاه نمی‌گذاشت، عینک نمی‌زد. انگشت‌هایش حتما درد می‌گرفتند از صبح زود که می‌زد. حتما حنجره‌اش درد می‌گرفت. این دفعه ببینمش به‌جای دفعه قبلی هم به او چیزی می‌دهم، می‌دانم خجالت می‌کشد. موقع پیاده شدن می‌دهم تا خجالت نکشد... یعنی کرونا می‌رود دوباره برگردم خیابان! خدا کند قهر نکرده باشند از ما خدا کند کرونا نگرفته باشند خدا کند کرونا نگیریم خدا کند یادم نرود... من خنده آنها را دوست دارم می‌دانم خنده آنها خنده خداست... https://eitaa.com/Bayynat

تضرع مردم ایتالیا به درگاه خداوندمتعال درحال سجده!!!! نه شراب،نه رقص ،نه پول ،نه اتحادیه اروپا ،نه آمریکا ،دراین شرایط سخت به دردشان نمیحورد...فقط خالق این ویروس که سالهاست ازاوغافلند نجات دهنده آنها به صورت مستقیم یاغیرمستقیم است یعنی یاباضعیف شدن این ویروس توسط باریتعالی به صورت مستقیم ،یابوسیله دادن دانش غلبه براین ویروس ازطریق دارو یاواکسن خداوندبه داد مردم جهان برسد.. لعنت به کسانی که به بشریاددادندعلم منهای معنویت کافی است وعلم تحت هرشرایطی بشر رانجات میدهد... کجا هستند کسانی که مؤمنان را بخاطر زیارت و عبادت در مسجد جمکران مسخره میکردند؟! . https://eitaa.com/Bayynat

🔹سلاطین قرنطینه😔 الان که همه بخاطر چندروز قرنطینه تو خونه ،،، با تمام امکانات،، و بدن سالم، کلافه شدن و نمیدونن چه کنن!! این عکس و بهتر میفهمیم!! این انقلاب خود به خود پیروز نشده،، و بخاطر این ایثارها هم که شده، نمیگذاریم بیشتر از این به دست نفوذیها بیفته! روز جانباز و اعیاد شعبانیه مبارک🌹 https://eitaa.com/Bayynat

✨در دنیایی که پسر از ترس بیمار شدن حتی به پیکر پدر نزدیک نمی تواند بشود ؛ تو طلبه داوطلب حوزه ی علمیه باش. 🔶🔹مقاومت تا ظهور https://eitaa.com/Bayynat

و سابقوا الی مغفره من ربکم ... سبقت بگیرید! سبقت گرفتن در عبادت، بمعنای بیشتر نماز خواندن، دعا کردن، زیارت و ... نیست! بلکه سبقت گرفتن، در مهار نفس، و غلبه بر طغیان‌های آن است که به جهش انسان در مسیر سلوک می‌انجامد! https://eitaa.com/Bayynat

دوست داشتن آخرین داشتهٔ آدمی است، پنجره را باز بگذارید، ما چیزی برای پنهان کردن نداریم! #سید_علی_صالحی https://eitaa.com/Bayynat

https://eitaa.com/Bayynat

نه چراغ و نه فانوس و نه شمع تنها دلم روشن است كه مي آيي... سيمين بهبهانی https://eitaa.com/Bayynat

تصویری واقعی که در سال ۱۸۸۹ میلادی در دمشق گرفته شد! کوتوله معلول مسیحی به نام سمیر، بر دوش دوست نابینای مسلمان خود به نام عبدالله بود! سمیر بر دوش عبدالله در رفت و آمدهایش به او وابسته بود و نقش چشم عبدالله نابینا را داشت و در کوچه پس کوچه های دمشق با راهنمایی وی، عبدالله از چاله ها و پستی بلندی ها می گذشت! یکی می دید و دیگری راه می رفت، اینچنین همدیگر را کامل می کردند! هر دو در کودکی یتیم شدند و بدون سرپرست در اتاقی با هم زندگی و کار می کردند! سمیر قصه گو بود و در یکی از قهوه خانه های قدیمی و معروف دمشق برای مردم قصه می گفت و عبدالله روشندل کنار قهوه خانه نخود و لوبیای داغ می فروخت! سمیر قبل از عبدالله درگذشت و عبدالله به شدت متاثر شد، طوری که یک هفته تمام در اتاقش گریست، تا جائی که جسد بی جانش که از شدت اندوه فوت شده بود را در اتاقش پیدا کردند! این دو مرد ساده دل، که دین یکدیگر را نفهمیدند، با هم زندگی کردند و به انسانها ثابت کردند که ما به همدیگر نیاز داریم بدون اینکه دین و باور یکدیگر را در نظر بگیریم! . https://eitaa.com/Bayynat

🎥 حال و هوای این روزهای مکه خالی از زائران! 🔹شیخ سعود شریم از فرط ناراحتی نتوانست سوره حمد نماز را کامل کند. https://eitaa.com/Bayynat