♥️•﷽•♥️
در یک روزگرم تابستان در حالی که حسن سن وسالی نداشت روزه بود.
در باغ کار می کرد رفتم پیشش گفتم:مادر جون بیا چایی درست کردم روزتو بخور اگه از بابا می ترسی اون خوابه نترس
👈 گفت: بابا که خوابه خدا بیداره👉
#شهیدحسن_رمضانی
#یادعزیزش_با_صلوات
**
🦋*﷽*🦋
👈رزمنده ای که امام او را در آغوش گرفت وپیشانی او را بوسید.
وقتی گردان فجر تو تپه ی بردزرد تو محاصره ی شدید نیروهای بعثی بود، فرمانده گردان صیاد شیرازی با بیسیم خبر میده که :
برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن ، عقبنشینی کنید...
شهید جاویدمیگه:
👈 به امام بگویید نمی گذارم تاریخ اسلام تکرار شود ، نمیگذارم اُحد تکرار شود ، ما تا آخر ایستاده ایم
👈 وقتی به دیدارحضرت امام رفتن آقا او را در آغوش گرفتن و پیشانی این شهید بوسه زدند
🕊 #شهیدمرتضی_جاوید🌷
#یادعزیزش_با_صلوات
🕊 بسم رب الشهدا🌷
سال ٦۵ مسئول آموزش نیروها بودم. بسيجى سيزده ساله اى داشتيم به نام شهیدی كه نماز شبش ترک نمى شد.
شبى او را كشيدم كنار وگفتم:
"شما هنوز به سن بلوغ نرسيده اى، نمازهاى پنج گانه هم بر شما واجب نيست،چه رسد به نمازشب كه مستحب است. "
گفت: " مى دانم برادر جابر، منتها اين براى كسى است كه بالاخره مكلف مى شود، من عمرم به دنيا نيست! رفتنى هستم و نمى خواهم لذت عبادت را نچشيده بروم! "
چند روز بعد در منطقه شرهانی شهيد شد ...
🌷 #شهیدحیدرشهیدی♥️
🕊 #یادعزیزش_با_صلوات🦋
در مکتب شهادت
در محضر همسران شهدا
روایت عشق📝
🌷 #شهیدسعیدانصاری سه روز بعد از اعزام در دی ماه ۹۴ در منطقه خانطومان حلب با سه تیر مستقیم قناسه تروریستهای النصره به شهادت رسید. و پس از چهار سال درست زمان عروسی دخترش بازگشت
روزی که می خواست به عراق برود، دلواپس نبودم، اما روزی که میخواست به سوریه برود، احساس کردم قلبم خبر میدهد. با اینکه راضی بودم احساس می کردم قلبم در حال کنده شدن است و بعد از آن دیگر نمیتوانم او را ببینم. حس می کردم حالا که دارم بدرقه اش می کنم، دیگر نمی آید و خیلی گریه کردم، سرم را در بغل گرفت و گریه کردم، گفت تو که راضی بودی، گفتم الان هم راضی هستم فقط قلبم آتش میگیرد. نمی دانم چرا، اما فقط خودم کاملا میفهمیدم و نمی توانستم به او بگویم که احساس می کنم دیگر بر نمیگردد.»
همسرم به من قول شفاعت داده بود و وقتی اولین لحظه پیکرش را دیدم، فقط گفتم شهادت مبارکت باشد، قولی که داده ای یادت نرود، سخت می گذرد، اما قولت یادت نرود و من این روزها را می گذرانم.»
#یادعزیزش_با_صلوات
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#درمحضرشهدا
از بس حضرت زهرایے بود
در عملیات خیبـر
اسم گردانش را عوض کرد
گذاشت " یازهرا (س) ”
در والفجر۸ شهیـد که شد
ایّام فاطمیـه بود ...
ترکش خورده بود بہ پهلویش ...
#شهید_سیدکمال_فاضلی
#شهادت_بهمن۶۴
#یادعزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
درمکتب شهادت
در محضرشهدا
پسرم چند وقتی هرکی رو میدید میپرسید: کِی امام زمان برمیگرده؟
کلافم کرده بود. با اینکه ده بار بهش گفته بودم: بچه جون زمانش معلوم نیست اما به خوردش نمیرفت.
تا اینکه یه روز ازش پرسیدم:
چرا اینقدر منتظر امام زمانی؟
گفت: اون روزی که رفتیم یادواره شهدا، حاج آقایی که اون جا بود، گفت: امام زمان که برگردن شهدا هم برمیگردن، پس اینطوری بابای منم برمیگرده و دوباره میتونم ببینمش.
🎤 همسر شهید
📚: خبرگزاری تسنیم
#اللّهُمَ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهیدمسلم_خیزاب
#یادعزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
در مکتب شهادت
در محضرشهدا
برای استخدام باهاش مصاحبه کردند.
در خصوص جنگ گفت: تا زمانی که دشمن توی خاک ماست مذاکره معنی ندارد.
گفت: پاسدار کسی است که حاضر شود تا آخرین قطره خون خود را فدای اسلام کند.
📚: مثل مالک
#سردارشهیدحاج_یونس_زنگی_آبادی
#یادعزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
درمکتب شهادت
درمحضرشهدا
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
#شهید_حسین_جمالی
#یادعزیزش_با_صلوات 🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#نماز اول وقت
سفارش#شهدا
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
#شهید_حسین_جمالی
#یادعزیزش_با_صلوات 🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin