هدایت شده از سوختہ حق
آیت الله بهجت
اگر ما به مقداری که طفل صغیر به پدر و مادرش اعتماد دارد ، به مولای خودمان اعتماد داشته باشیم ، کار درست می شود .
📚جرعه ی وصال ،ص ۱۱۶
هدایت شده از اخبار فوری و مهم📌 رو عضویت کلیک کنید✅️
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣✨عاشــــــــق واقعـــے امــام زمــان علیه السلام:
اے کاش مانــند این کفاش عمرمان درمسیر عشق به حضرت مهدی علیه السلام سپری می شد...💔😞
هدایت شده از طهارت نفس
☀️
#لا_منـــجی_الا_مهـــدی
ای کاش کهمنجی بشر بر می گشت
اینبار سـتاره ی سحــر بر می گشت
ای کاش که این #جمـعه عزیز زهرا
با سیصد و سیزده نفـر بر میگشت
#اللهــم_عجــل_لولیڪ_الفــرج
↷↷↷
هدایت شده از سوختہ حق
◀️از آیت الله بهجت (ره) پرسیدند❗️
⚜آقا کجاست⁉️
◀️ایشان جواب دادند:⬇️
*⃣حضرت صاحب الزمان(عج)در قلب های شماست
*⃣مواظب باشید بیرونش نکنید.
هدایت شده از طهارت نفس
☀️
#لا_منـــجی_الا_مهـــدی
ای کاش کهمنجی بشر بر می گشت
اینبار سـتاره ی سحــر بر می گشت
ای کاش که این #جمـعه عزیز زهرا
با سیصد و سیزده نفـر بر میگشت
#اللهــم_عجــل_لولیڪ_الفــرج
↷↷↷
هدایت شده از پارچه سرای متری ونوس
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎انوشیروان در نوجوانی معلمى داشت . روزى معلم ، او را بدون تقصیر بیازرد. انوشیروان کینه او را به دل گرفت ، تا اینکه سرانجام به پادشاهى رسید.
روزى معلم را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى؟
معلم گفت : چون امید آن داشتم که بعد از پدرت تو نیز به پادشاهى برسى ، پس خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به کسى ظلم ننمائى ...
هدایت شده از پارچه سرای متری ونوس
#داستان_واقعی
#تلنگر
پرونده ای که اشک قاضی را در آورد
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب »کباب« می کردند من که توان خرید »گوشت« را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام »بوی کباب« می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.
شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند.
قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم.
مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند
او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم.
این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند.
به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود..
قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!
این یک داستان نیست #واقعیته ,,
#فقیران_رافراموش_نکنید
هدایت شده از پارچه سرای متری ونوس
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
💎مردی به نزد جوانمردی آمد وگفت تبرکی میخواهم جامه ات را. تا من نیز از جوانمردی بهره ای ببرم.
جوانمرد گفت: جامه مرا که بهایی نیست اما سوالی دارم پاسخ گو من برای تو جامه ام را میدهم
مرد گفت بپرس جوانمرد گفت: اگر مردی جامه زنی را بپوشد زن خواهد شد؟مرد گفت :نه
جوانمرد گفت:پس در پی آن نباش که جامه ی جوان مردان را بر تن کنی که اگر پوست جوانمرد را نیز بر تن بکشی سودی نخواهد داشت زیرا جوانمردی به جان است نه به جامه
هدایت شده از در محضر علما
🔶علامه حسن زاده آملی:
🔸من و شما چه حق داریم نیت گناه کنیم، فعل گناه که نعوذ بالله.
🔸دین خدا، ناموس خداوند است و کسی که دارد گناه می کند دارد به ناموس خداوند خیانت می کند.
هدایت شده از در محضر علما
#ای_جانم_چه_شیرینی_شود...
💠حضرت آیت الله بهجت :
🍥خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند
🍥شیرینیها ، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛
🍥 ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.
هدایت شده از در محضر علما
🍃ذکری_برای_گشایش_ازدواج
شخصی از مرحوم آیت الله العظمی #بهجت (ره) پرسید :
🍁 ذکری بفرمایید برای گشایش ازدواج پسرم ؛
☘ فرمود : به همین نیت با اعتقاد ، زیاد صلوات بفرستید...
هدایت شده از در محضر علما
#از_شهرت_گریزان_بود
🔷شش بار رساله اش بدون این که بگذارد اسمی از او نوشته شود چاب شد، آخر سرهم به اصرار شاگردان به یک جمله اکتفا کرد
(العبد محمد تقی بهجت)