eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
124.8هزار عکس
134.5هزار ویدیو
215 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* یکی از ویژگی های ایشان، بی توجهی به دنیا بود. ما بارها از ایشان درخواست می کردیم که تغییراتی در زندگی ایجاد کنند یا چیزهایی را به زندگی اضافه کنند؛ ولی ایشان تاکید می کردند این چیزهایی که داریم کافی است و نیازهای ما را برآورده می کند. 📚: شهدای غدیر 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۵ شب مانده... گفتی که به دل عزم شهادت دارم گفتم برســان ســلام ما بر مـــادر 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📜شما در جملات امام رضوان‌‌الله‌تعالی علیه دیدید وقتی خرمشهر سقوط کرد، گفتند این خبر را در وقت نماز می‌خواستیم به امام(ره) بدهیم بعد از خروج امام(ره) از بیمارستان قلب بود ترسیدیم این اثر بدی و منفی بر وجود امام(ره) و سلامت داشته باشد، اما مجبور بودند این خبر را به امام(ره) بدهند و به امام(ره) بگویند خرمشهر مهمترین و اولین شهر مهم ایرانی سقوط کرد. وقتی که آمدند امام(ره) برای اقامه نماز ایستاده بود، آرام به او گفتند خرمشهر سقوط کرده، امام(ره) فرمود سقوط کرده که کرده، او را پس می‌گیریم الله‌اکبر! و نماز را بست! این قدرت تعلق است. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در یکی از ماموریت‌ها در ساختمانی مستقر بودیم و دختر سرایدار مجموعه که هشت یا نه سال بیشتر نداشت درخواستی داشت و نامه‌ای نوشته بود تا آن را به یکی از نهادهای کشور بدهیم، بلکه مشکلات پدرش حل شود، شهید کریمی بچه‌ها را جمع کرد و گفت: این نامه تا به آن نهاد برسد ممکن است در فرایند اداری به فراموشی سپرده شود اگر موافق باشید خودمان مبلغی را تهیه کنیم و به آن‌‌ها هدیه بدهیم و بگویم از همان مکانی که آن‌‌ها خواسته‌اند این مبلغ هدیه شده است، خودش بیشترین پول را گذاشت و بقیه رفقا هم پول دادند و مبلغ را به سرایدار ساختمان دادیم اشک در چشمان پدرش جمع شده بود. مدافع حرم شهید امین کریمی🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند... تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد.. ✨ شهادت بانوی دو عالم حضرت زهرا(س) تسلیت باد✨ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹وصیت نامه حاج قاسم 💐 اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند بیت الله الحرام و قران آسیب خواهد دید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پای درس شهدا موضوع: همسرداری مهمان ها که رفتند، افتاد به جون ظرف ها. گفت: من می شویم تو آب بکش. گفتم: بیا برو بیرون خودم می شویم ولی گوشش بدهکار نبود. دستش را کشیدم و او را از آشپزخانه بیرون کردم ولی باز راضی نشد. یک پارچه بست به کمرش و شروع به شستن ظرف ها کرد، تمام که شد، رفت سراغ اتاق ها و شروع به جارو و گردگیری کرد. می گفت: شرمنده تو هستم که بار زندگی روی دوشت سنگینی می کند. 🎤راوی: همسر شهید علی بینا 📚 تل آتشین 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت اسطوره های ایمان به‌ خاطر این که شغلش عکاسی بود هر زمانی که می‌خواست از خانمها عکاسی کند و به تاریکخانه برود من یا مادرم را صدا می‌کرد تا در کنارش حضور داشته باشیم. یک بار زمانی که به تاریکخانه رفتم به او گفتم این جا که تاریک است و به اصطلاح چشم چشم را نمی بینید چرا ما باید حضور داشته باشیم و او در جواب گفت: شیطان در تاریکی هم حضور دارد و انسان باید مراقب باشد و عکسهای مربوط به خانمها را شما ظاهر کنید. موقع برش هم به خود اجازه نمی‌داد عکسهای خانمها را برش بزند و این موضوع برای من خیلی تعجب آور بود که مردی با این سن کم تا این حد این مسائل را رعایت کند. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* درمکتب شهادت درمحضرشهدا نگاهم کرد. و گفت:هاجر! گفتم: بله. به دور و برش اشاره کرد. گفت: بین این وسایل خونه و بین اون چیزهایی که مال خودته به کدومشون بیشتر از همه علاقه داری؟ کمی فکر کردم چشمم افتاد به حلقه ی ازدواجم. حلقه را نشانش دادم و گفتم: این یادگار توئه.خیلی بهش علاقه دارم💞 آیه شریفه (لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ) را برایم خواند و گفت: کلید رسیدن به مرضات الهی اینکه آدم از اون چیزایی که خیلی دوست داره، در راه رضای خدا بگذره؛ حالا تو هم این انگشتر را در راه خدا بده. همین چند جمله آنقدر به دلم نشست که همان روز انگشتر را دادم برای کمک به جبهه. 📚: خاطرات شگفت 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* 🎥 خاطره سردار سلیمانی از مراسم تدفین شهید محمدرضا مرادی؛ نمی‌دانم همه قلبها باور می‌کنند یا نه! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* 💌وصیت نامه آنانکه از روی بی بصیرتی و دنیا خواهی سخن گزاف می گویند و ولایت مقام معظم رهبری امام خامنه ای را قبول ندارند. و شهادت مدافعان حرم این امت حزب الله را زیرسوال می برند، در تشییع (اگرجنازه ایی بود) و تدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند و همین طور می خواهم برایم گریه نکنند. 💌این وصیت انسان را یاد وصیت نامه حضرت زهرا (س) می اندازد: ای علی! تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سردار سلیمانی🎤 شهید شیخ شعاعی، سنبل دین حقیقی، وحقیقت دین، روحانیت انقلابی ومجاهد، معنویت، رشادت جهاد و ایستادگی بود. وقتی در شب عملیات کربلای 4 قرار بود مسافتی را در اروند با قایق برویم تا به جزیرۀ ام الرصاص برسیم ، مسافتی را نیز باید در داخل اروند خروشان با شنا طی می کردیم. آب تا بالای سینه ی ما را فرا گرفته بود. من اولین بار بود که درعملیات شرکت می کردم ، برای همین قدری ترس وجودم را فرا گرفته بود. همین طور در صف حرکت می کردم ، دیدم کسی دست برشانۀ من زد و گفت: مهدی تو هستی؟! نگاه کردم دیدم برادرم محمد است! گویی فهمیده بود که من کمی ترسیده ام. گفت: نترس ، فرض کن خانه است و داری سنگی پرتاب می کنی و کسی هم از آن طرف سنگ به طرف شما پرتاب می کند. من در آن موقع شب در آن وضعیت خطیر واقعاً روحیه پیدا کردم. اصلا حضور او درکنار من باعث خوشحالی بود.با خود گفتم دیگر همراه برادرم می روم. اما به چهار راهی که رسیدیم گلوله ای  آمد و ما دیگر، یکدیگر را ندیدیم. راوی: برادر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin