🔰سهشنبه بود. من به جلسه #قرآن رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من #زنگ زدند. پرسیدند خانهای؟ گفتم نه. بعد گفتند بروید خانه🏡 کارتان داریم.
🔰فهمیدم از #دوستان هادی هستند و صحبتشان درمورد هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند.
🔰من سریع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد🕌 آمدند و گفتند هادی #مجروح شده.
🔰من اول حرفشان را باور کردم؛ گفتم حضرت #ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع) کمک میکنند، عیبی ندارد. اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت، همسایهها آمدند و #مادر دو تن از شهدای محل🌷 مرا در آغوش گرفتند وگفتند هادی به #شهادت رسیده.
#شهید_هادی_ذالفقاری🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin