هدایت شده از کارستان
عزیزانی که هوش کلامی بالایی دارند هنگام صحبت کردن با دیگران هم خوب حرف می زنند هم حرف خوب می زنند .😊💐
#آیه_نگار
إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ
💌 اگر خدا شما را یاری کند محال است کسی بر شما غالب آید.
📖 آل عمران آیه ۱۶۰
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
برکت کمک به پدر/ هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشون رو دارند
۱۹ مهر زادروز شاعر دوستداشتنی شفیعی کدکنی
خاطرهای شنیدنی از استاد:
🔸حدوداً ۲۱ یا ۲۲ ساله بودم، مشهد زندگی میکردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دستهای چروک و آفتابسوخته! دستهایی که هر وقت آنها را میدیدم دلم میخواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچوقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو میکردم و در آخر بر لبانم میگذاشتم.
🔸نمیدانم شما شاگردان هم به این پیبردهاید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش میشدم از چادر کهنه سفیدی که گلهای قرمز ریز روی آن نقش بسته بود، حس میکردم؛ چادر را جلوی دهان و بینیام میگرفتم و چند دقیقه با آن نفس میکشیدم...
🔸اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچوقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
🔹 نزدیکیهای عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
🔹از پلهها بالا میآمدم که صدای خفیف هقهق گریه مردانهای را شنیدم، از هر پلهای که بالا میآمدم صدا را بلندتر میشنیدم... پدرم بود، مادر هم او را آرام میکرد، میگفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچهها کوچک شویم! فوقش به بچهها عیدی نمیدهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوههای ما، در تهران بزرگ شدهاند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما...
🔸حالا دیگر ماجرا روشنتر از این بود که بخواهم دلیل گریههای پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، ۱۰۰ تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوههای پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوههای پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود، بوسیدم.
🔸 آن سال، همه خواهر و برادرانم از تهران آمدند مشهد، با بچههای قد و نیم قد، پدر به هرکدام از بچهها و نوهها ۱۰ تومان عیدی داد؛ ۱۰ تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
🔹 اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین؛ که رفتم سرِ کلاس.
بعد از کلاس، آقای مدیر گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بستهای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: «باز کنید؛ میفهمید»
باز کردم؛ ۹۰۰ تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: «از مرکز آمده؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی، بچهها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند.»
🔸راستش نمیدانستم که این چه معنی میتواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید ۱۰۰۰ تومان باشد، نه ۹۰۰ تومان!
🔸مدیر گفت: از کجا میدانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس میزنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من میدهد.
روز بعد، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه ۹۰۰ تومان! آن کسی که بسته را آورده ۱۰۰ تومان آن را برداشته بود؛ که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم...
🔸گفتم: «چه شرطی؟»
گفت: بگو ببینم، از کجا این را میدانستی؟!
گفتم: هیچ شنیدهای که خدا ۱۰ برابر عمل نیکوکاران، به آنها پاداش میدهد؟!
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 این معیارهای طاغوتی را دور بریزید
🔺رهبرانقلاب اسلامی: چرا بايد بعضى از دخترهايى كه مؤمن هستند، باسوادند، با فرهنگند، اهل دين هستند، به جرم اینکه يك مقدار سنّشان بالا رفته يا چندان از زيبايى بهرهاى ندارند، از نعمت ازدواج و تشكيل خانواده و نعمت تربیت فرزند محروم بمانند. خوشا بهحال آن فرزندى كه در دامن چنين زنان پاكى پرورش پيدا كند. خوشا بهحال آن مردى كه چنين زن پاك و مقدّسى در خانه داشته باشد. اين معيارهاى طاغوتى را دور بريزيد. پدرها! مادرها! تقواى خدا پيشه كنيد در امر ازدواج.
➡️ ۱۳۵۹/۰۸/۰۷
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رهبر معظم انقلاب:اگر نایستیم، ما را خواهند خورد...
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
هدایت شده از کارستان
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
سلام سلام سلام 🌸 یک سلام بهاری در ابتدای راه بهار زندگی یعنی ماه خوش مزه ی ربیع الاول ، نثار شما خوبان 🌸
خدا رحمت کند تمام پدربزرگ ها و مادربزرگ های مهربانی را که برای مان قصه می گفتند . 🌺
گرامیانی که هوش کلامی بالایی دارند می توانند با کمک قوه ی تخیل ، قصه های زیبا بسازند و برای دیگران تعریف کنند .🌸
حتی وقتی از روی کتاب قصه می خوانند با تغییر لحن و لهجه و صدا ، دل مستمع را به وجد می آورند .🌺
هدایت شده از فعالیت های پرورشی بهداشتی باغ مدرسه قرآنی شجره طیبه دخترانه تهران
این خاطره زیبا از شهید بهنام محمدی شهید عزیزی که بعد از ۳۱ سال بدنش سالم بود 😔😔
حتما بخوانیم 🌹
👆بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود
♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند.
بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»
هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
* چگونگی شهادت نوجوان دلاور
حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیادهرو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید.
** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید.
مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش».
#آیه_نگار
💌 همانا اهل ایمان پیروز و رستگار شدند
📖 مومنون آیه ۱
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
🏴یاوران حسین
سکینه مشعل معرفت و دانش
🏴 رهبرانقلاب: سكينهیكبرایی كه شما اسمش را در كربلا شنيدهايد، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زينب(سلامالله علیها) است، كسانى كه اهل تحقيق و كتابند، نگاه كنند او يكى از مشعلهاى معرفت عربى در همهی تاريخ اسلام تا امروز است. كسانى كه حتّی زينب(س) و پدر زينب و پدر سكينه را قبول نداشتهاند و ندارند، اعتراف میكنند كه سكينه(س) يك مشعل معرفت و دانش است.۱۳۷۰/۰۸/۲۲
▪️ انتشار به مناسبت شب وفات حضرت سکینه سلاماللهعلیها
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
https://chat.whatsapp.com/Clix1hNBijR5e44zXc3gZC
▪️همپای خطر همسفر زینب بود
▪️همراز نماز سحر زینب بود
▪️یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل
▪️پروانه صفت دور و بر زینب بود
🏴 5 ربیع الاول سالروز #وفات_حضرت_سکینه(س) تسلیت باد
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
https://chat.whatsapp.com/Clix1hNBijR5e44zXc3gZC
#مکتب_حاج_قاسم
✍️ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
مسئول اگر خودش محور اعتقادات باشد و اعتقادات ملکه وجودش باشد اثر بسیار بزرگ تربیتی دارد.
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
https://chat.whatsapp.com/Clix1hNBijR5e44zXc3gZC
#مکتب_حاج_قاسم
✍️ شهید آیت الله مرتضی مطهری:
شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع، این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگ های اجتماع، خاصه اجتماعاتی که دچار کم خونی هستند خون جدید وارد می کنند.
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
https://chat.whatsapp.com/Clix1hNBijR5e44zXc3gZC
#آیه_نگار
💌 و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم
📖 ق آیه ۱۶
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید احمد کاظمی
📹 شهید احمد کاظمی به روایت شهید قاسم سلیمانی
خدا رحمت کند شهیدی داشتیم همیشه ورد زبانش این بود: «یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم/ حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم/ پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت/ آنکه نارفته و جامانده منم» فکر میکنم مصداق این شعر من هستم. باور کنید به احمد حسودی ام می شود. دلم میخواهد همه عمرم را بدهم، فقط یک بار دیگر صدای احمد را بشنوم.
وقتی که جنگ تمام شد، تا روزی که شهید شد هیچ روزی، هیچ لحظهای و هیچ ساعتی نبود که ما باهم باشیم و با حسرت پشت دستش نزند و نگوید: «ما ضرر کردیم و شهدا برد کردند.» نه تنهاب رای شهید شدن، آنقدر بی تاب بود که از زنده ماندن خودش ناراحت بود و ضمن اینکه آرزویش شهادت بود، یک آرزوی دیگرش زودتر رفتن بود.
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
#مکتب_حاج_قاسم
✍️ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت ، مشتاق دیدارشان بود.
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
https://chat.whatsapp.com/Clix1hNBijR5e44zXc3gZC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ بازتاب مواجهه با شناورهای آمریکایی در خلیج فارس
#بٻٺ_اݪزهـرا_س
#بٻٺ_اݪرضــا_ع
#دۅسـٺدار_ۅݪاٻټ
#دۅسـٺدار_امنٻټ
#دۅسـٺدار_سلامټ
#دۅسـٺدار_جمعٻټ
#دۅسـٺدار_طبٻعټ
#مجـمۅعہ_مدارس_ارزشمدار_شجره_طیبہ
@Beitolzahra_markazitehran
هدایت شده از پایه هفتم باغ مدرسه قرآنی پسرانه شجره طیبه تهران ۹۹
اینجا مریض لب نگشوده دوا گرفت
فطرس دوباره آمد و دست دعا گرفت
تا #کربلا که عرش برین است پر زدیم
هر کس که رفته تذکره از #سامرا گرفت
#آجرکاللهیاصاحبالزمان 🥀🍂
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)🍂
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
#بیت_الرضا_علیه_السلام
#دبیرستان_شجره_طیبه_تهران