eitaa logo
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
12 دنبال‌کننده
3هزار عکس
965 ویدیو
335 فایل
﷽ بـ♡ـدوݩ سِمَـ♡ـت یعݩـے:)✨🎈 یھ ݩوجواݩ دغدغـه مݩـد اݩقـدࢪ عـاشق ایـݩ اݩقـلاب هست ڪه بدوݩ سمـت و پسـت میاد و یھ گوشـہ از ڪاࢪاے این اݩقلاب و تـو دسـت میگیرھ😍 مـدیࢪ؛🍓 🆔️ @Asma_H مسئول انجمݩ اسلامـے؛🌿 🆔️ @Mobina_R
مشاهده در ایتا
دانلود
🍇🍋🤩 خوشبختی زمانی به وجود می‌آید که آنچه می‌اندیشید، آنچه سخن میگویید و آنچه عمل میکنید بایکدیگر همراستا باشد. ☺️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••••••••❥💞❥•••••••• (@Bedoonsemmat)^^
⏳ اگر مردم قدر زمان را می‌دانستند هیچ وقت کفش بند دار نمی‌پوشیدند🤞👌 🍃💫       🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃 @Bedoonsemmat    🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃
: برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.🎈✨ 📚       🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃 @Bedoonsemmat    🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_60 کل
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 آهی کشید که نمی دانست چرا باید بکشد. چشمانش را باز کرد و اولین کاغذ را برداشت و به آن خیره شد: دیروز چشم های تو نجابت انجیل را سرودند و من به آنها ایمان آوردم ... امروز ولی ابروانت به صلیبم کشیدند تا چاره ای جز تسلیم نداشته باشم ... حالا این منم بر صلیب تو ... ساکت و تسلیم ... تنها برای آنکه نگاهم کنی ... پس نگاهم کن ... فقط همین دریای دل نغمه به تلاطم افتاد. کاغذ دومی را برداشت: سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی ... با فنجان قهوه ات می نشینی و به این کاغذ ها زل میزنی. درست است که بیداری، اما انگار خوابی و داری خواب می بینی. خواب می بینی رویای عاشقانه ها را؛ رویای پرواز و بی وزنی مطلق را؛ و از همه بدتر و بدتر، رویای خضر بودن را که او از تو خواسته است ... خواسته است که خضر راهش باشی ... فنجان قهوه ات را قطره نوش می شوی ... خیلی می ترسی ... اگر این خضرِ قلابی، وسط راه به وادی شیطان افتاد چه؟ حس بدی داری ... از خودت بدت می آید. کی به تو اجازه داده با دل دختر مردم این طور بازی کنی؟ هم سفری واژه خوبی است ... مفهوم خوبی هم دارد ... اما تا کجا؟ تا جایی که او از تو اجازهٔ هم سفری بخواهد؟ و تا جایی که تو را خضر خودش حساب کند؟ اصلاً تو می توانی خضر باشی؟ چرا خودت را گول می زنی؟ حالا خودت به جهنم ... چرا دختر پاک و بی ریای مردم ... نیمه شب شده بود. نغمه اشک می ریخت و کاغذ ها را زیر و رو می کرد. هر یادداشتی را چند بار خوانده بود. اما این یکی را بار پنجم بود می خواند: نغمه گرامی! شب بدی است. دلهره تمام وجودم را فرا گرفته است. دارم تصمیمی می گیرم که نمی دانم عاقبتش مرا به تو می رساند یا نه. نمی دانم ... مبادا بترسی که دارم تو را بلند فکر می کنم ... مبادا بلرزی و کم بیاوری که دارم خودم را بی رحمانه سر می بُرم ... مبادا بسوزی از نوشته های داغ و ناجوانمردانه ام ... گفته بودی تحمل همه چیز را داری ... نگفته بودی؟ گفته بودی حاضری آغاز کنی همراهی را، همسفری را، و حالا همسفرم شده ای و راهنمایم برای این مسیر طولانی و سخت ... اگر تو نبودی شاید با این سفر نمی اندیشیدم و جراتش را هم نمی کردم ... نغمه مهربانم! می دانم بد کردم ... مرا ببخش ... نباید عاشقانه هایی را شروع می کردم که فرجامش این باشد ... اما بگذار بگویم وجود تو باعث خیری شد که امیدوارم این فراق را با تمام سختی هایش بپذیری ... مدتی است از گرداب شک رها شده ام؛ اما وجود تو تردیدی در دلم ایجاد می کند که کمتر از تردید قبلی نیست ... تو که هستی شک دارم به ایمانم ... شک دارم به مسیرم ... می ترسم اگر پای تو در میان باشد ... ببخش بر من این نامردی را ... من باید هجرت کنم ... من می خواهم از این کشور بروم ... می روم تا دیگر بهانه شک و تردیدم نباشی ... نمی دانم چه بر سرم خواهد آمد ... شاید راهم را عوض کنم و برگردم ... و شاید هم عوض نکنم و به دین خودم پایبندتر شوم ... در این صورت دیگر هرگز بر نمی گردم تا تو به زندگی ات برسی ... من هم با دل شکستهٔ خودم خواهم ساخت. مرا ببخش و از همین حالا ندیده ام بگیر و زندگی خودت را شروع کن ... البته از دعاهای قشنگت فراموشم نکن. از خدا بخواه که خیر و صلاحم را مقدر کند. من هم دعا می کنم که خدای مسیح محمد، قشنگ ترین زندگی را ارزانی ات کند ... آمین. دوستدارت: روبیک. 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
✨|بِـــــدونِ💌 سِـــــمَت|✨
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 #رمـان_تایـم #آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #پارت_61 آ
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 با سامان در گوشه حیاط دانشکده نشسته بودند و حرف می زدند. ابتدا دلم لرزید و زانو هایم سست شد، اما یاد روزی افتادم که با رویا در بوفه دانشکده چایی می خوردیم و سامان سرکی توی بوفه کشید. همین که رویا او را دید، انگار می خواست به من و نغمه هشدار بدهد: _ اینو می بینین؟ آدم خیلی پستی یه ... یه روز همین جا جلوی همه داد زد که من هر دختری رو که دلم بخوام و اراده کنم، محاله که نتونم تورش کنم ... نغمه نگذاشت رویا ادامه دهد. پرید توی حرفش: _ شما هم هیچی نگفتین؟ تا رویا آمد حرف بزند، نغمه ادامه داد: _ اگر گذرش به من بیوفته، چنان روشو کم کنم که عقب عقب از درِ دانشگاه بره بیرون و دیگه اینجاها پیداش نشه ... بعد به من نگاه کرد: _ این بابا باید طوری خُرد بشه که دیگه نتونه از این غلط ها بکنه ... ها بعله ... مریم بانو! حرف نغمه که یادم آمد، کمی آرام شدم. امیدوار بودم حالا که گذر سامان به او افتاده است، همان طور که خودش گفته بود، خُردش کند و غرورش را بشکند. گوشه ای ایستادم و جلو نرفتم تا حرفشان تمام شود. وقتی بلند شدند، سامان بسته ای به او داد. نغمه ابتدا از گرفتنش خودداری می کرد، اما بالاخره آن را گرفت و توی کیفش گذاشت. امیدوار بودم کتاب یا جزوه ای باشد و بهانهٔ نغمه برای خُرد کردن او ... نمی خواهم توجیه کنم و خودم را به سادگی و خوش خیالی بزنم. بالاخره من هم یک دخترم، از جنس همهٔ دخترهای همین جامعه با تمام خوبی ها بدی هایش. پس دلیل ندارد که نفهمم دور و برم چه می گذرد و جاذبه های محیط را درک نکنم، اما آن روز دلم می خواست دلیل هم صحبتی نغمه با سامان را همان چیزی بدانم که خودش گفته بود. نغمه من پاک بود و بی غل و غش. البته اشکال بزرگش، اعتماد به نفس بیش از حدش بود؛ اعتماد به نفسی که زیادی اش هم کار دست آدم می دهد. 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 سلام رفقاااا🙋‍قراره از امشب عهد کنیم☺️ حالا چه عهدی🤔؟عهد معنوی😇 بیا باهم این دعا رو هرشب🌙بخونیم برای سلامتی امام زمان و خودمون🙂 و نابودی ویروس منحوس😷 رفقاااا یادتون نره ها حتما قبل از خواب بخونین😴 اگه هم خواستین دعای عهد رو هم همراهش بخونید☺️ 🔴فراموش نکنید😌 یا علی👋😊 شبتون اروم🌙😴🙃       🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃 https://eitaa.com/joinchat/1693581381C9d5d00f1d5    🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃
•| بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌹🍃 |•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح ... قاصـــدک های امید را رهسپار آسمــ🏞ـان آرزوهایت کن بی تردید هر یک زمانی که باید به مقصــ💢ـد خواهند رسید ... صبح بخیر🍃 🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃 @Bedoonsemmat 🍃┅✨❀┅🌼┅❀✨┅🍃
متے ترانا و نراک ... کے شود کہ تو مارا و ما تو را ببینیم!😍 بـٰا نُدبـہ ے مـٰا نیامَدے، حَرفـے نیست؛ یک جمعہ تو گریه‌ کن کہ ما برگردیم...😭 🌱 @Bedoonsemmat