فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ #ناگفتههای #دیدار_رستم_قاسمی با «#حاج قاسم» ۷۲ ساعت قبل از شهادت
🔹 #حاج قاسم جلسات کاری اش را #صبح زود می گذاشت.
🔹 #قرار بود شنبه #صبح با بشار اسد جلسه مشترک بگذاریم.
🔹 #سردار سلیمانی #سه روز قبل از شهادت تب داشت.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹آن شب تازه چشمان جمشید گرم شده بود كه با صداي كوبيده شدن در از خواب پريد. سؤال كرد: «كيه؟»
جواب آمد: «علي هستم.»
فكر كرد، علي پسر خاله اش است كه در مي زند. صدا دوباره بلند شد « منم علي، مولا و مقتداي تو.»
هيجان زده و ترسان به نوري كه وارد اتاقش مي شد خيره ماند. امير المؤمنين(ع) دستي به شانه جمشید گذاشت و گفت: «آرام باش فرزندم! از امروز نام تو مهدي است. تو از سربازان بزرگ اسلام خواهي بود و به زودي در قيامي بزرگ شريك خواهي شد.»
از آن روز به همه می گفت من مهدي هستم، مهدي زارع!
#سردار شهید حاج مهدی زارع
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹پدر ما را هم برای زندگی به اهواز می برد. یک بار پدر بزرگ به پدر گفت: «حسین چرا محسن و سعید را هم با خود به منطقه می بری، خودت مجبوری آنها چه گناهی دارند؟»
پدر در جواب گفته بود: «پدر جان شما خودت اسم مرا حسین گذاشتی، من هم باید پیرو امام حسین(ع) باشم و فرزندانم هم مثل علی اصغر امام حسین!
پدر بزرگ دیگر جوابی برای پدر نداشت.
🔹 اما بار آخر، با اینکه همه وسایل را آماده کرده، چمدان ها را بسته بودیم دو دل بود. مرتب جلو درب حیاط راه می رفت و با خود آرام حرف می زد. من آن روز ها 9 سال داشتم شاید همین کوچکی ام باعث شده بود که از من خجالت نکشد و به کارهای عجیبش ادامه دهد. وقت نماز که شد مرا به نمازخانه برد. دستی به سر من و موهای کوتاه من کشید و گفت: «پسرم این سفر، سفر آخر من است و دیگر پیش شما نمی آیم. مواظب مادر و خواهرانت باش.»
ما را گذاشت و رفت و شهید شد...
#سردار شهید حسین دریابار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سردار شهید_سلیمانی:
🔸باشهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته
مثل شهدا بودن سخت نیست
مثل شهدا ماندن سخته
✅ راه شهدا یعنی...
نگه داشتن آتش در دستانت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلمات پر تکرار وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی
✍شهید سلیمانی:والله! تشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیت الله العظمی خامنهای» است...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#سردار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ماراازجاندادننترسانید،
ازجانعزیزترداشتیمکهرفت💔! . .
#حاجۍ :)
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#سردار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰بعد از سه ماه، از منطقه برگشت. روز سوم آمدنش بود که زنگ زدند بیا!
هنوز تنش بوی جبهه می داد، هنوز لباسهای خاکی اش را که شسته بودم خشک نشده و اتو نشده بود، هنوز چشم ما به صورتش آشنا نشده، آماده شد که برود. بچه ها که هیچ، من هم این دوری برایم سخت بود. گفتم: من، بچه ها هم از تو سهم داریم!
در حالی که می رفت گفت: همیشه می گفتیم، کاش زمان امام حسین(ع) بودیم و آقا را همراهی می کردیم، الان هم، موقعیتی مثل همان زمان است، ماندن جایز نیست!
خداحافظی کرد و رفت!
#سردار بسیجی معلم شهید، مهندس کمال ظل انوار
#شهدای_فارس
#شهدای_کربلای_۵
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆آمریکا برای ۷ کشور نقشهِ سرنگونی کشیده بود، اما میبایست مردم خود را قانع میکرد تا حمایت آنها را جلب کند.
طرح ۱۱ سپتامبر کمک شایانی برای تحریک احساسات بود…
نقشه از آنجا آغاز شد.
۱-عراق
۲-سوریه
۳-لبنان
۴-لیبی
۵-سومالی
۶-سودان و در پایان ایران.
نصف نقشه توسط یک #سردار شکست خورد.
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پرواز کردن سخت نیست...
عاشق که باشی بالت میدهند؛
و یادت میدهند تا #پرواز کنی...
آن هم عاشقانه... ♥️
#سالروز شهادت
#سردار جبهه های جنگ،
شهید #محمد سخاوتی
شهید محمد سخاوتی که عمری راقبل از انقلاب به مبارزه بارژیم ستمشاهی پرداخت وسپس با پیروزی انقلاب شکوهمنداسلامی تا تاسیس سپاه پاسداران وحضورفعال در عرصه های مختلف انقلاب، خصوصا زمان حضور عناصر منافقین خلق، وحفاظت ازشخصیت های انقلاب، نقش افرین کرد تاحضورچشمگیردرعملیاتهای مختلف درجبهه های نبرد جنگ تحمیلی
وسرانجام رسیدن به وصال درعملیات پیروزمند کربلای ۵وپروازی عاشقانه وپرکشیدن باشهادت
یاد همه شهدا گرامی وراهشان پر رهرو
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌷جمع زیادی از بسیجی ها نشسته بودند. چند نفر از فرماندهان آمدند و پس از مقدمه چینی گفتند ما در یکی از محور ها به مشکل برخوردیم و میدان مین پاکسازی نشده ای جلو ما هست که ممکن است نتوانیم آن را باز کنیم. چند شهادت طلب می خواهیم که در صورت نیاز بتوانند میدان مین را باز کنند. چشمم در میان نیروهایی که نشسته بودند می چرخید، ببینم چه کسی داوطلب می شود. دیدم نوجوانی خوش قامت ایستاد و گفت: من!
شناختمش. "نقی اکبری" بود، همسایه دیوار به دیوار مان در "روستای طسوج". چند تا از بچه های کوار هم او را شناختند. نقی که ایستاد، به هوای نقی، حدود پانزده نفر از بچه های کوار هم ایستادند.
با سلام و صلوات بیرون آمدیم. گفتیم ما که می خواهیم برای شهادت برویم، بهتر است غسل کنیم. به اتفاق هم رفتیم سمت رودی که پائین دانیال رد می شد. شروع کردیم به کندن لباس ها تا قبل از رفتن غسل شهادت کنیم. همان زمان، ماشین فرمانده از راه رسید. فرمانده با اشک ما را در آغوش کشید و گفت: دیگر نیاز نیست، فقط می خواستیم از بین شما، نیروهای شجاع را انتخاب کنیم. از اینکه با این کار باعث روحیه به رزمندگان شدید از شما تشکر می کنم.
#سردار شهید نقی اکبری-
شهادت :عملیات کربلای 5
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🇮🇷 روزهای اوج مبارزات انقلابی یود. شب بود، با محمد به خیابان قانی نو رفتیم. کنار خیابان پارک کرد. پیاده شد و گفت: همین جا باشید تا من بیام.
نگاهی به انتهای خیابان کردم. ماشین های ارتشی در خیابان مستقر بودند و خیابان پر بود از مأموران ارتشی، احتمالاً آن شب حکومت نظامی بود. دلم شور افتاد، محمد آنجا چی کار داشت. در زیر نور چراغ های خیابان، محمد در تاریک روشن خیابان برگشت. سریع رفت پشت ماشین، به سرعت کلید انداخت و در را باز کرد. صدای بهم خوردن شیشه نوشابه می آمد. درب ماشین را بست و با همان سرعت و عجله به سمت دروازه کازرون برگشت. دلم آشوب بود. کاش حداقل ما را به خانه می رساند. ابوذر را محکم به سینه ام چسباندم.
با چشم دنبالش کردم. با سرعت تا پشت یک ماشین ریو ارتشی دوید. نوری در دستش شعله ور شد و بعد هم نور درخشید و به پشت ماشین کشیده شد. در یک لحظه ماشین ریو ارتشی کوره آتش شد و آتش از پشت آن زبانه کشید. تا سرباز ها و ارتشی هایی که اطراف بودند به ماشین برسند، محمد در سایه ها گم شد. چند دقیقه بعد دیدم پرید توی ماشین و بلافاصله دور زد و گفت: حالا بریم خونه!
🌹🍃🌷🍃🌹
#سردار شهید محمد اسلامی نسب
#شهدای_فارس
#دهه_فجر_انقلاب
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما از سوختن نمی ترسیم
ڪه چون پروانہ ها عاشق نوریم
و هرجاڪه نور
#ولایت است گرد آن حلقہ می زنیم...
"شهید #سید_مرتضی_آوینی "
سالروز
🕊شهادت #سردار شهید مدافع حرم
مهندس "حاج حسن #شاطری"
وقتی خبر شهادت ایشان را به #رهبر معظم انقلاب دادیم فرمودند: «خوشا به حال حاج #حسن، جوانیش در مسیر خدمت به دین و انقلاب و امام بود و در پایان با نوشیدن شربت شیرین شهادت بهترین پایان را برای زندگی خود رقم زد
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔹ماه رمضان بود. ابراهیم از جبهه برای مرخصی به ابرقو آمده بود. از اتفاق دچار بیماری سختی شدی. به حدی که در بستر افتاد و از درد به خود می پیچید. همه ناراحت بودیم. به خصوص وقتی که از درد ناله می کرد و می گفت: خدایا، این انصاف نیست که من از بیماری بمیرم، من باید به جبهه بروم و آنجا شهید شوم!
با گریه می گفت خود امام حسین باید مرا شفا بدهد تا به جبهه بروم، جان خودم را فدای اسلام کنم و شهید شوم!
شب با همین درد به خواب رفت. نیمه شب با گریه بیدار شد. همه از صدای گریه ابراهیم بیدار شدند. گفتیم چی شده؟
گفت خواب عمو حسین را دیدم که با تن بی سر به سمت من می آمد!
عموی ابراهیم پیش از این شهید شده بود.
صبح وسایلش را جمع کرد تا به جبهه برود. پدر مادر مانع شدند. گفتند تو بیمار هستی. خیلی جدی گفت: امام حسین بیماری من را شفا داد، به خاطر قولی که به آقا امام حسین دادم می خواهم همین امروز به جبهه بروم و در عملیات پیش رو شرکت کنم!
راوی خواهر شهید
#سردار شهید ابراهیم موحدی
#شهدای_فارس
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔰در دوان حضور در قرارگاه مدینه مقر ما در یک بیمارستان صحرایی و زیر خروارها خاک و سازه های بتونی قرار داشت.
برخی شب ها می دیدم که وقتی همه به خواب می روند حاج رسول از محل استراحت بیرون می زنند و به نقطه ای می روند.
برایم سوال پیش آمده بود که حاج رسول کجا می روند؛ یک شب کنجکاو شدم و با چشمانم مسیرش را کاویدم و دیدم که به سمت سرویس های بهداشتی می رود.
از جایم بلند شدم و بدون این که متوجه شود دنبالش رفتم ؛ دیدم وارد سرویس های بهداشتی شد ؛ آستین ها را تا کرد و پاچه های شلوارش را تا زانو بالا کشید و شروع کرد به شستن سرویس های بهداشتی.
رفتم جلو و گفتم : حاجی شما فرمانده قرارگاه هستید ؛ اجازه بدهید من این کار را بکنم.
حاج رسول نگاهی پرجذبه کرد و گفت: برو بیرون و بگذار کارم را انجام بدهم.
گفتم: حداقل اجازه بدهید کمک تان کنم اما حاجی گفت: این کار خودم است و خودم هم انجام می دهم.
هر چه اصرار کردم حتی نگذاشت ذره ای کمکش کنم و به تنهایی مشغول شستن شد چند بار دیگر هم به دنبالش رفتم اما هرگز اجازه نداد حتی ذره ای کمکش کنم.
#سردار شهید حاج رسول استوار
#شهدای_فارس
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سالروزشهادت
#سردار _شهید_حسین_قجه_ای
تاریخ تولد :عاشورای سال۱۳۳۷
نام پدر : جواد
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱5
محل تولد :اصفهان /زرینشهر
محل شهادت :جاده اهواز-خرمشهر
مزار شهید : گلستان شهدای زرین شهر
خاطره:
🌿 «... والله من فقط میتوانم برادر قجهای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود. این مرد در طی آن یک هفتهای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت #اهواز- #خرمشهر درگیر بودیم خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید.
🌿هیچ کدام از بچهها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی #سنگر و بخورد. بعضی مواقع که بچهها قوطی کمپوتی باز میکردند و به او میدادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف میرفت آن را توی راه میخورد.
🌿مدام در جلوی دشمن بود و آرپیجی میزد. آنقدر آرپیجی زد که خدا شاهد است گوشهایش کر شده بود و از آنها خون میچکید 😭.>>
#راوی_علی_بور_بور_معاون_دوم_گردان_سلمان
#سالروز_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سردار شهید_سلیمانی:
🔸باشهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته
مثل شهدا بودن سخت نیست
مثل شهدا ماندن سخته
✅ راه شهدا یعنی...
نگه داشتن آتش در دستانت
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#نماهنگ
تو خود مالک اشتر ما بودی ما رو بی یاور نگذار #سردار..
تو خود سپر همه ما بودی ما رو بیسپر نگذار #سردار..
تو خود بالو پر همه بودی ما رو بدون بال و پر نگذار #سردار..
از آن حال و هوای آسمانیت ما
زمینها رو بیخبر نگذار #سردار..
#سردار_دلها
هدیه کنیم صلواتی محضر همه شهدا
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پرواز کردن سخت نیست...
عاشق که باشی بالت میدهند؛
و یادت میدهند تا #پرواز کنی...
آن هم عاشقانه... ♥️
#سالروز شهادت
#سردار جبهه های جنگ،
شهید #محمد سخاوتی
شهید محمد سخاوتی که عمری راقبل از انقلاب به مبارزه بارژیم ستمشاهی پرداخت وسپس با پیروزی انقلاب شکوهمنداسلامی تا تاسیس سپاه پاسداران وحضورفعال در عرصه های مختلف انقلاب، خصوصا زمان حضور عناصر منافقین خلق، وحفاظت ازشخصیت های انقلاب، نقش افرین کرد تاحضورچشمگیردرعملیاتهای مختلف درجبهه های نبرد جنگ تحمیلی
وسرانجام رسیدن به وصال درعملیات پیروزمند کربلای ۵وپروازی عاشقانه وپرکشیدن باشهادت
یاد همه شهدا گرامی وراهشان پر رهرو
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊🌹🕊
🕊
🌹لذت وصل نداند
🕊مگر آن سوخته ای
🌹که پس از دوری بسیار
🕊به یاری برسد
🌹#روز پاسدار
🕊#سردار دلها
🕊
🕊🌹🕊
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
ما از سوختن نمی ترسیم
ڪه چون پروانہ ها عاشق نوریم
و هرجاڪه نور
#ولایت است گرد آن حلقہ می زنیم...
"شهید #سید_مرتضی_آوینی "
سالروز
🕊شهادت #سردار شهید مدافع حرم
مهندس "حاج حسن #شاطری"
وقتی خبر شهادت ایشان را به #رهبر معظم انقلاب دادیم فرمودند: «خوشا به حال حاج #حسن، جوانیش در مسیر خدمت به دین و انقلاب و امام بود و در پایان با نوشیدن شربت شیرین شهادت بهترین پایان را برای زندگی خود رقم زد
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پاسدار قاسم سلیمانی
جانبـاز قاسم سلیمانی
شـهیـد قاسم سلیمانی...
توی دنیا چه مدالی باقی مونده بود که به دستش نیاوردی عزیز دلها؟!..
#سردار
#مرد_میدان
#میلاد_ماه_ام_النین
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💢 #تکلیف_است_تکلیف
.
▪️ عملیات کربلای پنج بدجوری کار پیچ خورده بود.بلباسی سه شب و سه روز نخوابیده بود ، و بسیاری از اوقات ایستاده به جایی تکیه میداد و چشمانش بسته میشد.پشت خاکریز بچه های گردان امام محمدباقر و جمع کرد و شروع به سخنرانی کرد.
.
▪️فرمانده آن روز از کربلا و گفت و از امام حسین.از اینکه امشب شب عاشوراست و این زمین شلمچه کربلاست.اجباری هم نیست ؛ هر کس توان ماندن نداره برگرده.هر کس هم بمونه برگشتی نداره.همین حین بلند شدم و گفتم : حاجی ما که میمونیم ولی شما ببین ، تعدادمون خیلی کمه ؛ خیلی ها شهید شدن ؛ نیروی نمونده واسمون.برگشت و گفت : آقای احمدی #تکلیفه ؛ #تکلیف.
این جمله فرمانده تو گوشم بود تا ده سال بعد وقتی استخون های پاکش از شلمچه برگشت و نگاهم به تابوت افتاد ؛ فقط زیر لب زمزمه میکردم :
تکلیفه تکلیفف....
(راوی : حسین احمدی اتویی)
.
🌷 (( ۱۲ #اسفند #سالروز #شهادت #عارف لشکر ویژه ۲۵ #کربلا ؛ #فرمانده #گردان امام محمدباقر #سردار #شهید علیرضا بلباسی #گرامیباد.))
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سالروزشهادت
#سردار _شهید_حسین_قجه_ای
تاریخ تولد :عاشورای سال۱۳۳۷
نام پدر : جواد
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱5
محل تولد :اصفهان /زرینشهر
محل شهادت :جاده اهواز-خرمشهر
مزار شهید : گلستان شهدای زرین شهر
خاطره:
🌿 «... والله من فقط میتوانم برادر قجهای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود. این مرد در طی آن یک هفتهای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت #اهواز- #خرمشهر درگیر بودیم خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید.
🌿هیچ کدام از بچهها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی #سنگر و بخورد. بعضی مواقع که بچهها قوطی کمپوتی باز میکردند و به او میدادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف میرفت آن را توی راه میخورد.
🌿مدام در جلوی دشمن بود و آرپیجی میزد. آنقدر آرپیجی زد که خدا شاهد است گوشهایش کر شده بود و از آنها خون میچکید 😭.>>
#راوی_علی_بور_بور_معاون_دوم_گردان_سلمان
#سالروز_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔸در پادگان منطقه #حلب در حال آموزش بودیم که دیدم دو تا ماشین کار ما نگه داشتند. #حاج_قاسم اولین نفر از اتومبیل پیاده شد.
🔸شروع کرد به احوال پرسی با نیروها. بچههای #فاطمیون هم با حاجی عکس یادگاری میگرفتند. من کمی دورتر ایستاده و مات چهرهی زیبای #سردار بودم. چشمش به من خورد، جثه من نسبت به بقیه ریزتر بود و از همه جوانتر بودم.
🔸حاجی منو صدا زد گفت بیا نزدیک. رفتم کنارش و دست نوازش روی صورتم کشید. گفت: «ماشالله با این سن و سال چطوری خودت رو رسوندی منطقه؟» فقط مات چهره نورانی و پرصلابتش شده بودم.
🔸حاج قاسم نگاه خاصی به نیروهای فاطمیون داشت. همانطور که بچهها هم از صمیم قلب عاشقش بودند.
🔹راوی: #حسن_قناص رزمنده فاطمیون
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بـا #شهـدا بـودن سخت نیست
بـا شهـدا مـانـدن سختـه
مثـل شهـدا بـودن سخت نیست
مثـل شهـدا مـانـدن سختـه
راه شهـدا یعنـی
نگـه داشتـن #آتـش در دستانت . . .!
#سردار💔
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin