🦋حضرت عیسی(ع) و ابلیس
✨روزي حضرت عيسي(ع)ديد كه ابليس بارهايي بر پشت دارد .
🤔از اوسؤال كرد اينها چيستند؟
👈گفت پنج تا بار است كه براي مشتريهايشانميبرم.
🍄بار اول ستمگري است كه براي سلاطين وپادشاهان ميبرم!
🍄باردوم كبر است كه براي دهقانها وروستائيان ميبرم.
🍄بار سوم حسادتاست كه براي دانشمندان ميبرم.
🍄 بار چهارم خيانت است كه برايتاجرها وبازاريها وكارگرانشان ميبرم.
🍄 بار پنجم مكر وحيله گري استكه براي زنها ميبرم!
@Benam_pedar_madar
پدر و مادر جزء داشته های آدم هستند
تا وقتی که زنده اند قدر داشته هاتون رو بدونید،🙏
بهترین هدیه شما به آنها دیداری حتی خیلی کوتاه است👌❤️
@Benam_pedar_madar
پدركه باشي
دركتابي جايي نداري
وهيچ جايي زيرپايت نيست
. بي منت ازاين
غريبه گي هايت مي گذري تاپدرباشي
و پشت خنده هايت
فقط سكوت ميكني.
@Benam_pedar_madar
مادرم به من نگفت دوستم دارد
وقت نداشت
دستش همیشه بند بود
من اما دوست داشتنش را
زنگ های تفریح ؛
در سیب قرمزی که ته کیفم گذاشته بود
گاز میزدم....!!
@Benam_pedar_madar
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب
ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروفسور حسابی: ۲۲ سال درس دادم
🍁هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم (چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم! (چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست).
هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم! (چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش).
هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم (چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن).
هیچگاه ۹۰ دقیقه درس ندادم! (چون میدانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد).
هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم! (چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم).
هیچگاه دانشآموزی درب دفتر نفرستادم (چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور).
هیچگاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم! (چون میدانستم تنبیه گروهی جنبه سرگرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند).
همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود (چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم!)
@Benam_pedar_madar
قسـم بر پینه دستانـت،کـه بـوی نـان میدهـد
قسـم برچشـمان همیشـه نگـرانت
قسـم بربغـض فروخـرده ات کـه شـانه کـوه را لرزاند
وقسـم برغـربتت،که هیـچ بهشتـی زیرپایـت نیسـت پــدر❤️
@Benam_pedar_madar
کوتاهترین و زیباترین عاشقانههای مادر
همین یک سوال است : برایت چای بریزم...؟ ❤
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ســــــلام
🌸صبحتون به زیبـایی گَـل
🌹قـلبتون به زلالی آب
🌸وکارهای روزمرهتون روان و جاری
🌹چـون جویبار
🌸یک دنیـا خوشبختی بـرای
🌹تک تک شما عزیزان آرزومندم
🌸صبح زیبای چهارشنبه تون بخیر
@Benam_pedar_madar
گفتمش ای پدر تو دانی چیست🍃🌺
رمز خطهای روی پیشانی
گفت هر خط نشانه دردیست
تا نباشی "پدر" نمی دانی
تا ڪه بودست و هست این دنیا
قرعه بر نام و ڪام رندان است
هر پدر را ڪه دست خالی است
زندگانی به حڪم زندان است...
آن ڪه زندان ڪشیده می داند
این خطوطی ڪه هست بر دیوار
هر ڪدامش نشان "سالی سخت"
هر یڪی سرگذشت شامی تار
لیڪ فرزندم افتخار من
پینه دست هست نه پیشانی
بهر خدمت دمی نیاسودن
بهتر از سجده های طولانی..🍃🌺
@Benam_pedar_madar
پیرمردی موبایلشو
برد تعمیر کنه
بعد از مدتی آقای
تعمیرکار اومد و گفت؛
پدر جان موبایلت سالمه!
هیچ مشکلی نداره،
پیرمرد با صدای
غمگینی گفت؛
پس چرا بچه هام
بهم زنگ نمی زنن...!🥀🥀🥀
@Benam_pedar_madar
#پندانه
✍ همنشینی اثر دارد
زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود. چون همنشینی اثر دارد.
ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم. اگر کنار افرادی روشن بنشینیم که گرما و حرارت دارند، مثل آنها نور و حرارت و گرما پیدا میکنیم.
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.
«غرور» هديه شيطان است و «دوست داشتن» هديه خداست.
چه زشت و قبیح است وقتی هديه شيطان را به رخ هم میكشيم و هديه خداوند را از يكديگر پنهان میكنيم.
@Benam_pedar_madar
#همسر_شهید_بهشتی:
✨در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و با تقوا یک مورد حتی عصبانیت بی مورد به یاد ندارم.
ایشان در کارهای خانه به من کمک می کردند و گاهی شستن ظروف آشپزخانه از جمله کارهایی بود که ایشان
در منزل انجام می دادند.✨
به درس بچه ها رسیدگی جدی می کردند و به آن ها کمک می کردند.
در مدت 29 سال زندگی مشترک، ایشان حتی یک بار هم به من تو نگفتند. ✨
هم حسینی بودهم بهشتی ص50، 49
@Benam_pedar_madar
🟢بیسوادی عاطفی چیه؟
افراد وقتی دچار بیحوصلگی، غمگینی، ناراحتی و... میشن نمیتونن توضیح بدن و فقط میگن: حالم بده یا اعصابم خورده!
اما اینکه این حال گرفتهشون، ناشی از خستگی، احساس خجالت، طرد شدن از جمع دوستان، حسادت، حس تنفر، احساس گناه، شرمندگی و یا حقارته، واسشون مشخص و روشن نیست...
این اصطلاح رو در روانشناسی کوری عاطفی میگن که بین احساسات منفیشون، نمیتونن تفکیکی قائل بشن و درست ببینن.
بعضی افراد هم دچار بیسوادی عاطفی هستن و نمیتونن برای بیان احساس درونشون کلمات مناسب پیدا کنن.
📝 آدمها نیاز دارن بشنون که شما دوستشون دارید، چرا امروز ناراحتید، چرا جواب تلفن نمیدید و ...
تمرین کنید احساساتتون رو بیان کنید.
✍️ محدثه جعفریاری | روانشناس
@Benam_pedar_madar
📚حکایتهای پندآموز
🔴درویش و کریم خان
🏷درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت :《 نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .》
📚 مجموعه شهر حکایات
@Benam_pedar_madar
مادرم را دوست دارم
زحانم بیشتر
ز تمام دلخوشی های جهانم بیشتر
@Benam_pedar_madar
هدایت شده از تبلیغات طب سنتی واسلامی👇
🚨 دستور عجیب رهبری برای آزادی یکی از اشرار بزرگ
حاجقاسم میگوید: یکی از اشرار بزرگ را با روشهای پیچیده برای مذاکره به منطقه خاصی دعوت کرده و پس از ورودش به آنجا دستگیرش کردیم. در جلسهای با رهبر انقلاب این مسئله را مطرح کردم اما ایشان بلافاصله فرمود: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما با تعجب پرسیدم «آقا چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» ایشان در جمله عجیبی گفتند: ...😳
🔻ادامه را اینجا بخوانید👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
تو بدونِ مَن ...
مَرا کم داری!
مَن ولی بی تو♥️...
جهانی را کم دارم.....پدر
@Benam_pedar_madar
هدایت شده از تبلیغات طب سنتی واسلامی👇
🚨 ماجرای جالب جیب خالی #رهبر_انقلاب
همسر #رهبر_انقلاب نقل میکنند یک روز به ایشان گفتم برای #ظهر چیزی نداریم! رهبر انقلاب هنگام ظهر، یادشان آمد که همسرشان چه سفارشی کرده است. ایشان میگویند: دست کردم داخل #جیبم هیچ پولی داخل جیبم نبود ناگهان ....
🔻 ادامه را اینجا بخوانید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
مادر پرستاره دلم ❤️🌸
اگــــر مادر نباشـــد زنــــــدگی نیست
به خـــورشیـــد فلک تابنــــدگی نیست
خدا عشق است و مادر کعبهی عشق
به آنان بنـــــدگی، شــرمندگی نیست⚘
@Benam_pedar_madar
هدایت شده از تبلیغات طب سنتی واسلامی👇
برای رهایی از افسردگی
براي رهايي از اضطراب
براي رهايي از افكار منفي
براي رهايي از خاطرات گذشته
پست های این کانال #راه_حل مشکلات زندگی خیلی هامونه✨✨
#پاسخ_سوالات_در_کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/4148756596C515af4fbdf
4_5881891178533620217.mp3
7.56M
اقساط ماهیانه بابای کارگر،
کم بود در مقابل ایمان مادرم...
🎤 #صابر_خراسانی
🎵 #مادرم
@Benam_pedar_madar
هدایت شده از تبلیغات طب سنتی واسلامی👇
🚨 راز فریاد آیتالله بهجت در سلام نماز😱
رفتم داخل اتاق ایشان و گوشهای نشستم با خودم گفتم اگر آقای بهجت به من نگویند چرا هنگام سلام نماز فریاد میکشند دیگر پشت سر ایشان نماز نمیخوانم ناگهان متوجه شدم ایشان به من خیره شدهاند به خودم لرزیدم سرم را پایین انداختم و خارج شدم. شب خواب دیدم پشت سر ایشان به نماز ایستادهام که ناگهان داخل محراب....😱
🔻 ادامه اینجا سنجاق شده👇
http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
#حكايت
اسب سواری...
مرد چلاقی را سرراه خود دید که
از او کمک می خواست مردِ سوار
دلش به حال او سوخت
از اسب پیاده شد و
او را از جا بلند کرد و
روی اسب گذاشت تا او را به
مقصد برساند
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد
دهنه ی اسب را کشید و گفت:
اسب را بردم و با اسب گریخت.
اما پیش از آنکه
دور شود صاحب اسب داد زد
تو تنها اسب را نبردی *جوانمردی*
را هم بردی.
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین
چه می گویم
مرد چلاق اسب را نگه داشت
مردِ سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛
زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری
به پیاده ای رحم نکند👌
@Benam_pedar_madar
هر صبح خدا💗
یک غزل از
دفتر عشق است💗
سرسبزترین مثنوی
ازمنظر عشق است💗
هـر صـبح ســلامی 💗
به گـل روی تـو زیبـا💗
چون یادگـلِ روی تو
یادآور عـشق اسـت💗
صبحـت قشنگـــــ💗
روز خوبی
داشتـه باشی💗
@Benam_pedar_madar