اما گاهی اوقات دهانم بدون این که ابتدا با مغزم هماهنگ کند، شروع به گفتن کلمات می کند.
- دختر خوب خون بد -
غم سایه اش رو روی وجودم انداخته. حتی زمانی که هیچ اتفاقی نیفتاده غمگینم ؛ انگار یه چیزی رو گم کردم.
دو دسته آدم در دنیا هست: آنها که ترجیح میدهند بین دیگران غمگین باشند، و آنها که ترجیح میدهند در تنهایی غمگین باشند.
- تاریخ عشق -
موجود عجیب و مضحکی شدهام، شعورم درست کار میکند؛ ولی احساساتم، چطور بگویم؟ کند شده؛ نه آرزویی دارم، و نه به چیزی دلبستهام، و نه به کسی علاقه مندم.