#قائمانه
خــجالت میڪشم 😔
اسمم را گذاشتــــــه ام: مـــــنتظر
اما زمـانے ڪه دفـــــتر انتظارم را ورق
میزنے مے بینے؛
فضاے مجــــازے را بیشتر از امامم
میشناسم !😔
حتے گاهے صبح آفتاب نزده آنها را چِـــڪ میڪنم ...
امــــا عهــدم را نــــه...❗️
در قنوت نمازهایمان براے "مهدے فاطمه"
دعا ڪنیم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
دلـ❤️ـم ...
یک مهربانی میخواهد
صاف و بی انتها ...
دلـ❤️ـم ...
یک مهربان میخواهد
یک مهربانترین ...
دلم تـ❤️ـو را ...
فقط تو را میخواهد...
#العجل_یا_صاحب_الزمان💔✨
#سه_شنبه_های_مهدوی
مهدی جان
نا اُميدى را بر خوش گمانىام به تو
مسلّط نمىگردانم،
و اميدم را از لطف زيباى تو قطع نمیكنم...
مولای خوبم
با تمام کوتاهیهایی که دارم
و میدانم که میدانی تنها به تو امیدوارم،
تکیهگاهم زمان دلتنگیها و پناهم
هنگام سختیها و خوشیها فقط تویی...
کمکم کن همچنان امیدوار بمانم!!
▪️دوست داشتنت نعمت است
▫️یا صاحب الزمان عجل الله
#سلام_حضرت_بهار ، مهدی جان
هر سال در حوالی عید ، خیابان ها پر بود از آدم های شادمانی که ماهی قرمز خریده بودند و شب بو و شیرینی . خانه هایمان بوی سبزه می داد و یادمان بود که سمنو و سنبل و سماق و سرکه را توی ظرف های سفالی یکدست کنار هم بنشانیم ...
امسال اما ...
زیر سایه ی بی جان شهر ، اسفند دارد خداحافظی می کند . از هراس بیماری ، در کنج تنهایی خزیده ایم با آشیانه های پرغبار و دل هایی غمزده در سوگ آنها که رفته اند و اضطراب آنان که بیمارند و التهاب عزیزانمان که ناتوانند ...
این روزگار ماست ... روزگار تلخ و نکبت بار آخرالزمان ...
بیا ای حیاتبخش مهربان ...
... بیا دست بکش بر سر این دنیا ... آرام کن بیقراری مارا ...
.
#بکگراندمون💚
#حضرت_دلبر😍
عشقیعنیلافتیالاعلی💫
عشقیعنیرهبرمسیدعلی✨
#جانمفدایرهبر✋🏻
#عشقفقطرهبرما😌
[• #آقامونه😌☝️ •]
•|: سـال نــو می شـود..🍃
•|: بـا برق چشـمان تـــو☺️
•|: آنجا ڪه هم تو میخندی😉
•|: و هم لـب های بهــار!🌸
۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید!
••چه تفاهم نابے داریم😉••
#سلامتے_امامخامنــهاے_صلوات📿
کی گفته سردارپشت میز نمی نشست
اینم عکسی ازپشت میزنشستنن سردار
فقط شیفته پایه صندلی شم
#سرداردلها
شَفَتُ الجَنَّةَ مَرَّتَینِ
مَرَّه بِعیونِها،
وَ مَرَّه بضحکة ها ...
بهشت را دو بار دیدم،
یک بار در چشمهایش
و یک بار در لبخنـدش ...
#چشمانش.....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مالڪ اَشتِـرعلے
هنـوز کنـارِ رهبرهـ♥️🍃
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
کارمان زار شد
همه چیز از آن شبی شروع شد،
که تو عروج کردی...
#حضرت_پدر
🌸عبادت🌸
سعی می کرد تمام نمازهایش را اول وقت بخواند 👌
بارها شده بود در اتوبان داشتیم میرفتیم که وقت نماز میشد و رضا همان لحظه یک جایی پارک میکرد و
نماز اول وقت میخواند 🌹
خیلی مقید به نماز شب بود ، تا حدود 12 شب مطالعه می کرد و ساعت 3 نیمه شب پا می شد و نماز شب می خواند
من را هم بیدار می کرد.📿
وقتی می خواست بره ماموریت توصیه می کرد مواظب باش خواب نمانی . 😉
یادم می آید در قنوت نماز شبش این دعا را می خواند :
((ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتیقین اماما .... ))
یعنی ما را برای متقین الگو قرار بده✨رضا واقعا برای همه ما الگو است .
شهید مدافع حرم
رضا کارگر برزی🌹
چند صباحیست که شهدا هم.........
جای خالی تان در کوچه پس کوچه های روزمرگی ام نمایان است!
.
خشاب ایمانم خالی شده و سقف سنگرم چکه می کند!
دیگر در برابر گناه ایمن نیستم!
عطش نفس ، امانم را بریده...
قادر به تحمل نفس کشیدن در هوای،بی هوای گناه نیستم... .
کمی هــــــــــوا لطفا!!
.
آی شهدا با شمایم!
نیروهای جامانده در خاکریز دنیا،از نفس افتاده اند...
بازدلتنگ #شهیدان می شوم
بی قرار یاد یاران می شوم
یاد #جانبازان میدان جنون
آشنایان غبارخاک وخون
یادآنانی ک #مجنون بوده اند
#تشنه_اروند_و_کارون بوده اند
🌺شادی روح مطهر شهدا, امام شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🔴مدافعان حرم را بگویید
حرم فاطمه معصومه علیها السلام را دریابید
که داعشیان فرقه شیرازی حمله کردند
🔸️درست زمانی که شبکه های فارسی زبان با مقایسه معضل کرونا در ایران و کشورهای اروپایی سرخورده شدن، جماعت شیعه انگلیسی دست به تخریب درب ورودی حرم معصومه ع زدند... درتاریخ ثبت کنید بعد از رضاپالان، دومین هتک حرمت به آستان حرم حضرت معصومه(س) توسط فرقهی شیرازی صورت گرفت...
تو شلوغیای دنیا فراموشت نکردم....😔😔😔
تو شلوغیای دنیا فراموش نکن رفیق.....😍😍
رفیق شهیدم مرا هم دریاب..🙏🙏🙏
#رفیق_شهیدم
#شهید_سربلند
#شهید_محسن_حججی
•┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر(
صفحات ۴۲_۴۰
#پارت_پانزدهم 🦋
《 مسجد جامع 》
از این ماجرا دو، سه هفته ای گذشت!
فعالیت های #انقلابیون ادامه داشت؛
یک بعد از ظهر شنیدم قرار است فردای آن روز، یعنی بیست و چهارم مهر ۱۳۵۷،
به مناسبت اربعین شهدای میدان ژاله
و هم چنین سالگرد #شهادت
آیت اللّه حاج سیّد مصطفی خمینی(ره) ،
جمع کثیری از مردم به دعوت روحانیون در مسجد #جامع کرمان تجمّع کنند.
هم چنین در جریان بودم که قرار است محمّدحسین همراه با برادرانش
و تعدادی از دوستانش👬
در این تجمّع شرکت نمایند.
شب که بچّه ها آمدند، آنچه از رادیو در مورد سرکوبی #تظاهرات ✊ و تجمّعات شنیده بودم، گفتم.
بعد سفارش های لازم را کردم؛ آن ها قول دادند که مراقب باشند.
صبح که از خانه بیرون رفتند،
با #دعا و قرآن حصارشان کردم و به خدا سپردمشان.
🕐تقریباً ساعت یک بعداز ظهر بود که محمّدهادی به خانه برگشت.
از او سوال کردم:"برادرت کجاست؟"
گفت:"مسجد"
گفتم:"چه خبر؟؟ اتفاقی نیفتاد؟!"
او همینطور که به سمت زیر زمین می رفت، گفت:"سلامتی! خبر خاصی نیست.😊"
معلوم بود که دمغ است، از سوال و جواب فرار می کند..؛
چون وقتی دنبالش رفتم تا بیشتر کنجکاوی کنم،خودش را به خواب زد.
توی دلم آشوب شده بود.
احساس می کردم باید اتفّاقی افتاده باشد.😓
واقعاً ترسیده بودم،زمان برایم به سختی می گذشت،دلم هزار راه می رفت!
نگرانی و چشم به راهی، امانم را بریده بود.
دیگر مثل قدیم به محمّدحسین نگاه نمی کردم، چون مطمئن بودم او آدم
بی تفاوتی نیست و برای خطر کردن آماده است.✌️
کنار غلامحسین نشستم؛
به خاطر دیر آمدن محمّدحسین بی تابی می کردم:
_"مرد!...نمی خواهی سراغی از این بچّه بگیری؟"
+"محمّدحسین بچّه نیست، هرجا رفته باشد،حالا دیگر پیدایش می شود،
بیخود و بی جهت به دلت بد راه نده."
ساعت سه یا چهار بعد از ظهر بود که...