eitaa logo
پیروان اهل بیت علیهم السلام
108 دنبال‌کننده
11هزار عکس
7.1هزار ویدیو
383 فایل
مطالب جالب و متنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️آمران به معروف به این سه آیه دقت کنند!! شاید امربه‌معروف و نهی از منکر از مهم‌ترین واجباتی باشند که به دست فراموشی سپرده ‌شده‌اند و باید احیاء شوند، اما نکته‌ای که قبل از آن باید به آن دقت کرد، این است مؤمن باید اول به فکر تصحیح اعمال خودش باشد سپس به مردم تذکر دهد. 💠آیه: أَتَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ بقره/ 44 آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید اما خودتان را فراموش می‌نمایید؟! 💠حکایت؛ شخصی به ابن عباس گفت: می‌خواهم امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نموده و مردمان را وعظ و نصیحت‌کنم، ابن عباس پرسید: شروع کرده‌ای؟ گفت: تصمیم دارم. ابن عباس گفت: مانعی ندارد، اما مواظب باش که سه آیه از آیات قرآن مجید تو را رسوا نسازد. آن شخص گفت: کدام آیات؟ ابن عباس گفت: یکی این آیه که می‌فرماید: اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم (بقره/ 44)،«آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید اما خودتان را فراموش می‌نمایید؟» آیا تو اطمینان داری که از مخاطبان و نکوهش شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه دوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه دوم این است که می‌فرماید: لم تقولون مالا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون (صف/32)،«چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی‌کنید!» نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه سوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه سوم گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب (علیه‌السلام) است که به مردم چنین گفت: وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ (هود/ 88)، «من هرگز نمی‌خواهم چیزی که شما را از آن بازمی‌دارم، خودم مرتکب شوم. آیا از اهل این آیه هستی؟» آن شخص گفت: نه. ابن عباس گفت: بنابراین اول از خودت شروع کن.1 عالم آن کس بود کـه بد نکند نه بگوید به خلق و خود نکند2 📚1. با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت قرآنی 2. سعدی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم «ﺛﻮﺑﺎﻥ» ﺑﺮﺩﻩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﺯﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ؟ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ؟ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻤﻞ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ؟ ﺛﻮﺑﺎﻥ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ، ﻣﺤﺒّﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮﻫﺎ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭّﻩ‌ﻫﺎ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻗﻴﭽﻰ‌ﻫﺎ ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺯﻳﺮ ﺳﻨﮓ ﺁﺳﻴﺎ ﺧُﺮﺩ ﺷﻮﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮ ﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﻏﻞ ﻭ ﻏﺸﻰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻳﺎ ﺑﻐﻀﻰ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ. (۱) ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻟﺎﻳﺆﻣِﻦُ ﻋَﺒْﺪٌ ﺣَﺘﱠﱠﻰ ﺍَﻛُﻮﻥَ ﺍَﺣَﺐﱠﱠ ﺍِﻟَﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﻧَﻔْﺴِﻪِ ﻭَ ﻳﻜُﻮﻥَ ﻋِﺘْﺮَﺗﻰ ﺍَﺣَﺐﱠﱠ ﺍِﻟَﻴﻪِ ﻣِﻦْ ﻋِﺘْﺮَﺗِﻪِ. ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﺘﺮﺕ ﺍﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ. (2) ۱) ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 27، ﺹ 100 ۲) ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 27، ﺹ 13
اصبغ بن نباته مى گويد: صبح زودى به همراه على (عليه السلام ) نماز خواندم ، سپس ناگهان ديدم مردى وارد شد كه معلوم بود مسافر است ، به حضور على (عليه السلام ) رسيد. على (عليه السلام ) به او فرمود: از كجا مى آيى ؟ عرض كرد: از شام . على (عليه السلام ) فرمود: براى كارى به اينجا آمده اى آن را خودت مى گويى يا من بگويم . او عرض كرد: اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) خودت بفرما. على (عليه السلام ) فرمود: در شام معاويه اعلام كرد هر كسى برود و على را بكشد ده هزار دينار به او جايزه مى دهم . شخصى حاضر شد تا اين كار را به انجام رساند ليكن وقتى به خانه اش رفت پشيمان شد و با خود گفت من پسر عموى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و پدر فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را نخواهم كشت . روز ديگر معاويه ده هزار دينار بر رقم قبلى افزود و اعلام كرد هر كس على (عليه السلام ) را بكشد 20 هزار دينار جايزه دارد مرد ديگرى اين كار را قبول كرد ولى او نيز در عاقبت كار خود فكر كرد و پشيمان شد. روز بعد معاويه سى هزار دينار جايزه قرار داد و تو بخاطر اين جايزه اين كار را قبول كردى و اينك خود را به قصد كشتن من به اينجا آمده اى و تو از فاميل حمير هستى . شخص تروريست به اين مطلب اقرار كرد. على (عليه السلام ) به او فرمود: اكنون چه تصميم دارى ؟ او گفت : پشيمان شدم و اكنون مى خواهم به شام برگردم . حضرت به غلامش قنبر فرمود: وسايل سفر او را تكميل كند و آب و غذا به او بدهد و او را روانه شام كند آن مرد با كمال شرمندگى به سوى شام برگشت .(672)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم بسيارى از بزرگان در كتابهاى خود آورده اند: شخصى به نام حسن بن عبداللّه ، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت . روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت ، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا. چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست ، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى ، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى . حسن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟ فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش . حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم ؟ حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى ، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم . حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت ، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس . اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت : فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم ، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت ، هدايت و راهنمائى كنى ؟ بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است ؛ و سپس امام حسن ، امام حسين ، امام علىّ ابن الحسين ، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). حسن گفت : يا ابن رسوال اللّه ! امام امروز كيست ؟ حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم . گفت : آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم ؟ فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا. حسن گويد: به خداوند قسم ، چون نزديك درخت آمدم ؛ و پيام حضرت را رساندم ، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت اصول كافى : ج 1، ص 286، ح 8، الثّاقب فى المناقب : ص 455، ح 383، خرائج : ج 2، ص 650، ح 2 إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 18
15 بهمن - پيام امام (ره) مبني بر ادامه مبارزه (1357ش): حضرت امام در 15 بهمن 1357 طي پيامي از مردم انقلابي ايران دعوت كردند تا مبارزه با بازماندگان رژيم طاغوت را ادامه دهند و براي سقوط دولت بختيار ضمن تداوم اعتصاب‌ها، از همكاري با دولتمردان طاغوت امتناع ورزند. بختيار طي مصاحبه‏اي كوشيد مردم را به آرامش دعوت كند و ضمن تظاهر به دموكراسي و آزادي‏خواهي، اعلام كرد كه به امام خميني(ره) اجازه نمي‏دهد دولت موقت تشكيل دهد. اما تشديد تظاهرات و اعتصاب‏ عمومي و فرار نظاميان از پادگان‏ها و استعفاي پي‏درپي مقامات رژيم طاغوت، كنترل كشور را عملاً از دست بختيار خارج كرده بود.
علت تشبيه امام غايب به خورشيد پنهان در ابر چيست؟ پاسخ: پيشتر حديثى را از امام غايب (عجل الله فرجه) ذکر کرديم که آن حضرت فرموده بود: (اما چگونگى استفاده از من در غيبت، مانند استفاده از آفتاب است هنگامى که ابرها آن را از ديدگان پنهان سازند).(1) هر چند که غايب است آن گل ز چمن هر چند که در ابر نهان باشد هست از فيض وجود اوست گيتى گلشن از پرتو آفتاب، عالم، روشن 1- همچنان که مردم انتظار بيرون آمدن خورشيد از پشت ابرهاى تيره را مى کشند تا بيشتر از آن بهره مند گردند، در زمان غيبت نيز شيعيان ومحبان حضرت همواره انتظار وجود مبارکش را دارند وهرگز نا اميد نمى شوند. وهمين اميد است که آنان را در تمام مراحل زندگى پيروز مى گرداند وشجاعت وشهامت واقدامى بى نظير بدانها مى بخشد. 2- هر کس با اين همه آثار ومعجزات وروايات واحاديث، باز هم منکر وجود مبارکش شود، مانند کسى است که منکر وجود خورشيد گردد، هنگامى که در پشت ابرها از ديدگان، به ظاهر، پنهان وغايب است، گر چه آثار وجودش به جهانيان مى رسد. 3- مى دانيم خورشيد يک سلسله اشعه مرئى دارد که از ترکيب آنها با هم هفت رنگ معروف پيدا مى شود؛ ويک سلسله اشعه نامرئى، که به نام (اشعه فوق بنفش) و(اشعه مادون قرمز) ناميده شده است. همچنين يک رهبر بزرگ آسمانى خواه پيامبر باشد يا امام علاوه بر تربيت تشريعى که از طريق گفتار ورفتار وتعليم وتربيت عادى صورت مى گيرد، يک نوع تربيت روحانى واز راه نفوذ معنوى دلها وفکرها دارد که مى توان آن را تربيت تکوينى نام گذارد؛ در آنجا الفاظ وکلمات وگفتار وکردار کار نمى کند بلکه تنها جاذبه وکشش درونى است که مؤثر مى افتد. همچنان که در حالات بسيارى از پيشوايان بزرگ الهى مى خوانيم که گاه بعضى از افراد منحرف وآلوده با يک تماس مختصر با آنها به کلى تغيير مسير داده اند. وجود امام در پشت ابرهاى غيبت نيز اين اثر را دارد که از طريق اشعه نيرومند نفوذ شخصيت خود دلهاى آماده را در نزديک ودور تحت تاثير جذبه مخصوص قرار داده وبه تربيت وتامل آنها مى پردازد. 4- همانطور که شعاع خورشيد به ميزان روزنه ها وشبکه هاى خانه وارد آن مى شود وبه قدر ارتفاع موانع خانه ها، در آن مى تابد، همچنين مردم نيز به اندازه موانع حواس ومشاعرشان که عبارت است از شهوات نفسانى وعلايق جسمانى وشبکه هاى دلهاى آنها وهم به قدرى که پرده هاى کثيف را از دلهاى خود به کنار مى زنند، از انوار هدايت وراهنمايى ائمه طاهرين عليهم السلام استفاده مى کنند. 5- هر چند خورشيد در پس ابر براى مدتى پنهان مى گردد، اما نور روشنى بخش خود را از جهانيان دريغ نمى کند وباز هم از پس ابر زمين وآسمان را روشن مى کند؛ امام عليه السلام نيز هر چند که در پس پرده غيبت قرار دارد، اما نور ولايت آن حضرت بر همه عالميان پرتو افکن است، چه اينکه اگر نور آن امام همام نباشد، بنابر روايات معصومين زمين واهل آن از بين مى روند وخلاصه اوست که امان اهل زمين است. اى که در ظل لواى تو کند گردون جاى نوبت رايت اسلام برافراشتن است
❓آقا چه خبره این همه پیامرسان؟؟ همه رو باید نصب کنم😡❓❓❓ 🛎نه عزیزم ناراحت نشو این ویدئو رو ببین👆👆