رفتیم زیارت خانوم

بچه ها گفتن از خانوم بخواین برات کاظمین رو بهمون بده

ما هم غرق زیارت شده بودیم و دعا میکردیم

یادم رفت بگم دوستمون گفت دعا کنید از خانوم بخوایم ارزون بریم کاظمین

زیارت کردیم از خانوم و رفتیم جمکران هم زیارت کردیم

رفتیم سمت مرز...

رسیدیم مرز چذابه..

دیگه شب شده بود... یه نون داغ از موکب های اونجا خوردیم یکم استراحت کردیم رفتیم که..

به پاسپورتامون مهر خروج و ورود بزنن..

با ذوق میگفتیم بالاخره از مرز رد شدیم😍😁 خلوت هم بود

دنبال ماشین میگشتیم که اول بریم نجف

بعده یکم گشتن..

یه ماشین بود تقریبا بیست و پنج نفره فکنم

فقط واسه ما پنج نفر جا داشت..

برا کاظمین بود...

چون باید تو صندلی های وسط میشستیم و یکیمون هم رو پله میشست

از بقیه مسافرا کمتر باید هزینه میدادیم

سوار شدیم رفتیم سمت کاظمین...

صبح رسیدیم کاظمین..

حضرت معصومه قربونش برم خیلی کرامت داشتن و برات کاظمین رو همون جور که میخواستیم بهمون دادن😭❤️

ان شاءالله قسمتتون بشه کاظمین❤️ @BeainolHarameain

رفیقم دستمو محکم گرفت گفت:" ببین...اینجوری فایده نداره..یه ضمانت بهم بده که مطمئن باشم وقتی میری حرم حتما به یادم هستی!" @beainolharameain

تجربه‌های خوب همیشه یه استرس‌هایی به همراه دارن استرسِ این‌که نکنه دوباره تکرار نشن.. وقتی میرم حرم، دل نگرونم نکنه اینبار، بارِ آخر باشه.. آخ خدا نکنه... #قلب_محروق @beainolharameain

به نظرم از حقوق فرزند به ذمه‌ی پدر و مادر اینه که بچه رو از همون اول اسیرِ روضه‌ها کنن... طوری که اگر از این فضا دور شد احساس کمبود کنه.. اینطوری عاقبت بخیر شدنش تضمینیه.. #قلب_محروق @beainolharameain