eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
122.7هزار عکس
128.2هزار ویدیو
211 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد شهیدان.mp3
2.22M
🎧 | 🌹یاد شهیدان ❤️ 🌷شهدا با ما حرف میزنند. کافی است از یاد آن ها غافل نشویم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آموزش بستن گره های راپل توسط شهید بزرگوار به نوجوانان مسجد حضرت زینب(س) پاکدشت (پشت بام مسجد) 🌹 تاریخ شهادت۹۵/۰۱/۱۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔مادری پدری فرزندی همسری 💔 و چگونه در بند بماند کسی که را آموخته است!؟ راستی از آسمان ها چه خبر علی جان! 😔 💔
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۸ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " ابوالفضل راه چمنی" گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📃 نامه یک دانش‌آموز ایرانی به مدافعان حرم 🕊 شهید «اسدالله ابراهیمی» در حال خواندن نامه یکی از کودکان ایرانی به جبهه سوریه، منقلب شده و اشک می‌ریزد.
🕊 ما را به زیارت حرم برد و خودش به دیدار صاحب حرم رفت 💐 پدر شهید مدافع حرم ابوالفضل راه‌چمنی از فرماندهان ایرانی لشکر زینبیون از فرزند شهیدش می‌گوید
پسر فاطمه، شرمنده اگر می بینی؛ کوچه آماده شده تا برسی، دلها نه ... مهــــــــــدی جـــــان.... هرچه کردم بنویسم ز تو مدح وسخنی یا بگویم زمقام تو که یابن الحسنی  این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشت: پسر حیـــدر کرار، تو ارباب منی❤️ ══💝══════ ✾ ✾ ✾
که … میشود با دهان بسته صدایش کرد… میشود با پای شکسته هم به سراغش رفت … تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد … تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند … وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید … وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود … و تنها سلطانیست که … دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن …! همیشه و همه جا … ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌼🌴 نیمه شعبان سال 1369 بود. گفتیم امروز به یاد امام (عجل الله تعالی فرجه) می گردیم. اما فایده نداشت. خیلی جستجو کردیم. پیش خودم گفتم: «یا امام زمان! یعنی می شود بی نتیجه برنگردیم.» در همین حین، 5-4 شقایق را دیدم که برخلاف شقایق ها که تک تک می رویند، آنها دسته ای روییده بودند.💐 گفتم حالا که دست مان خالی است، شقایق ها را می چینم و برای بچه های می برم. شقایق ها را که کندم، دیدم روی پیشانی یک شهید روییده اند.🙂🖐 او نخستین شهیدی بود که در تفحص پیدا کردیم، شهید «مهدی منتظر قائم»✋🌱 🔍
😉°° . حمام گُـردان⛲️.• . ※ مثل اغلب دوستـان،‌ من را هم خانواده نمۍ گذاشتند بـروم جِبھه؛ یك بار به قصد رفتن حمام خیلـۍ عادۍ از خانه خارج شدم؛ کارۍ که همه بچه ها بلد بودند و به این وسیلـه ساك حاوۍ وَسایل و لباسھایشان را از خانه خارج مۍكردند. . ※ بعد از چند روز كه در پادگان بـودیم رفته بودم حَمام گردان. موقع برگشتن گفتـم بد نیست یك تلفن به خانه بزنم. به مادرم تلفنۍگفتم: خُـدا مۍدونه تازه الان از حمـام اومدم بیرون و تا برگردم خونه، فكر مۍكنم چند ماه طول بكشـه!🤭 . .. 🌸
‍ ‍ 🔸️ گفت و گو با دختر سردار شهید حاج‌میرزا سلگی/ داستان زینب ها ادامه دارد؛ دختر پیام رسان پدر 🔸️حاج میرزا برای حفظ نظام آرامش نداشت/تأکید بر ولایتمداری پیام همیشگی شهید سلگی 🔸️داستان رسالت زینب ها ادامه دارد، گویا قرار است همیشه دخترها و خواهرها پیام رسان رسالت شهدا باشند و امروز فرزند شهید سلگی مهمترین توصیه و پیام پدر خود را در یک جمله خلاصه می کند، "با ولایت باشید." 🔸️ دیشب باز زینبی دیگر داغدار بود و باز رسالتی دیگر بر دوش زینبی دیگر گذاشته شد، انگار قرار است همیشه زینب ها رسالت خطیر انتقال پیام شهدا را ادامه دهند، مسیر از کربلا تا قیامت است... 🔸️روزی حضرت زینب(س) در صحرای کربلا، در شام و در کوفه میان هله هله شامیان خطبه ها خواند و یزیدیان چشم تنگ را رسوا ساخت و پیام رسان عاشورا برای جهانیان شد و روزی دیگر زینب حاج قاسم پرچم دار عدالت خواهی پدر شهید خود در عمق دل ها می شود و امروز زینب سلگی فرزند سردار شهید حاج میرزامحمد سلگی از پیام ها و توصیه های پدر خود حرف ها به میان می آورد. 🔸️«زینب سلگی» فرزند شهید سلگی در باره شخصیت پدر شهید خود گفت: پدر من مهربان، با گذشت و مهمان نواز بود و درب خانه اش را به روی همه می گشود. 🔸️وی اظهار کرد: پدر شهید من برای انقلاب بسیار زحمت کشید و از لحظه ای که به یاد دارم هیچ گاه برای حفظ نظام آرامش نداشت. 🔸️فرزند شهید سلگی در درد و دلی با پدر خود عنوان کرد: بابا! من زینب توام، من نیز همچون زینب شهید سلیمانی راهت را ادامه می دهم، ای پدرم عزیزم. 🔸️فرزند شهید سلگی با اشاره به توصیه همیشگی حاج میرزا به اهل خانه و همگان، افزود: توصیه و تأکید همیشگی شهید سلگی این بود که با ولایت باشید، ما هم طبق توصیه اش، راهش را ادامه می دهیم ، جانمان فدای رهبر.
دلم قربانگاه میخواهد نه قربانگاهی که اسماعیل رفت قربانگاهی که حسین علیه السلام رفت اما..... نه فقط بی سر.... بی پیکر.... بی نشان..... مثل مادر.... 😭😭💔💔 ؟!!
مادر..... مادرجان..... تورا به خون سرخ این فرزندانت مرا به نوکری بپذیر 😭😭😭💔💔💔
🔰 ظرف غذایش که دست‌نخورده می‌ماند، وحشت می‌کردیم. مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یک ‌گوشه‌ی خطِ لشکر غذا نخورده. این‌طوری اعتراض می‌کرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌کردیم و غذا نمی‌دادیم به‌شان، لب به غذایش نمی‌زد. گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند.
پیـری و  عجَب غصه ی جان فرسایی است تا جـوانیم دعـٰا کـنـیم  به  برِسیم.
شهیــد مرتضے آوینے : |❣| حزب الله اهل ولایت است ❤️ و اهل ولایت بودن دشوار است، پایمردی می‌خواهد و وفاداری 🇮🇷✌️
dcc_1d5ade3a8be183d7a1787787a39679da.pdf
12.99M
وصیت نامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به روشی بسیار زیبا همراه با عکس و نوشته های ایشون
چطوری سوار این اسب تند پای لجوج نفس شدی که زمینت نزد که حتی زمین گیرش کردی به شاگردی قبول میکنی منو استاد جهاد اکبر؟!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی شما مادرها نبودید و بچه‌هایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (س) را دیدم... "قاسم سلیمانی"
راه نجـاتی غیـر از این ذکـر فـرج نیست درمان درد و رنج بیشمار ما ظهور است ▪️ندارمت این یعنی درد و رنج ▫️اللهم عجل لولیک الفرج
📝🌧 پیچیدنش توی یه پارچه سفید⚪️ و تمام که شد تربت اصیل کربلا🏴 گذاشتن تو کفنش،😔 با دستمال اشکش،💦 با پرچمی که از حرم زینب(س) آورده بودن براش،🏴✨ موند و ما رفتیم....🍁 زمانه ما رو با خودش برد و ماندگار شد...🕊 تاریخ ساز شد....💥 به (ع) رسید... به آرزویش...😭💔 ❤️ 💞
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠راز شهیــد همت... 🔸بارها به مَـن مـی گفـتند: «این چه لشـکری است که هـیچ وقت زخمی نِمی شه؟🤔 🔹برای خودم هم سؤال شده بود، از او می پُـرسیدم: تو چرا هیچ وقت نمیشی؟ می خندید☺️ حـرف تو حـرف می آورد و چیزی . 🔸آخر، شب مصطفی رازش را به من گفت: «پیش کنار خانه اش🕋 از او چند چیز خواستم: ↶اول: را ♥️ ↶بعد: دو ازتو تا خونَم باقی بماند ↶بعد هم اینکه اگر قرار است بروم زخمی یا نشوم❌ ↶آخرش هم اینکه نباشم توی که "امامـش" تـوش نفـس نکشد. همین هم شد✔️ 🌹🍃🌹🍃
🔰فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... 🔸یڪ روز بعد از پایان عملیات ۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا🌷 را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز ناراحتم» 🔹متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند😔 کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم، من خودم را شرمنده شهدایی که "واقعاً زحمت کشیدند" و نامی از آنها نیست❌ می‌دانم. 🔸با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش🌷 گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴📆بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ 🌹🍃🌹🍃
❣رفیق شهیدم چفیه ات را از سر شانه تکانی بدهی دل ما مثل دلت و می شود. ✍ خاطره از مادر شهید: 🔻 ارتباط خاصی با علی الخصوص شهید هادی داشت و با کتاب خیلی مانوس بود. 🌷دائم از شهادت می گفت و کتاب هایی که در مورد بودند برام می خرید تا مطالعه کنم. انگار دوست داشت ذهنم رو آماده کنه. 🌷 🍃🌹🍃🌹